spinning wheel

/ˈspɪnɪŋˈwiːl//ˈspɪnɪŋwiːl/

معنی: دوک نخ ریسی، چرخ نخ ریسی
معانی دیگر: چرخ ریسندگی، چرخ دستی، چر  ن  ریسی، دوک ن  ریسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a simple machine for spinning thread or yarn that has a single spindle driven by a large wheel.

جمله های نمونه

1. The spinning wheel was a Chinese invention.
[ترجمه گوگل]چرخ نخ ریسی یک اختراع چینی بود
[ترجمه ترگمان]چرخ نخ ریسی یک اختراع چینی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She span on a spinning wheel.
[ترجمه گوگل]او روی یک چرخ می چرخد
[ترجمه ترگمان]او روی یک چرخ می چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Distaffs may also be attached to a spinning wheel or be floor standing.
[ترجمه گوگل]ضامن ها همچنین ممکن است به یک چرخ نخ ریسی متصل شوند یا روی زمین باشند
[ترجمه ترگمان]Distaffs نیز ممکن است متصل به چرخ نخ ریسی و یا ایستادن بر روی زمین باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She is also making good progress at her spinning wheel.
[ترجمه گوگل]او همچنین در چرخ ریسی خود پیشرفت خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]او همچنین پیشرفت خوبی در چرخ ریسندگی خود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The spinning wheel is a machine; a little toothpick is a machine.
[ترجمه گوگل]چرخ ریسندگی یک ماشین است یک خلال دندان کوچک یک دستگاه است
[ترجمه ترگمان]چرخش چرخ ماشین یک ماشین است، یک خلال دندون یک ماشین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In one corner stood a spinning wheel, the threads still pulled tight.
[ترجمه گوگل]در گوشه‌ای چرخ‌ریسی ایستاده بود، نخ‌ها همچنان محکم کشیده می‌شدند
[ترجمه ترگمان]در یک گوشه چرخ می چرخید و نخ هنوز محکم بسته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She replied it had come from treading the spinning wheel.
[ترجمه گوگل]او پاسخ داد که از زیر پا گذاشتن چرخ چرخان به وجود آمده است
[ترجمه ترگمان]او جواب داد که آن را از چرخ spinning بیرون آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At the Spinning Wheel Puppets exhibit, children can create masks and puppets.
[ترجمه گوگل]در نمایشگاه عروسک های چرخ ریسی، کودکان می توانند ماسک و عروسک بسازند
[ترجمه ترگمان]در نمایشگاه Puppets چرخ ریسندگی، کودکان می توانند ماسک و ماسک بسازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He would have preferred a spinning wheel for her to sit at, but one had to move forward with the times.
[ترجمه گوگل]او ترجیح می‌داد یک چرخ چرخنده برای او بنشیند، اما باید با زمان پیش رفت
[ترجمه ترگمان]او ترجیح می داد چرخ spinning را برای نشستن او ترجیح می داد، اما مجبور بود با آن زمان حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is the spinning wheel. . . .
[ترجمه گوگل]چرخ چرخان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]چرخ نخ ریسی در حال چرخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pallas at the spinning wheel spins a thread out of the debris of sheared wool.
[ترجمه گوگل]پالاس در چرخ ریسندگی نخی را از بقایای پشم بریده شده بیرون می‌زند
[ترجمه ترگمان]پالاس در چرخ ریسندگی یک نخ را از زیر آوار پشم جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Before you drop the ball into spinning wheel, you bet a number on the electronic layout.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه توپ را در چرخ چرخان بیندازید، یک عدد را روی طرح الکترونیکی شرط بندی می کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه توپ را به چرخ ریسندگی بیندازید، روی لیاوت الکترونیکی یک عدد شرط می بندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I found a spinning wheel in the attic.
[ترجمه گوگل]چرخی در اتاق زیر شیروانی پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]من یه چرخ spinning تو اتاق زیر شیروونی پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Play a spinning wheel or show a progress bar to keep the user in the loop.
[ترجمه گوگل]یک چرخ در حال چرخش را بازی کنید یا یک نوار پیشرفت را نشان دهید تا کاربر را در جریان نگه دارید
[ترجمه ترگمان]گردونه می چرخد یا میله ای را نمایش می دهد تا کاربر را در حلقه نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوک نخ ریسی (اسم)
spindle, spinning wheel

چرخ نخ ریسی (اسم)
spinning wheel

انگلیسی به انگلیسی

• a spinning wheel is a wooden spinning machine used in people's homes, mainly in former times. it has a wheel which makes the spindle turn round.

پیشنهاد کاربران

آب در هاون کوبیدن ، کار بیهوده انجام دادن
چرخ کوزه گری
کنایه از کار بیهوده، کار بدون نتیجه

بپرس