staunch

/stɔːntʃ//stɔːntʃ/

معنی: وفادار، بی شائبه، بی رخنه، بی منفذ
معانی دیگر: (ریزش خون یا اشک و غیره را) بند آوردن (stanch هم می نویسند)، (از تحلیل رفتن منابع یا ذخایر مالی و غیره) جلوگیری کردن، جلو تراوش یا آب دادن چیزی را گرفتن، ناتراوا کردن، بستن، تراو ناپذیر، غیر قابل نفوذ، پاد آب، با وفا، ثابت قدم، پر و پا قرص، محکم، قرص، مستحکم، استوار

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: staunches, staunching, staunched
• : تعریف: variant of stanch
صفت ( adjective )
حالات: stauncher, staunchest
مشتقات: staunchly (adv.), staunchness (n.)
(1) تعریف: unwaveringly firm or loyal.
مترادف: stalwart, steadfast
متضاد: disloyal, unfaithful, unreliable
مشابه: constant, dependable, devoted, faithful, fast, firm, good, loyal, resolute, solid, steady, stout, strong, true, unwavering

- He is not religious at all, but his parents are staunch believers.
[ترجمه شان] او به هیچ روی، مذهبی نیست ، اما والدینش معتقدان وفادار ( پر و پا قرص ) مذهب هستند.
|
[ترجمه گوگل] او اصلاً مذهبی نیست، اما پدر و مادرش معتقدند
[ترجمه ترگمان] او اصلا مذهبی نیست، اما پدر و مادرش مومن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The candidate has many staunch supporters.
[ترجمه گوگل] این نامزد طرفداران سرسخت زیادی دارد
[ترجمه ترگمان] این کاندیدا هواداران وفادار بسیاری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was a staunch friend to her throughout her illness.
[ترجمه گوگل] او در تمام مدت بیماری برای او دوستی صمیمانه بود
[ترجمه ترگمان] در خلال بیماری او، دوست صمیمی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: strong, sturdy, and tight in construction, as a ship or building.
مترادف: solid, sturdy
مشابه: durable, firm, impermeable, robust, rugged, sound, stable, strong, substantial, tight, tough, watertight

- a staunch vessel
[ترجمه گوگل] یک کشتی ثابت
[ترجمه ترگمان] یک کشتی ساز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a staunch boat
قایق درزگیری شده

2. a staunch cabin
یک کلبه ی مستحکم

3. a staunch friend
دوست وفادار

4. a staunch supporter
پشتیبان پر و پا قرص

5. to staunch a leak in a boat
درز کشتی را گرفتن

6. to staunch the escape of capital
از فرار سرمایه ها جلوگیری کردن

7. we must first staunch the flow of blood from the wound
ابتدا باید ریزش خون از زخم را بند بیاوریم.

8. She's a staunch advocate of free trade.
[ترجمه گوگل]او مدافع سرسخت تجارت آزاد است
[ترجمه ترگمان]او یکی از حامیان سرسخت تجارت آزاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tom tried to staunch the blood with his handkerchief.
[ترجمه گوگل]تام سعی کرد با دستمالش خون را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]تام سعی کرد با دستمالش پر از خون شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were staunch British patriots and had portraits of the Queen in their flat.
[ترجمه گوگل]آنها میهن پرستان سرسخت بریتانیایی بودند و پرتره هایی از ملکه در آپارتمان خود داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها patriots بریتانیایی وفادار بودند و تصاویری از ملکه در آپارتمان داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many voters are staunch anti-federalists, opposed to the concept of regional government.
[ترجمه گوگل]بسیاری از رای دهندگان مخالف فدرالیسم سرسخت هستند و با مفهوم حکومت منطقه ای مخالفند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از رای دهندگان ثابت قدم هستند و مخالف مفهوم دولت منطقه ای هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They tried to staunch the flow of blood.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند جریان خون را متوقف کنند
[ترجمه ترگمان] اونا سعی کردن که جلوی جریان خون رو بگیرن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He used a rag to staunch the flow of blood.
[ترجمه گوگل]او از پارچه ای استفاده کرد تا جریان خون را متوقف کند
[ترجمه ترگمان]اون از پارچه ای استفاده کرد که جلوی جریان خون رو بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Politically, she is a staunch opponent of reform.
[ترجمه گوگل]از نظر سیاسی، او از مخالفان سرسخت اصلاحات است
[ترجمه ترگمان]از لحاظ سیاسی، او یکی از مخالفان سرسخت اصلاحات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Entrepreneurs immediately became staunch patriots, and agreed to pay wages only at the official rate.
[ترجمه گوگل]کارآفرینان بلافاصله به میهن پرستان سرسخت تبدیل شدند و موافقت کردند که دستمزدها را فقط با نرخ رسمی پرداخت کنند
[ترجمه ترگمان]کارآفرینان بلافاصله وطن پرست ثابت قدم شدند و موافقت کردند که تنها با نرخ رسمی به دستمزدها دست مزد بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Thereafter, it was fostered by de Gaulle's staunch support of Adenauer's hard line on Berlin.
[ترجمه گوگل]پس از آن، با حمایت قاطع دوگل از خط سخت آدناور در برلین، این امر تقویت شد
[ترجمه ترگمان]از آن پس، حمایت شدید شارل دوگل از خط سخت Adenauer در برلین پرورش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The declared goal of Washington's policy is to staunch the flow of illicit drugs.
[ترجمه گوگل]هدف اعلام شده سیاست واشنگتن متوقف کردن جریان مواد مخدر غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی سیاست واشنگتن حفظ جریان مواد مخدر غیرقانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. For staunch opponents, there is mounting concern about a political and legal climate that more readily fosters capital punishment.
[ترجمه گوگل]برای مخالفان سرسخت، نگرانی فزاینده ای در مورد فضای سیاسی و قانونی وجود دارد که به راحتی مجازات اعدام را تقویت می کند
[ترجمه ترگمان]برای مخالفان ثابت قدم، نگرانی در مورد یک جو سیاسی و قانونی وجود دارد که به آسانی مجازات اعدام را پرورش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وفادار (صفت)
constant, allegiant, loyal, staunch, stanch, leal, trig, single-hearted

بی شائبه (صفت)
staunch

بی رخنه (صفت)
staunch

بی منفذ (صفت)
staunch

انگلیسی به انگلیسی

• stop the flow of a liquid; cause a wound to stop bleeding (also stanch)
loyal, steadfast; strong, solid, sturdy; steadfast, unwavering (also stanch)
a staunch supporter is a very loyal one.
if you staunch blood, you stop it from flowing out of a wound; a formal use.

پیشنهاد کاربران

وفادار. ثابت قدم. بی منفذ
سرسخت ( دشمن یا دوست )
پروپاقرص
بند آوردن خونریزی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : staunchness
✅️ صفت ( adjective ) : staunch
✅️ قید ( adverb ) : staunchly
Loyal
Stanch نیز نوشته میشود.
قرص و محکم
قاطع، مثلا staunch opposition : مخالفت قاطع

بپرس