split personality

/ˈsplɪtˌpərsəˈnæləti//splɪtˌpɜːsəˈnælɪti/

(عامیانه) رجوع شود به: schizophrenia، تعدد شخصیت، شخصیت دو نیم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a psychological condition in which a person displays two or more relatively distinct and complex personalities.

جمله های نمونه

1. He developed a split personality after the crash.
[ترجمه گوگل]او پس از سقوط یک شخصیت دوپاره پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]او بعد از سقوط یک شخصیت مجزا ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Schizophrenia is classified as a functional psychosis and split personality as a dissociative hysterical neurosis, as different as tonsillitis and appendicitis.
[ترجمه گوگل]اسکیزوفرنی به عنوان یک روان پریشی عملکردی و شخصیت تقسیم شده به عنوان یک روان رنجوری هیستریک تجزیه ای طبقه بندی می شود، به همان اندازه که التهاب لوزه و آپاندیسیت متفاوت است
[ترجمه ترگمان]Schizophrenia به عنوان یک جنون کارکردی طبقه بندی می شود و شخصیت را به عنوان a عصبی روان نژندی طبقه بندی می کند که با as و appendicitis متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And he accused her of having a split personality.
[ترجمه گوگل]و او را به داشتن شخصیت دوگانه متهم کرد
[ترجمه ترگمان]و او را متهم به داشتن شخصیت جدایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rafter watched and waited, perhaps hoping that Ivanisevic's split personalities would unravel.
[ترجمه گوگل]رافتر تماشا کرد و منتظر ماند، شاید امیدوار بود که شخصیت های دوپاره ایوانیسوویچ آشکار شود
[ترجمه ترگمان]Rafter آن ها را تماشا کرد و منتظر ماند، شاید امیدوار بود که یک شخصیت شکافته شده متلاشی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It gives men and institutions split personalities.
[ترجمه گوگل]این به مردان و مؤسسات شخصیت های دوگانه می دهد
[ترجمه ترگمان]این به انسان ها و موسسات تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The blow that suffer is too much, split personality there is a place, how to do?
[ترجمه گوگل]ضربه ای که رنج می کشد خیلی زیاد است، شکاف شخصیتی جایی دارد، چگونه باید انجام داد؟
[ترجمه ترگمان]ضربه ای که رنج می برند خیلی زیاد است، یک مکان وجود دارد، چطور باید آن را انجام دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They believe the killer has a split personality.
[ترجمه گوگل]آنها بر این باورند که قاتل دارای شخصیت دوگانه است
[ترجمه ترگمان]آن ها معتقدند که قاتل شخصیت جدایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Did I get split personality disease?
[ترجمه گوگل]آیا من به بیماری شکاف شخصیت مبتلا شدم؟
[ترجمه ترگمان]من بیماری personality رو از هم جدا کردم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As figure 2a shows, surfactants have a split personality, with a water-loving head and an oil-loving tail.
[ترجمه گوگل]همانطور که شکل 2a نشان می دهد، سورفکتانت ها دارای شخصیتی دوگانه هستند، با سر آب دوست و دم روغن دوست
[ترجمه ترگمان]همانطور که شکل ۲ یک نمایش را نشان می دهد، surfactants یک شخصیت دارای شکاف دارند و یک سر عاشق آب و یک دم دوست داشتن روغن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This split personality a consensus - seeking temperament – threatens to cripple the Obama presidency.
[ترجمه گوگل]این شخصیت پراکنده، یک اجماع - جویای خلق و خوی - تهدیدی برای فلج کردن ریاست جمهوری اوباما است
[ترجمه ترگمان]این شخصیت اسپلیت یک خلق و خوی اجماع نظر است - تهدیدی برای فلج شدن رئیس جمهور اوباما محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Meanwhile, the summit exposed Mr Obama's split personality in compelling detail.
[ترجمه گوگل]در همین حال، این اجلاس با جزئیات قانع‌کننده شخصیت دوگانگی آقای اوباما را آشکار کرد
[ترجمه ترگمان]در همین حال، این نشست شخصیت جدایی آقای اوباما را با جزئیات بیشتر آشکار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Doctors have diagnosed Garth as a split personality.
[ترجمه گوگل]پزشکان گارث را یک شخصیت دوپاره تشخیص داده اند
[ترجمه ترگمان]پزشکان گارت را به عنوان یک شخصیت مجزا تشخیص داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The United Kingdom is a nation with a split personality.
[ترجمه گوگل]بریتانیا کشوری است که دارای شخصیت دوگانه است
[ترجمه ترگمان]پادشاهی متحده کشوری است که شخصیت جدایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As tonight attests, a tape of two halves was the product of a band with a split personality.
[ترجمه گوگل]همانطور که امشب گواهی می دهد، یک نوار دو نیمه محصول یک گروه با شخصیت دوگانه بود
[ترجمه ترگمان]همانطور که امشب موید است، نواری از دو نیمه محصول یک گروه با شخصیت شکافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• personal disorder in which someone believes that they are two different and independent individuals
if you say that someone has a split personality, you mean that their moods can change so much that they seem to have two different, separate personalities.

پیشنهاد کاربران

یک شخصیت ازهم گسیخته یا دوپارگی شخصیت
You know, sometimes I think I have a split personality.
تعددشخصیت ( روان شناسی )
چند شخصیتی

بپرس