stopgap

/ˈstɑːpˌɡæp//ˈstɒpɡæp/

معنی: چاره موقت، وسیله موقت، دریچه انسداد
معانی دیگر: جانشین موقت، جایگزین موقت، وسیله یا چاره موقتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a temporary substitute or solution to a problem; makeshift.
مشابه: expedient, makeshift
صفت ( adjective )
• : تعریف: makeshift.
مشابه: extemporaneous, makeshift

جمله های نمونه

1. Hostels are usually provided as a stopgap until the families can be housed in permanent accommodation.
[ترجمه alireza] خوابگاه ها معمولا چاره ای موقتی هستن تا زمانیکه خانواده ها بتوانند در اقامتگاه دائمی سکنی گزینند.
|
[ترجمه گوگل]خوابگاه ها معمولاً به عنوان یک توقف در اختیار خانواده ها قرار می گیرند تا زمانی که خانواده ها بتوانند در محل اقامت دائمی اسکان داده شوند
[ترجمه ترگمان]hostels معمولا به عنوان یک stopgap ارایه می شوند تا زمانی که خانواده بتوانند در اقامت دائم اسکان داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The arrangement was only intended as a stopgap.
[ترجمه گوگل]این ترتیب فقط به عنوان یک توقف در نظر گرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]این قرارداد فقط به عنوان یه وسیله موقت ساخته شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's only a stopgap measure, not a long - term solution.
[ترجمه گوگل]این تنها یک اقدام توقف است، نه یک راه حل بلند مدت
[ترجمه ترگمان]این فقط یک تدبیر stopgap است، نه یک راه حل بلند مدت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Candles are a stopgap when the electricity fails.
[ترجمه گوگل]شمع ها زمانی که برق قطع می شود یک نقطه توقف هستند
[ترجمه ترگمان]زمانی که برق شکست می خورد، شمع وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Senate has passed a stopgap funding measure.
[ترجمه گوگل]سنا یک طرح توقف بودجه را تصویب کرده است
[ترجمه ترگمان]مجلس سنا یک تدبیر سرمایه گذاری stopgap را تصویب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is not a stopgap but a proper part of the cinematic arts.
[ترجمه گوگل]این یک نقطه توقف نیست، بلکه بخشی مناسب از هنرهای سینمایی است
[ترجمه ترگمان]این یک stopgap نیست بلکه بخش مناسبی از هنر سینمایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The first house we bought was only a stopgap, until we could afford something we really liked.
[ترجمه گوگل]اولین خانه ای که خریدیم فقط یک توقف بود، تا زمانی که بتوانیم چیزی را که واقعاً دوست داشتیم بخریم
[ترجمه ترگمان]اولین خانه ای که خریدیم تنها راه چاره موقت بود، تا اینکه بتوانیم کاری کنیم که واقعا دوست داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But Legacy was more of a stopgap than a serious WordStar product, a tester, you might say.
[ترجمه گوگل]اما Legacy بیش از آنکه یک محصول جدی WordStar باشد، یک آزمایش‌کننده بود
[ترجمه ترگمان]اما میراث بیشتر از یک محصول WordStar جدی بود، یک تستر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This move proved a mere stopgap until the appearance of the last pre-republican premier, the moderate conservative Shahpur Bakhtiar.
[ترجمه گوگل]این حرکت تا زمان ظهور آخرین نخست‌وزیر پیش از جمهوری‌خواه، شاهپور بختیار محافظه‌کار میانه‌رو، یک توقف محض بود
[ترجمه ترگمان]این حرکت تا زمان پیدایش اولین نخست وزیر از پیش جمهوری خواه، the بختیار محافظه کار متوسط، به اثبات رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They've lent us an old TV as a stopgap until our new one's delivered.
[ترجمه گوگل]آنها یک تلویزیون قدیمی را به ما قرض داده اند تا زمانی که تلویزیون جدید ما تحویل داده شود
[ترجمه ترگمان]اونا تلویزیون قدیمی رو به عنوان یه وسیله موقت به ما قرض دادن تا زمانی که new تحویل داده بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With passage of the latest stopgap measure, Republicans have managed to trim $10 billion from the budget, mostly in noncontroversial areas backed by President Barack Obama.
[ترجمه گوگل]با تصویب آخرین اقدام توقف، جمهوری خواهان توانسته اند 10 میلیارد دلار از بودجه را کاهش دهند، عمدتاً در مناطق غیر مناقشه برانگیز مورد حمایت رئیس جمهور باراک اوباما
[ترجمه ترگمان]با تصویب آخرین اقدام stopgap، جمهوریخواهان توانستند ۱۰ میلیارد دلار از بودجه را، که اغلب در مناطق noncontroversial مورد حمایت رئیس جمهور باراک اوباما قرار دارند، اصلاح کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So the IBRD plays a useful stopgap role.
