staff officer

/ˈstæfˈɑːfəsər//stɑːfˈɒfɪsə/

افسر ستاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a commissioned military officer who serves on a staff.

(2) تعریف: in the U.S. Navy, a commissioned officer who performs nonmilitary duties, such as a surgeon or chaplain.

جمله های نمونه

1. He countermanded his instructions to his staff officer.
[ترجمه گوگل]او دستورات خود را به افسر ستادش ابلاغ کرد
[ترجمه ترگمان]او دستورها خود را به افسر ستاد خود اختصاص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Barron served as a gold staff officer at the coronation of George V in 19
[ترجمه گوگل]بارون به عنوان افسر ستاد طلا در مراسم تاجگذاری جورج پنجم در سال 19 خدمت کرد
[ترجمه ترگمان]بارون در مراسم تاجگذاری جورج پنجم در ۱۹ فوریه به عنوان یک افسر نیروی طلا خدمت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thereafter his war service was entirely as a staff officer.
[ترجمه گوگل]پس از آن خدمت جنگی او کاملاً به عنوان افسر ستاد بود
[ترجمه ترگمان]پس از آن، خدمات جنگی او به طور کامل به عنوان یک افسر ستاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Michael Skinner was a brilliant staff officer, with the great advantage of personal and successful experience in the field.
[ترجمه گوگل]مایکل اسکینر یک افسر ستادی باهوش بود، با مزیت بزرگ تجربه شخصی و موفق در این زمینه
[ترجمه ترگمان]مایکل اسکینر یک افسر ستاد عالی بود، با مزیت بزرگ تجربه شخصی و موفق در این زمینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Perhaps, Carew thought, some overbearing staff officer had once ruffled his feathers.
[ترجمه گوگل]شاید، کارو فکر می‌کرد، یک افسر پرخاشگر یک بار پرهای او را به هم ریخته بود
[ترجمه ترگمان]افسر ستاد با لحن محکمی به او گفت: شاید یکی از افسران ستاد به زور پره ای خود را جمع کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Richard doesn't have the manners to be a staff officer.
[ترجمه گوگل]ریچارد آداب لازم برای افسر ستاد را ندارد
[ترجمه ترگمان]ریچارد رفتاری ندارد که افسر ستاد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Serves as primary Staff Officer for brigade and task force command regarding personnel, logistical and operational missions.
[ترجمه گوگل]به عنوان افسر ستاد اصلی برای فرماندهی تیپ و نیروی ضربت در مورد ماموریت های پرسنلی، لجستیکی و عملیاتی خدمت می کند
[ترجمه ترگمان]این فعالیت به عنوان افسر ارشد ستاد فرماندهی و فرماندهی نیروی وظیفه در مورد پرسنل، ماموریت های لجستیکی و عملیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Baidu is the group of strategic staff officer that needs sex of a look up before having too really.
[ترجمه گوگل]بایدو گروهی از افسران ستادی استراتژیک است که قبل از اینکه واقعاً انجام شود، نیاز به یک نگاه جنسی دارد
[ترجمه ترگمان]Baidu گروهی از افسران ستاد استراتژیک است که قبل از اینکه واقعا نیاز به رابطه جنسی داشته باشند، نیاز به رابطه جنسی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. During World War II he served as a staff officer with amphibious forces in the invasions of Sicily and Italy, but arrived in the Pacific in time for Okinawa.
[ترجمه گوگل]در طول جنگ جهانی دوم او به عنوان افسر ستاد با نیروهای آبی خاکی در تهاجمات سیسیل و ایتالیا خدمت کرد، اما به موقع به اوکیناوا به اقیانوس آرام رسید
[ترجمه ترگمان]در طول جنگ جهانی دوم، او به عنوان افسر ستاد با نیروهای آبی خاکی در حملات سیسیل و ایتالیا خدمت کرد، اما در زمان خود برای اوکیناوا وارد اقیانوس آرام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. News reports Tuesday say a Japanese staff officer and a defense attache are scheduled to attend the "Warrior 2007" exercise next Tuesday.
[ترجمه گوگل]گزارش های خبری روز سه شنبه حاکی از آن است که قرار است یک افسر ستادی ژاپن و یک وابسته دفاعی در تمرین "جنگجو 2007" سه شنبه آینده شرکت کنند
[ترجمه ترگمان]گزارش های خبری در روز سه شنبه حاکی از آن است که یک افسر ستاد ژاپنی و وابسته دفاعی قرار است سه شنبه آینده در تمرین \"جنگجو ۲۰۰۷\" شرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is a staff officer in the army.
[ترجمه گوگل]او افسر ستاد ارتش است
[ترجمه ترگمان]او یک افسر ستاد در ارتش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The framework of staff officer of the police service organ is the three-dimension structures mode.
[ترجمه گوگل]چارچوب افسر ستادی ارگان خدمات پلیس، حالت سازه های سه بعدی است
[ترجمه ترگمان]چارچوب کارمند کارکنان بخش خدمات پلیس، حالت سازه سه بعدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A leaked memorandum by a senior American staff officer in Baghdad suggests pulling all troops out by the middle of next year, 15 months early.
[ترجمه گوگل]یک یادداشت فاش شده توسط یک افسر ارشد آمریکایی در بغداد پیشنهاد می کند که همه نیروها تا اواسط سال آینده یعنی 15 ماه زودتر از آن خارج شوند
[ترجمه ترگمان]یک یادداشت نشت شده توسط یک افسر ارشد آمریکایی در بغداد حاکی از آن است که همه نیروهای نظامی را تا نیمه سال بعد، ۱۵ ماه زودتر، بیرون می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then she became Bishop Owen's secretary and driver and staff officer.
[ترجمه گوگل]سپس منشی اسقف اوون و راننده و افسر کارکنان شد
[ترجمه ترگمان]سپس منشی اسقف، منشی و افسر ستاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• commanding officer, administrative officer

پیشنهاد کاربران

A staff officer is a commissioned military officer who works on the staff of a military headquarters or government department. Staff officers help the officer in charge to plan military activities and provide support in various areas such as logistics, intelligence, operations, and communications. They are responsible for ensuring that the commander’s orders are carried out effectively and efficiently. Staff officers are typically assigned to a military commander’s staff and work alongside other officers to coordinate and execute military operations.
...
[مشاهده متن کامل]

افسر ستادی به گروهی از افسران، درجه داران، سربازان وظیفه و کارکنان غیرنظامی گفته می شود که به فرمانده یک لشکر یا سایر سازمان های نظامی بزرگ، در حوزه فرماندهی و کنترل کمک می کنند. این گروه از کارکنان اغلب نقش هدایت را از طریق برنامه ریزی، تجزیه و تحلیل و جمع آوری اطلاعات، همچنین از طریق انتقال، هماهنگی و نظارت بر اجرای برنامه ها و دستورها ایفا می کنند. آنها در گروه های عملکردی مانند مدیریت، تدارکات، عملیات، اطلاعات و آموزش سازماندهی می شوند. ستاد نظامی جریان چند جهتی اطلاعات را میان یک افسر فرمانده، یگان های نظامی تابعه و سایر ذی نفعان فراهم می کنند.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/staff-officer

بپرس