stagflation

/stægˈfleɪʃən//ˌstæɡˈfleɪʃən/

(عامیانه - آمیزه ی: stagnation و inflation - اقتصاد) تورم رکودی، تورم همراه با رکود اقتصادی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an economic condition marked by a high rate of inflation together with a decline in business activity and an increase in unemployment.

جمله های نمونه

1. Stagflation and the threat of deeper world recession has left marks upon the consciousness of the workers.
[ترجمه گوگل]رکود تورمی و تهدید رکود عمیق‌تر جهانی آثاری بر آگاهی کارگران گذاشته است
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی و تهدید بحران اقتصادی عمیق تر، نشانه هایی از آگاهی کارگران را به جا گذاشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The deepening of the degree of economic virtualization reduced the explanatory power of traditional economic theory for such real economic issues as "stagflation" and the velocity of money.
[ترجمه گوگل]عمیق‌تر شدن درجه مجازی‌سازی اقتصادی، قدرت توضیح‌دهنده نظریه اقتصادی سنتی را برای موضوعات واقعی اقتصادی مانند «رکود تورمی» و سرعت پول کاهش داد
[ترجمه ترگمان]عمیق تر شدن میزان مجازی سازی اقتصادی، قدرت توضیحی تیوری اقتصادی سنتی را برای چنین مسائل اقتصادی واقعی به عنوان \"stagflation\" و سرعت پول کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Stagflation is a portmanteau word made of stagnation and inflation.
[ترجمه گوگل]رکود تورمی واژه‌ای است که از رکود و تورم ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]Stagflation یک word است که از رکود و تورم ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. From the mid-seventies onwards, the U. S suffered from"stagflation", that is, the occurrence of stagnation and inflation at the same time.
[ترجمه گوگل]از اواسط دهه هفتاد به بعد، آمریکا دچار «رکود تورمی» یعنی وقوع رکود و تورم همزمان شد
[ترجمه ترگمان]از اواسط دهه هفتاد به بعد، یو S از \"stagflation\" رنج می برد، یعنی وقوع رکود و تورم در همان زمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Stagflation is a very unpopular buzz word in the business world.
[ترجمه گوگل]رکود تورمی یک کلمه پرطرفدار در دنیای تجارت است
[ترجمه ترگمان]Stagflation یک شایعات بسیار غیر محبوب در دنیای کسب وکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Stagflation can be a harbinger of economic depression.
[ترجمه گوگل]رکود تورمی می تواند منادی رکود اقتصادی باشد
[ترجمه ترگمان]Stagflation می تواند قاصد افسردگی اقتصادی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Stagflation is portmanteau word made of stagnation and inflation.
[ترجمه گوگل]رکود تورمی کلمه ای است که از رکود و تورم ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]Stagflation عبارت است از portmanteau که از رکود و تورم ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The stagflation broke the stabilization in 1970s, the Monetary School, the Supply-Side School and other schools follow the need of ages and become flourishing.
[ترجمه گوگل]رکود تورمی ثبات را در دهه 1970 شکست، مدرسه پولی، مدرسه طرف عرضه و مدارس دیگر نیاز اعصار را دنبال کردند و شکوفا شدند
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۷۰ stagflation ثبات را شکست، مدرسه پول، مدرسه تامین بخش و مدارس دیگر نیاز به سنین و شکوفایی را دنبال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Substantive state of stagflation will also return to the Russian economy dollarization.
[ترجمه گوگل]وضعیت اساسی رکود تورمی نیز به دلاری شدن اقتصاد روسیه باز خواهد گشت
[ترجمه ترگمان]دولت Substantive نیز به دلار اقتصاد روسیه باز خواهد گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Stagflation is the combination of high unemployment and economic stagnation with inflation.
[ترجمه امین] تورم رکودی ترکیبی از بیکاری بالا و رکود اقتصادی با تورم است
|
[ترجمه گوگل]رکود تورمی ترکیبی از بیکاری بالا و رکود اقتصادی با تورم است
[ترجمه ترگمان]Stagflation ترکیبی از بیکاری بالا و رکود اقتصادی با تورم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. America was mired in stagflation, with an unemployment rate nearing double digits.
[ترجمه گوگل]آمریکا در رکود تورمی غرق شده بود و نرخ بیکاری نزدیک به دو رقمی شده بود
[ترجمه ترگمان]آمریکا در stagflation، با نرخ بیکاری نزدیک به دو رقم، فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Inflation, unemployment, on both i . e . stagflation, are manifestations of business cycles.
[ترجمه گوگل]تورم، بیکاری، در هر دو i ه رکود تورمی، جلوه‌ای از چرخه‌های تجاری هستند
[ترجمه ترگمان]تورم، نرخ بیکاری و بیکاری در هر دو کشور ای stagflation، ظهور چرخه های کسب وکار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The era of stagflation in America began in 1974 and ended in the early 80 s.
[ترجمه گوگل]دوران رکود تورمی در آمریکا از سال 1974 آغاز شد و در اوایل دهه 80 به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]دوره stagflation در آمریکا از سال ۱۹۷۴ آغاز و در اوایل دهه ۸۰ میلادی به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The unwillingness of oil-consuming societies to check their spending resulted in the phenomenon of stagflation: slow growth combined with inflation.
[ترجمه گوگل]عدم تمایل جوامع مصرف کننده نفت به بررسی مخارج خود منجر به پدیده رکود تورمی شد: رشد آهسته همراه با تورم
[ترجمه ترگمان]عدم تمایل جوامع به مصرف نفت برای بررسی هزینه های آن ها منجر به پدیده of: رشد کند همراه با تورم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This will be difficult to do in a period of stagflation.
[ترجمه گوگل]انجام این کار در دوره رکود تورمی دشوار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]انجام این کار در دوره of دشوار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• period characterized by an increase in unemployment and a decrease in economic development and growth (combination of stagnation + inflation)

پیشنهاد کاربران

تورم رکود، تورم رکود، بازرگانی: تورم همراه با رکود
رکود تورمی ( اقتصادی )
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
رکود تورمی
رکود تورمی دوره ای است که طی آن یک اقتصاد شاهد رشد همزمان رکود و افزایش تورم است ( به عبارت دیگر رشد و تورم در جهت مخالف حرکت می کنند ) .
stagflation ( اقتصاد )
واژه مصوب: رکودـ تورم
تعریف: وضعیتی ناشی از رشد اقتصادی پایین تر از توان بالقوۀ اقتصاد و تورمی بالاتر از تورم ناشی از افزایش طبیعی قیمت ها در اقتصاد
رکود تورمی

بپرس