[ترجمه گوگل]بنابراین IBRD نقش مهمی ایفا می کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین رئیس IBRD نقش مهمی ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was intended as a stopgap.
[ترجمه گوگل]این به عنوان یک توقف در نظر گرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]این به عنوان یه وسیله موقت ساخته شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Stopgap is search dog, medium search and sina.
[ترجمه گوگل]Stopgap سگ جستجوگر، جستجوی متوسط ​​و سینا است
[ترجمه ترگمان]stopgap یک سگ جستجو، جستجوی متوسط و سینا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It also served as a useful stop gap exercise whilst the band started work on a new studio album.
[ترجمه گوگل]در حالی که گروه کار بر روی یک آلبوم استودیویی جدید را آغاز کرد، این تمرین به عنوان یک تمرین توقف مفید نیز عمل کرد
[ترجمه ترگمان]این تمرین همچنین به عنوان یک تمرین وقفه طولانی مفید بوده است در حالی که گروه شروع به کار بر روی یک آلبوم استودیویی جدید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This step is merely a stop gap arrangement as Mozilla's XForms Add-on currently does not make valid SOAP calls.
[ترجمه گوگل]این مرحله صرفاً یک ترتیب توقف فاصله است زیرا افزونه XForms موزیلا در حال حاضر تماس‌های معتبر SOAP را انجام نمی‌دهد
[ترجمه ترگمان]این گام تنها یک چیدمان فاصله توقف به عنوان اضافه کردن XForms موزیلا است - که در حال حاضر تماس های SOAP معتبر را ایجاد نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. "The things that I will not consider are a 30 day, or a 60 day, or a 90 day, or a 180 day temporary stop gap resolution to this problem," the president said.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور گفت: مواردی که من در نظر نمی گیرم حل این مشکل 30 روزه یا 60 روزه یا 90 روزه یا 180 روزه است
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور گفت: \" چیزهایی که من در نظر ندارم، ۳۰ روز، یا ۶۰ روز، یا یک فاصله ۱۸۰ روزه موقتی برای حل این مشکل است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. At 17 he turned into a straight shooter and used pills only as a stop gap.
[ترجمه گوگل]در 17 سالگی تبدیل به یک تیرانداز مستقیم شد و از قرص ها فقط به عنوان فاصله استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]در ۱۷ سالگی به یک تیرانداز مستقیم تبدیل شد و فقط به اندازه یک شکاف کوچک قرص مصرف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. For example, the method could help doctors quickly make human antibodies against a pandemic flu strain as a stop gap therapy, or to protect people against infection, said the researchers.
[ترجمه گوگل]به‌عنوان مثال، این روش می‌تواند به پزشکان کمک کند تا به‌سرعت آنتی‌بادی‌های انسانی علیه سویه آنفولانزای همه‌گیر را به‌عنوان درمان توقف شکاف یا محافظت از افراد در برابر عفونت بسازند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، این روش می تواند به پزشکان کمک کند که به سرعت آنتی بادی انسان را در برابر بیماری همه گیر آنفلوآنزا به عنوان یک روش درمانی متوقف کنند یا از مردم در برابر عفونت محافظت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. And since then there been at least 2 iterations of further stop gap measures, first European community adopted and then American are doing much the training.
[ترجمه گوگل]و از آن زمان حداقل 2 تکرار از اقدامات توقف شکاف بیشتر وجود داشته است، ابتدا جامعه اروپایی به تصویب رسید و سپس آمریکایی ها بیشتر آموزش را انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]و از آن زمان حداقل ۲ تکرار از معیارهای فاصله توقف بیشتر، اولین جامعه اروپایی اتخاذ شده و سپس آمریکایی ها در حال انجام آموزش بیشتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چاره موقت (اسم)
stopgap

وسیله موقت (اسم)
stopgap

دریچه انسداد (اسم)
stopgap

انگلیسی به انگلیسی

• makeshift, temporary substitute, something which is improvised to meet a temporary need or emergency
a stopgap is something that serves a purpose for a short time, but is replaced as soon as possible.

پیشنهاد کاربران

کار راه انداز
something that you use for a short time until you can replace them with something better

راه حل یا چاره موقتی،
A temporary or makeshift solution to a problem
Stopgap measures
A stopgap solution

بپرس