sting

/ˈstɪŋ//stɪŋ/

معنی: خار، سوزش، نیش، گزیدگی، زخم نیش، گزیدن، خلیدن، نیش زدن
معانی دیگر: (گیاه) گزش داشتن، ایجاد سوزش کردن، (با خراشاندن یا برخوردن و غیره) به سوزش آوردن، سوزاندن، درد آوردن، (مجازی) عذاب دادن، از جا در بردن، سخن نیشدار گفتن، متالم کردن، گران فروختن (به)، اجحاف کردن، کلاه گذاشتن، گول زدن، مغبون کردن، تیغ زدن، (ناگهان و شدیدا) برانگیختن، وادار کردن، تحریک کردن، درد کردن، سوختن، سوزش داشتن، تیر کشیدن، نیش زنی، گزش، اثر گزیدن، انگیزان، محرک، انگیختار، آغالنده، سکه، (اندام گزیدن) نیش (stinger هم می گویند)، ژنه، زنه، (گیاه) خار، گزنه، کلاه برداری، تیغ زنی، گران فروشی، خلش

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stings, stinging, stung
(1) تعریف: to prick, pierce, or wound with a stinger.
مشابه: bite, hurt, prick, wound

- He was stung by a wasp.
[ترجمه Sozan] او توسط یک زنبور نیش زده شد
|
[ترجمه مجتبی خانی] یه زنبور اونو نیش زد
|
[ترجمه گوگل] او توسط یک زنبور نیش زده شد
[ترجمه ترگمان] زنبوری نیش زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to feel a sudden, sharp, physical or emotional pain.
مترادف: bite, prick, twinge
مشابه: cut, gall, hurt, injure, nettle, nip, pierce

- Their indifference stung him.
[ترجمه مجتبی خانی] بی اعتنایی اونا ( دیگران ) اونو آزار میداد.
|
[ترجمه شان] بی تفاوتی آنان، او را می سوزاند ( به او نیش می زد ) .
|
[ترجمه گوگل] بی تفاوتی آنها او را نیش زد
[ترجمه ترگمان] Their او را نیش می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (slang) to overcharge or otherwise cheat.
مترادف: rook, soak
مشابه: cheat, fleece, gouge, rip off, skin
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to have, use, or wound with a stinger.
مشابه: bite, hurt, wound

(2) تعریف: to inflict or feel a sudden, sharp, physical or emotional pain.
مترادف: smart, twinge
مشابه: bite, burn, cut, hurt, tingle, twitch
اسم ( noun )
مشتقات: stingingly (adj.), stingless (adj.)
(1) تعریف: the act or an instance of stinging.
مشابه: prick, tingle

(2) تعریف: the smart, pain, or wound caused by or as if by a stinger.
مترادف: smart
مشابه: bite, hurt, prick, prickle, tingle, twinge

(3) تعریف: the capacity or power to inflict such pain.
مشابه: acid, poison, venom

(4) تعریف: (slang) an elaborate confidence game, esp. one executed by law enforcement officers to collect evidence.
مشابه: con, confidence game, fraud, pigeon drop, swindle

جمله های نمونه

1. nettles sting
گزنه پوست را به سوزش می آورد.

2. the sting of a cut
سوزش بریدگی

3. venomous sting
نیش زهرین

4. a scorpion's sting is not out of hatred . . .
نیش عقرب نه از ره کین است . . .

5. the scorpion's sting is not out of malice . . .
نیش عقرب نه از ره کین است . . .

6. wash the sting with alcohol
جای نیش را با الکل شستشو بده.

