stand up for

/stænd ʌp fɔr//stænd ʌp fɔr/

جانبداری کردن از، پشتیبانی کردن، پای چیزی ایستادن

جمله های نمونه

1. Will you stand up for me?
[ترجمه سجاد مصلحی] آیا شما از من دفاع ( پشتیبانی ) خواهید کرد؟
|
[ترجمه علی ماشا اله زاده] آیا پشتم می ایستی؟ ( پشتم را خالی نمی کنی؟ )
|
[ترجمه گوگل]آیا برای من خواهی ایستاد؟
[ترجمه ترگمان]می شه کنار من وایسی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stand up for something, even if it means standing alone sometimes.
[ترجمه گوگل]برای چیزی بایستید، حتی اگر به معنای تنها ایستادن باشد
[ترجمه ترگمان]برای یک کاری بلند شو، حتی اگر این معنی را داشته باشد که گاهی تنها می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You've got to stand up for yourself, stop being such a mama's boy.
[ترجمه نازنین] شما باید روی پای خودتون وایسید, انقدر بچه ننه نباشید
|
[ترجمه گوگل]تو باید برای خودت بایستی، دست از این پسر مامانایی بردار
[ترجمه ترگمان]تو باید به خاطر خودت بایستی، بس کن، پسر مامانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Always stand up for your friends.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] همیشه پشت دوستانت بایست ( طرف دوستانت را بگیر )
|
[ترجمه گوگل]همیشه از دوستان خود دفاع کنید
[ترجمه ترگمان] همیشه منتظر دوستات باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You should stand up for your rights and insist that he pays you.
[ترجمه گوگل]شما باید از حقوق خود دفاع کنید و اصرار کنید که او به شما پول بدهد
[ترجمه ترگمان]تو باید برای حقوق خود ایستادگی کنی و اصرار کنی که بهت پول بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She'd learnt to be herself and to stand up for her convictions.
[ترجمه گوگل]او یاد گرفته بود که خودش باشد و از اعتقاداتش دفاع کند
[ترجمه ترگمان]او یاد گرفته بود که خودش باشد و برای convictions ایستادگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Always stand up for your principles.
[ترجمه گوگل]همیشه از اصول خود دفاع کنید
[ترجمه ترگمان]همیشه از اصول خود دفاع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You need strength of mind to stand up for yourself.
[ترجمه گوگل]برای دفاع از خود به قدرت ذهن نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]تو به قدرت ذهنی نیاز داری که برای خودت ایستادگی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had learnt to stand up for herself.
[ترجمه Zahra Rahmani] او یاد گرفته بود که از خودش دفاع کنه.
|
[ترجمه علی ماشا اله زاده] او آموخته که روی پای خودش بایستد
|
[ترجمه گوگل]یاد گرفته بود برای خودش بایستد
[ترجمه ترگمان]او یاد گرفته بود که خود را سرپا نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can stand up for your right.
[ترجمه گوگل]شما می توانید از حق خود دفاع کنید
[ترجمه ترگمان] میتونی به سمت راستت کنار بیای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You must stand up for your rights.
[ترجمه گوگل]شما باید از حقوق خود دفاع کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید برای حقوق خود ایستادگی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If a chap hadn't the guts to stand up for his own beastliness where was he?
[ترجمه گوگل]اگر مردی جرات دفاع از حیوانیت خود را نداشت کجا بود؟
[ترجمه ترگمان]اگر مردی دل و جرات نداشت که از beastliness خود دفاع کند، او کجا بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They made girls stand up for themselves and neatness, grooming and deportment were important.
[ترجمه گوگل]آنها دختران را وادار می‌کردند تا برای خودشان بایستند و آراستگی، آراستگی و بدحجابی مهم بود
[ترجمه ترگمان]آن ها دختران را مجبور می کردند که برای خود آرایش کنند، مرتب نظافت و آرایش کنند، و رفتارش مهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• defend the interests of; support; serve as best man to a bridegroom, serve as maid of honor to a bride

پیشنهاد کاربران

پشت کسی درآمدن
پشت کسی را گرفتن
back somebody up
stick up for somebody
دفاع کردن، طرف کسی را گرفتن
در بحث از کسی حمایت کردن
To support or defend a person

بپرس