stepdaughter

/ˈstepˌdɒtər//ˈstepdɔːtə/

معنی: دختر خوانده، نادختری
معانی دیگر: نزاد، نا دختری، دختر اندر، دخترزن یا شوهر، ربیبه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the daughter of one's spouse by a previous marriage.

جمله های نمونه

1. His stepdaughter also left - ostensibly for school.
[ترجمه گوگل]دخترخوانده او نیز - ظاهراً برای مدرسه - رفت
[ترجمه ترگمان]دخترخوانده وی به ظاهر برای مدرسه باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He loved his stepdaughter as if she were his own child.
[ترجمه گوگل]دخترخوانده اش را طوری دوست داشت که انگار بچه خودش است
[ترجمه ترگمان]او stepdaughter را چنان دوست می داشت که گویی بچه خودش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had always been kindly disposed towards his stepdaughter.
[ترجمه گوگل]او همیشه نسبت به دختر ناتنی خود مهربان بود
[ترجمه ترگمان]همیشه نسبت به stepdaughter با مهربانی رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The stepdaughter, now 2 bore him a child at 16 as a result of being raped.
[ترجمه گوگل]دختر ناتنی که اکنون 2 ساله است در 16 سالگی در اثر تجاوز جنسی برای او فرزندی به دنیا آورد
[ترجمه ترگمان]دخترخوانده، در سن ۲ سالگی کودک را در سن ۱۶ سالگی به عنوان نتیجه تجاوز جنسی تحمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was filled with compassion for her stepdaughter.
[ترجمه گوگل]او برای دختر ناتنی اش سرشار از دلسوزی بود
[ترجمه ترگمان] اون سرشار از دلسوزی برای دختر خونده - ش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The 53-year-old railway worker abused his stepdaughter and two step-granddaughters in a 12-year reign of terror.
[ترجمه گوگل]کارگر 53 ساله راه آهن در 12 سال حکومت وحشت، دختر ناتنی و دو نوه ناتنی خود را مورد آزار قرار داد
[ترجمه ترگمان]این کارگر ۵۳ ساله از دخترخوانده ام و دو نوه او در دوران حکومت ۱۲ ساله ترور استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her stepdaughter was only twelve, still a child, and a child who had had a hard time.
[ترجمه گوگل]دختر ناتنی او فقط دوازده سال داشت، هنوز بچه بود و کودکی که روزهای سختی را گذرانده بود
[ترجمه ترگمان]دخترخوانده ام تنها دوازده سال داشت، هنوز یک کودک بود و کودکی که زمان سختی را گذرانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When his stepdaughter Avery, years old, or his son Sawyer, start to daydream and wander away from a chore, Mr. Mattocks occasionally erupts.
[ترجمه گوگل]وقتی دخترخوانده‌اش اوری، ساله یا پسرش ساویر، شروع به رویاپردازی می‌کنند و از کارهای روزمره دور می‌شوند، آقای ماتوکس گاهی فوران می‌کند
[ترجمه ترگمان]وقتی stepdaughter، سال ها، یا پسرش سایر، خیال باطل کردن و آواره شدن از یک کار خسته کننده، آقای mattocks گاه و بیگاه به پا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Henry was accused of abusing his stepdaughter.
[ترجمه گوگل]هنری متهم به آزار دختر خوانده اش شد
[ترجمه ترگمان]هنری به سو استفاده از دخترخوانده وی متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So as I told you, when my stepdaughter married my dad, she was at once, my stepmother.
[ترجمه گوگل]بنابراین همانطور که به شما گفتم، وقتی دختر ناتنی من با پدرم ازدواج کرد، بلافاصله نامادری من شد
[ترجمه ترگمان]همان طور که من به تو گفتم، وقتی دخترم با پدرم ازدواج کرد، او فورا با نامادری من ازدواج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I warned her against wronging her stepdaughter.
[ترجمه گوگل]به او هشدار دادم که به دختر ناتنی‌اش ظلم نکند
[ترجمه ترگمان] من بهش هشدار دادم که به دختر خونده هاش خیلی بد برخورد کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't forget that my stepmother is my stepdaughter.
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که نامادری من دختر خوانده من است
[ترجمه ترگمان]فراموش نکن که نامادری من دختر خوانده من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The stepmother is slapping her stepdaughter in the face. The stepmother should be put into jail. Her stepdaughter is beautiful and cute. Why doesn't she like her?
[ترجمه گوگل]نامادری به صورت دخترخوانده اش سیلی می زند نامادری باید به زندان بیفتد دختر ناتنی او زیبا و ناز است چرا او را دوست ندارد؟
[ترجمه ترگمان]نامادریش یه مشت دختر خوانده می شه نامادریش باید به زندان می افتاد نامزدش زیبا و جذاب است چرا از او خوشش نمی اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. 'I spoke to my stepdaughter on the phone from hospital and she didn't recognise who I was. She said I sounded Chinese.
[ترجمه گوگل]من از بیمارستان با دخترخوانده ام تلفنی صحبت کردم و او متوجه نشد که من کی هستم او گفت من صدای چینی دارم
[ترجمه ترگمان]با مادرخونده که از بیمارستان داشتم صحبت کردم و او مرا نشناخت گفت به نظر چینی میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He also built devices to amuse Clark's stepdaughter, including floating lanterns and a windmill run by a live mouse.
[ترجمه گوگل]او همچنین وسایلی برای سرگرم کردن دخترخوانده کلارک ساخت، از جمله فانوس های شناور و آسیاب بادی که توسط یک موش زنده اداره می شود
[ترجمه ترگمان]او همچنین وسایلی برای سرگرمی دخترخوانده ام، از جمله فانوس شناور و یک آسیاب بادی که توسط یک موش زنده اجرا می شد، ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دختر خوانده (اسم)
stepdaughter

نادختری (اسم)
stepdaughter

انگلیسی به انگلیسی

• daughter of one's spouse from a previous marriage
your stepdaughter is the daughter of your husband or wife by an earlier marriage.

پیشنهاد کاربران

دختندر. [ دُ ت َ دَ ] ( اِ مرکب ) دختر شوی از زن دیگر باشد. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( آنندراج ) . نادختری. دختر شوی از زنی دیگر. ( یادداشت مؤلف ) . || دختر زن از شوی دیگر. ( جهانگیری ) ( از اوبهی ) ( برهان ) ( آنندراج ) . دختر زن از شوهر دیگر :
...
[مشاهده متن کامل]

جز بمادندر نماند این جهان کینه جوی
با پسندر کینه دارد همچوبا دختندرا.
رودکی.
فاطمه را عایشه مایندر است
پس تو مرا شیعت مایندری
شیعت مایندری ای بدنشان
شاید اگر دشمن دختندری.
ناصرخسرو.

دختر ناتنی
دختر همسر ( شوهر یا زن )
دخترخوانده
Old stepdad teaches stepdaughter how guys should touch her�24 min720p

بپرس