7. criticism with much sting in it
انتقاد بسیار نیشدار

8. The sting of a scorpion is in its tail.
[ترجمه علیرضا واموسی] نیش عقرب در دمش ( دم آن ) قرار دارد.
|
[ترجمه گوگل]نیش عقرب در دم آن است
[ترجمه ترگمان]نیش عقرب در دمش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You can get a nasty sting from a jellyfish.
[ترجمه گوگل]شما می توانید نیش بدی از یک چتر دریایی بگیرید
[ترجمه ترگمان] میتونی یه نیش کثیف از یه عروس دریایی بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do all types of bee sting?
[ترجمه فرشاد] آیا انواع مختلف زنبور نیش می زنند ؟
|
[ترجمه گوگل]آیا همه انواع زنبور نیش می زنند؟
[ترجمه ترگمان]آیا همه انواع نیش زنبور را انجام می دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sting of a reproach,is the truth of it.
[ترجمه گوگل]نیش سرزنش، حقیقت آن است
[ترجمه ترگمان]نیش یک سرزنش حقیقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The red spot on his arm is a sting.
[ترجمه گوگل]نقطه قرمز روی بازوی او نیش است
[ترجمه ترگمان] لکه قرمز روی دستش یه سوزش داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This won't hurt-you will just feel a little sting.
[ترجمه گوگل]این به شما صدمه نمی زند - فقط کمی احساس سوزش خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]این درد نخواهد داشت - فقط کمی احساس سوزش می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You'll just feel a little sting - it won't hurt.
[ترجمه گوگل]شما فقط کمی احساس گزیدگی خواهید کرد - ضرری ندارد
[ترجمه ترگمان]فقط یک نیش کوچک احساس می کنی - درد نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Does a bee die when it loses its sting?
[ترجمه گوگل]آیا زنبور با از دست دادن نیش خود می میرد؟
[ترجمه ترگمان]یه زنبور وقتی it رو از دست میده میمیره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A wasp or bee sting is painful but not necessarily serious.
[ترجمه گوگل]نیش زنبور یا زنبور دردناک است اما لزوما جدی نیست
[ترجمه ترگمان]زنبور یا نیش زنبور دردآور است اما لزوما جدی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Can I sting you for a couple of pounds?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم شما را برای چند پوند نیش بزنم؟
[ترجمه ترگمان]می تونم یه چند کیلویی تو رو نیش بزنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. That bee gave me a nasty sting.
[ترجمه گوگل]آن زنبور نیش بدی به من زد
[ترجمه ترگمان]این زنبور نیش زننده ای به من زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خار (اسم)
fluke, prickle, acicula, thorn, bur, thistle, bramble, quill, goad, prick, sting, barb, jag, teasel, teazle

سوزش (اسم)
burning, annoyance, irritation, chagrin, sting, inflammation, smart pain

نیش (اسم)
prickle, twinge, sting, nip, bite, fang, tang, tooth

گزیدگی (اسم)
sting

زخم نیش (اسم)
sting

گزیدن (فعل)
choose, sting, bite, select

خلیدن (فعل)
prick, sting, pierce, wound

نیش زدن (فعل)
sting, barb, bite, scarify

انگلیسی به انگلیسی

• act of stinging; sharp pain or wound caused a stinger; sharp organ or part (botany, zoology); covert operation executed by undercover agents to collect evidence or apprehend criminals (slang)
prick with a stinger; cause pain; cause to suffer; stimulate, urge; deceive, cheat
if an insect, animal, or plant stings you, it causes you to feel a sharp pain by pricking your skin, usually with poison.
the sting of an insect or animal is the part that stings you.
if a part of your body stings or if something stings it, you feel a sharp pain there. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. ...the sting of ashes in his eyes.
if someone's remarks sting you, they upset and annoy you.
if something takes the sting out of a situation, it makes it less painful or unpleasant.

پیشنهاد کاربران

در مورد زنبور : A bee will sting you
در مورد پشه: A mosquito bite you .
لذا برای نیش پشه از bite و برای نیش زنبور از sting استفاده می کنیم .
take the/ some sting out of
زهر چیزی رو گرفتن، بهتر کردن وضعیت بد
your apologies took the sting of your recent bad behavior
نیش و کنایه زدن
گزنده
sting ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: دُم گیر
تعریف: پایه ای بلند و لوله مانند که در تونل باد رو به جریان بالادست قرار دارد و مدل هواگَرد با حداقل تزاحم ( interference ) بر روی آن نصب میشود
نیشیدن.
نیشگزیدن.
گزیده شدن بوسیله انتقاد کسی ( usually passive )
she had been stung by criticism
one's eyes sting
اگر توضیح مشخص و واضح دیگه ای وجود نداشته باشه، یعنی گردوخاک یا نمک آب باعث سوزش چشم نباشه، معمولاً به معنی اشک توی چشم جمع شدن هستش، سوزش اشک رو در چشم حس کردن. مثلاً وقتی در شرایطی احساسی طرف این اصطلاح رو به کار می بره، یعنی در چشم هاش اشک جمع شده.
...
[مشاهده متن کامل]

https://hinative. com/en - US/questions/1726857

به معنای گزیدگی میباشد که برای زنبور، گیاهان, مگس, حشرات بجز پشه ( mosquito ) استفاده میشود و در این مبحث معمولا بصورت مجهول بکار میره، اما برای نیش زدن مار، پشه، مورچه و عنکبوت از bite استفاده میشود.
نیش زدن
Scorpion sting : نیش عقرب
نیش زدن
زهر نیش
سوزش
خارش در اثر حسایت ( مثال )
فریب، گول، کلاهبرداری
برنامه نشاندهنده دوربین ثبت تخلف

برنامه سری پلیس برا دستگیری مجرمان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس