stocky

/ˈstɑːki//ˈstɒki/

معنی: کوتاه، خشن، کلفت، قوی، چارشانه
معانی دیگر: خپل، خپله، کوتاه و پهن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: stockier, stockiest
مشتقات: stockily (adv.), stockiness (n.)
• : تعریف: thick, sturdy, and often short in stature; stout.
متضاد: slender, slight, spindly
مشابه: chunky

جمله های نمونه

1. a stocky build
قد و قواره ی خپله

2. He was short and stocky, and had a thick neck.
[ترجمه گوگل]قد کوتاه و تنومند و گردن کلفتی داشت
[ترجمه ترگمان]کوتاه و تنومند بود و گردنی کلفت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The man was described as short and stocky and very strong.
[ترجمه گوگل]مردی کوتاه قد و تنومند و بسیار قوی توصیف شد
[ترجمه ترگمان]مرد کوتاه قد و چهارشانه و قوی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Chris was short and stocky, with broad shoulders.
[ترجمه گوگل]کریس کوتاه قد و تنومند بود و شانه های پهن داشت
[ترجمه ترگمان]ک - - ری - - س \"کوتاه قد و کوتاه قد بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Marcus was usually silent: a stocky man with flat black hair and a private smile.
[ترجمه گوگل]مارکوس معمولا ساکت بود: مردی تنومند با موهای صاف مشکی و لبخند خصوصی
[ترجمه ترگمان]مارکوس معمولا ساکت بود: مردی کوتاه قد با موهای مشکی و لبخند خصوصی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Reg Seekings, a short, stocky and pugnacious East Anglian, had achieved a considerable reputation in the boxing ring.
[ترجمه گوگل]رِگ سیکینگز، یک اهل انگلستان شرقی کوتاه قد، تنومند و سرسخت، به شهرت قابل توجهی در رینگ بوکس دست یافته بود
[ترجمه ترگمان]رگ Seekings، یک Anglian کوتاه، stocky و جنگجو در ایست East، به شهرت قابل توجهی در رینگ بوکس دست یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was stocky and wheezed a little.
[ترجمه گوگل]تنومند بود و کمی خس خس می کرد
[ترجمه ترگمان]کوتاه قد بود و خر خر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The fun centred on a stocky individual with a flushed face and sandy hair.
[ترجمه گوگل]سرگرمی بر روی فردی تنومند با صورت برافروخته و موهای شنی متمرکز بود
[ترجمه ترگمان]fun بر روی یک فرد کوتاه و کوتاه با صورت برافروخته و موهای ماسه ای متمرکز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ernest Dickerson is a big, stocky man with a soft, warm voice.
[ترجمه گوگل]ارنست دیکرسون مردی تنومند و تنومند با صدایی نرم و گرم است
[ترجمه ترگمان]ارنست Dickerson مرد تنومندی بود با صدای نرم و گرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is a tall, stocky chap with a husky voice.
[ترجمه گوگل]او یک دختر قد بلند و تنومند با صدایی دراز است
[ترجمه ترگمان]مردی قد بلند و تنومندی با صدای گرفته و گرفته ای گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Brandon's quite stocky really, isn't he?
[ترجمه گوگل]براندون واقعاً تنومند است، اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]برندون واقعا stocky، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Habib Olahi, a stocky man, still stood at attention, his eyes fixed on the rich carpet.
[ترجمه گوگل]حبیب الهی، مردی تنومند، همچنان در معرض توجه بود و چشمانش به فرش گرانبها خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]حبیب Olahi، مردی چهارشانه، که هنوز جلب توجه می کرد، چشمانش روی فرش ثروتمند متمرکز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The picture shows him as a stocky, almost rotund man.
[ترجمه گوگل]تصویر او را مردی تنومند و تقریباً چرخان نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]تصویر او را به عنوان مردی تنومند و تقریبا چاق نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bruce was a short, stocky man with red hair and a burning ambition.
[ترجمه گوگل]بروس مردی کوتاه قد و تنومند با موهای قرمز و جاه طلبی سوزان بود
[ترجمه ترگمان]بروس مرد کوتاه قد و تنومندی بود با موهای قرمز و جاه طلبی سوزان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کوتاه (صفت)
concise, short, little, miniature, succinct, dumpy, stocky, transient, laconic, stunted, pygmy, synoptic, synoptical

خشن (صفت)
raucous, rough, harsh, coarse, randy, rude, sore, tough, high, brutish, brute, wooden, blatant, stark, impolite, bearish, churlish, caddish, unkempt, blowsy, blowzy, boorish, indelicate, ragged, brusque, stocky, gruff, hoarse, plebeian, offish, crusty, scabrous, woolly, ungracious, iron-bound, rough-and-ready, rowdy, scraggy, truculent, unmannered

کلفت (صفت)
thick, burly, heavyset, stocky, squatty, thick-set

قوی (صفت)
mighty, hard, solid, valid, drastic, keen, strong, fierce, heavy, formidable, stark, bouncing, brawny, stalwart, boisterous, forcible, powerful, potent, intense, violent, buxom, vigorous, hefty, stocky, forceful, lusty, high-powered, high-pressure, irresistible, stoutish, towering, two-handed, walloping

چارشانه (صفت)
stocky

تخصصی

[عمران و معماری] کلفت

انگلیسی به انگلیسی

• strong, solid, sturdy; chubby, stout
stocky people are rather short, but look strong and solid.

پیشنهاد کاربران

A stocky person, especially a man, is fairly short and has a body that is wide across the shoulders and chest
بویژه یک مرد/خپل، کوتاه قد و چاق، کوتوله
The man was described as short and stocky and very strong
"he had a short, stocky body"
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/stocky?topic=fat-or-well-built
خپل و تو پر fattish
Well built, broad shoulderچهارشانه
تنومند
خپل و درشت هیکل
Big, strong, sturdy , short and fairly heavy
The woman looked to be in her sixties, with a stocky
. body and a nonsense haircut
ادمای قدکوتاه و سنگین وزن ( توپر ) و قوی

بپرس