squared

جمله های نمونه

1. He squared off the log to make a timber.
[ترجمه گوگل]او کنده چوب را جدا کرد تا یک الوار بسازد
[ترجمه ترگمان]کنده را درست کرد تا الوار درست کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Too many people were squared into the train.
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از مردم داخل قطار بودند
[ترجمه ترگمان]افراد زیادی در قطار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I squared up with the cashier.
[ترجمه گوگل]با صندوقدار معامله کردم
[ترجمه ترگمان]من با صندوق دار درستش کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The players squared up to each other and started shouting.
[ترجمه گوگل]بازیکنان مقابل یکدیگر قرار گرفتند و شروع به داد و فریاد کردند
[ترجمه ترگمان]بازیکنان به سرعت به هم نزدیک شدند و شروع به فریاد زدن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They squared up and began to engage a probing attack.
[ترجمه گوگل]آنها به میدان رفتند و شروع به انجام یک حمله کاوشگر کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به سرعت بالا رفتند و شروع به تحقیق در مورد حمله کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "Nirvana" squared the circle by making a record that was both superb pop and rock music at the same time.
[ترجمه گوگل]"نیروانا" دایره را با ساختن رکوردی که هم موسیقی پاپ و هم موسیقی راک عالی بود، مربع کرد
[ترجمه ترگمان]\"نیروانا\" دایره را با ساختن رکوردی که هم موسیقی پاپ و هم موسیقی راک در همان زمان بود، تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pulling himself upright, he squared his shoulders.
[ترجمه گوگل]خودش را به حالت قائم کشید و شانه هایش را مربع کرد
[ترجمه ترگمان]شانه بالا انداخت و شانه هایش را صاف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They squared a block of granite.
[ترجمه گوگل]آنها یک بلوک گرانیت را مربع کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک بلوک گرانیت را صاف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He has squared the circle of keeping the City happy and doing something to improve business cash flow.
[ترجمه گوگل]او دایره شاد نگه داشتن شهر و انجام کاری برای بهبود جریان نقدینگی کسب و کار را مربع کرده است
[ترجمه ترگمان]او دایره نگاه داشتن شهر را خوشحال کرده و کاری انجام می دهد تا جریان نقدینگی کسب وکار را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She should have squared things with Jay before she went into this business with Walker.
[ترجمه گوگل]او باید قبل از اینکه با واکر وارد این تجارت شود، همه چیز را با جی کنار می گذاشت
[ترجمه ترگمان]اون باید قبل از اینکه با واکر وارد این کار بشه یه کارایی با \"جی\" کرده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Get your work squared away before you leave.
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن، کار خود را مربع کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بری کارت رو درست انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The boat is rounded at the front but squared off at the back.
[ترجمه گوگل]قایق در جلو گرد است اما در پشت مربع است
[ترجمه ترگمان]قایق در قسمت جلو گرد است اما در پشت صاف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All the officials had to be squared before they would help us.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه به ما کمک کنند، باید همه مسئولان جمع می شدند
[ترجمه ترگمان]تمام مقامات باید قبل از اینکه به ما کمک کنند، به توان دو نفر تقسیم می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They must have squared the mayor before they got their plan underway.
[ترجمه گوگل]آنها باید قبل از اینکه طرح خود را اجرا کنند، شهردار را به چالش کشیده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید قبل از اینکه برنامه خود را در دست داشته باشند، شهردار را به دو طرف تقسیم کرده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] بتوان دو، بقوه ی دو

انگلیسی به انگلیسی

• made square; multiplied by itself (mathematics); adjusted; settled, made right; in accord

پیشنهاد کاربران

All is squared همه چیز در چهار چوب قرار گرفته.
شطرنجی
Squared paper کاغذ شطرنجی
1 ) تفکیک کردن به شکل مربع ( یا تقسیم بندی کردن ، دسته بندی کردن به صورت مربع شکل ) یا با مربع علامتگذاری کردن
Squared pape
2 ) بخش پذیری اعداد
Three squared equals nine
به توان دو
مجذور

بپرس