squad

/ˈskwɑːd//skwɒd/

معنی: گروه، دسته، جوخه، بصورت جوخه یا دسته دراوردن
معانی دیگر: گروه کوچک، شمار اندک، معدودی از نفرات، گروه ورزشی، تیم، کاروان ورزشی، (ارتش) جوخه (بخشی از: دسته platoon)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a small number of persons trained to function together, such as an athletic team or the smallest unit of military personnel.
مشابه: staff, team

جمله های نمونه

1. our squad was caught in an enemy cross-fire and five of us died
جوخه ی ما در آتش متقاطع (همبر) دشمن گیر افتاد و پنج نفر کشته دادیم.

2. a flying squad
گروه تند واکنشی،گروه ضربت

3. a football squad
تیم فوتبال

4. a police squad
یک دسته پاسبان

5. Bomb Squad officers carried out a controlled explosion of the device.
[ترجمه گوگل]افسران جوخه بمب یک انفجار کنترل شده این دستگاه را انجام دادند
[ترجمه ترگمان]افسران واحد خنثی سازی بمب یک انفجار کنترل شده از این دستگاه را انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was executed by firing squad.
[ترجمه گوگل]او توسط جوخه تیراندازی اعدام شد
[ترجمه ترگمان]اون توسط یه جوخه اعدام اعدام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The squad leader ordered the men to mark time.
[ترجمه گوگل]رهبر گروه به مردان دستور داد تا زمان را مشخص کنند
[ترجمه ترگمان]رهبر تیم به مردان دستور داد که زمان را ثبت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They've got together a good squad for the World Cup.
[ترجمه گوگل]آنها تیم خوبی را برای جام جهانی گرد هم آورده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک تیم خوب برای جام جهانی گرد هم آورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A soldier would rather face a firing squad a thousand times over than just once have to look his own colleagues in the eye knowing he had failed them.
[ترجمه گوگل]یک سرباز ترجیح می دهد هزاران بار با جوخه تیراندازی روبرو شود تا اینکه فقط یک بار به چشمان همکاران خود نگاه کند که بداند در آنها شکست خورده است
[ترجمه ترگمان]سربازی ترجیح می دهد با یک جوخه آتش هزار بار مقابله کند، فقط یک بار باید به همکارانش نگاه کند که می داند آن ها را شکست خورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He could face a firing squad if found guilty of the charges.
[ترجمه گوگل]در صورت مجرم شناخته شدن او ممکن است با جوخه تیراندازی روبرو شود
[ترجمه ترگمان]اون می تونه با یه جوخه اعدام روبرو بشه که متهم به اتهام قتل بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cole was recalled to the squad to replace the injured Quinn.
[ترجمه گوگل]کول برای جایگزینی کوین مصدوم به تیم فراخوانده شد
[ترجمه ترگمان]کول برای جایگزینی کویین زخمی به جوخه اعدام احضار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Everyone was surprised at her omission from the squad.
[ترجمه گوگل]همه از حذف او از تیم تعجب کردند
[ترجمه ترگمان]همه از این غفلت او از جوخه حیرت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many died in front of the firing squad.
[ترجمه گوگل]خیلی ها جلوی جوخه تیرباران جان باختند
[ترجمه ترگمان]بسیاری در مقابل جوخه آتش کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Eight of their 24-man squad are injured.
[ترجمه گوگل]8 نفر از تیم 24 نفره آنها مصدوم هستند
[ترجمه ترگمان]هشت تن از اعضای تیم ۲۴ نفره آن ها زخمی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Fraud squad officers raided the firm's offices.
[ترجمه گوگل]افسران گروه کلاهبرداری به دفاتر شرکت یورش بردند
[ترجمه ترگمان]پلیس های گشتی به دفتر شرکت حمله کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The drug squad turned the apartment inside out.
[ترجمه گوگل]جوخه مواد مخدر آپارتمان را به بیرون تبدیل کردند
[ترجمه ترگمان]واحد مواد مخدر داخل آپارتمان رو روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Illness forced his resignation from the squad.
[ترجمه گوگل]بیماری او را مجبور به استعفا از تیم کرد
[ترجمه ترگمان]بیماری استعفای خود را از تیم به جا می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گروه (اسم)
many, school, section, outfit, mass, heap, cohort, kind, flock, society, assembly, clique, ring, troop, team, pack, army, host, corps, group, company, platoon, folk, crowd, class, gang, clinch, cluster, bunch, ensign, fry, shoal, bevy, concourse, swarm, throng, congregation, covey, herd, multitude, horde, legion, rout, skulk, squad

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

جوخه (اسم)
squad

بصورت جوخه یا دسته دراوردن (فعل)
squad

انگلیسی به انگلیسی

• small military unit; small group of people trained to work together as a team
a squad is a section of a police force that is responsible for dealing with a particular type of crime.
a squad of soldiers is a small group of them.
a squad is also a group of players from which a sports team will be chosen.
see also death squad, firing squad, flying squad, vice squad.

پیشنهاد کاربران

A “squad” refers to a close group of friends or a tight - knit social circle. It signifies a strong bond and camaraderie among the members.
"squad" به یک گروه نزدیک از دوستان یا یک حلقه اجتماعی صمیمی اشاره دارد. این نشان دهنده پیوند قوی و رفاقت بین اعضا است.
...
[مشاهده متن کامل]

I’m going out with my squad tonight.
My squad always has my back.
Our squad is the best, we have so much fun together!

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-youth/
لشگر
Squad :گروه - جوخه
با اسکادران squadron به معنی گروه هوایی
بهتر میشه حفظ کرد .
تیم
گروه کوچک
volleyball squad
تیم والیبال
fire squads : جوخه های آتش نشانی
squad ( علوم نظامی )
واژه مصوب: جوخه
تعریف: یگانی راهکنشی و کوچک که در ساختار سلسله مراتبی کوچک تر از رسد و بزرگ تر از تیم است و معمولاً از نُه نفر تشکیل می شود|||متـ . گروه 6
تیم یا گروه.
تیم رئال مادرید Real Madrid squad
جوخه . suicide squad یعنی جوخه انتحاری
برو بچ
گروه ضربت
خنثی کردن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس