split second

/ˈsplɪtˈsekənd//splɪtˈsekənd/

معنی: ان، قسمتی از ثانیه
معانی دیگر: لحظه، آن، یک آن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: split-second (adj.)
• : تعریف: a fraction or part of a second; extremely brief time; instant.
مشابه: instant, twinkle

جمله های نمونه

1. I only saw the man for a split second as he ran past.
[ترجمه گوگل]من آن مرد را فقط برای یک ثانیه دیدم که از کنارش می دوید
[ترجمه ترگمان]من فقط مرد را برای کسری از ثانیه دیدم که از کنارش گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her gaze met Michael's for a split second.
[ترجمه گوگل]نگاه او برای یک ثانیه با نگاه مایکل برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]نگاهش به مایکل برای کسری از ثانیه تلاقی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For a split second the two men hesitated.
[ترجمه گوگل]برای کسری از ثانیه دو مرد تردید کردند
[ترجمه ترگمان]دو مرد مردد ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In that split second Graham knew he had won.
[ترجمه گوگل]در آن کسری از ثانیه، گراهام می دانست که برنده شده است
[ترجمه ترگمان]در آن لحظه، گراه ام متوجه شد که پیروز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They brought out guns and for a split second nobody moved.
[ترجمه عبدالناصر] آن ها اسلحه ها را بیرون کشیدند و برای یه لحظه هیچ کسی تکون نخورد.
|
[ترجمه گوگل]آنها اسلحه ها را بیرون آوردند و برای چند ثانیه هیچ کس حرکت نکرد
[ترجمه ترگمان]برای کسری از ثانیه، هیچ کس حرکت نکرد و کسی حرکت نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their eyes met for a split second .
[ترجمه نیما] لحظه ای، نگاهشان بهم گره خورد، یک لحظه نگاهش به نگاهش گره خورد
|
[ترجمه گوگل]چشمانشان برای کسری از ثانیه به هم رسید
[ترجمه ترگمان]یک لحظه نگاهشان با هم تلاقی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It had seemed right in that split second; now she wished with all her heart that she hadn't done it.
[ترجمه گوگل]درست در آن کسری از ثانیه به نظر می رسید حالا با تمام وجودش آرزو می کرد که ای کاش این کار را نکرده بود
[ترجمه ترگمان]در آن قسمت دوم درست به نظر می رسید؛ حالا از صمیم قلب آرزو می کرد که ای کاش این کار را نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We were allowed a split second to brace for its impact before crashing through.
[ترجمه گوگل]به ما اجازه داده شد تا قبل از سقوط، یک ثانیه برای ضربه زدن مهار کنیم
[ترجمه ترگمان]ما اجازه دادیم که یک ثانیه از هم جدا شویم تا تاثیر آن را قبل از اینکه از آن عبور کنیم، محکم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In that split second Delaney saw the thing in its centre, flung like a whirling gingerbread man right over a container.
[ترجمه گوگل]در آن کسری از ثانیه، دلانی آن چیز را در مرکزش دید، که مانند مرد شیرینی زنجبیلی در حال چرخش درست روی یک ظرف پرتاب شده بود
[ترجمه ترگمان]در آن قسمت دوم، چیزی که در مرکز آن بود، چیزی را در مرکز آن دید، مثل یک تکه نان زنجفیلی که درست بالای یک ظرف قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is an unrelenting solidness for a split second, and then a massive surge as the chub plunges for the roots.
[ترجمه گوگل]استحکامی بی امان برای کسری از ثانیه وجود دارد، و پس از آن یک موج عظیم به هنگام فرو رفتن چال برای ریشه ها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]برای کسری از ثانیه یک فشار بی امان وجود دارد و پس از آن موج عظیمی به عنوان the chub برای ریشه ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. From anger and animosity he turned in a split second to a benevolent caring brother only here to see justice done.
[ترجمه گوگل]او از عصبانیت و خصومت در کسری از ثانیه به برادری مهربان و مهربان تبدیل شد تا عدالت را اجرا کند
[ترجمه ترگمان]از خشم و کینه در یک ثانیه به برادر مهربانی که فقط اینجا بود نگاه کرد تا عدالت را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It occurred to him, in that split second, to let it fall.
[ترجمه گوگل]در آن کسری از ثانیه به ذهنش رسید که بگذارد بیفتد
[ترجمه ترگمان]در آن لحظه به ذهنش خطور کرد که آن را رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A split second latter he claps his hand to his eye and wipes himself.
[ترجمه گوگل]چند ثانیه بعد دستش را به چشمش می زند و خودش را پاک می کند
[ترجمه ترگمان]لحظه ای بعد دستش را به طرف چشمش زد و دستمال را پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In a split second of surprised immobility, Grant saw the deadly muzzle come to bear on him.
[ترجمه گوگل]گرانت در کسری از ثانیه بی تحرکی غافلگیرانه، پوزه کشنده را دید که به او برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]در کسری از ثانیه سکون و سکون، جناب گرانت دید که پوزه مرگبار بر او چیره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ان (اسم)
minute, moment, instant, split second

قسمتی از ثانیه (اسم)
split second

انگلیسی به انگلیسی

• fraction of a second, very short period of time
a split second is a very short period of time.

پیشنهاد کاربران

مدت کوتاهیی
چندثانیه ای
A split - second decision
یک تصمیم آنی
در صدم ثانیه، در کسری از ثانیه
فورا، بلافاصله، بلادرنگ، آنی،
به اندازه ی یک چشم به هم زدن
بسیار سریع - درلحظه کوتاهی از زمان
طرفة العینی. یک چشم بر هم زدنی.
یک عان
کسری از ثانیه

بپرس