spike

/ˈspaɪk//spaɪk/

معنی: تیر، لبه، میخ، میخ بزرگ چوبی، میخ بزرگ، میخ طویله، میخکوب کردن، سپوختن
معانی دیگر: (جمع) یک جفت کفش میخ دار، میخ دار کردن، گلمیخ زدن، (با نیزه یا هر چیز تیز) فرو کردن، خط انداختن، سوراخ کردن، خنثی کردن، عاطل و باطل کردن، عقیم گذاشتن، چوب لای چرخ گذاشتن، (خودمانی) مشروب الکلی افزودن (به چیزی)، (والیبال) آبشار زدن، آبشار، میخ بلند و سنگین، خسک، غیبه، خار، میله، (میخ یا خار که با آن ریل راه آهن را به تراورس می کوبند) میخ راه آهن، (در بالای نرده های فلزی یا غیره) سرنیزه، سنان، هر چیز تیز و میخ مانند یا نیزه مانند (به ویژه شاخ صاف و تیز)، (کفش های ورزشی و غیره) گلمیخ، (کفش زنانه) پاشنه ی بلند و تیز، پاشنه نیزه ای (spike heel هم می گویند)، (بچه ماهی از نوع maekerel) دارای درازای زیر شش اینچ، (سابقا) با فرو کردن میله در ته لوله ی توپ آن را از کار انداختن، (گیاه شناسی) سنبله، (گندم و غیره) خوشه (ear هم می گویند)، می  بزرگ، می  طویله، می  بلند کف کفش فوتبالیست هاو ورزشکاران می  دار کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an object similar in appearance and function to a nail, but longer and thicker, used to fasten or secure heavy timbers, railroad tracks, or the like.

(2) تعریف: a sharply pointed projection as on armor, a weapon, or the top of a fence post.
مشابه: point

(3) تعریف: (pl.) such projections on the sole of an athletic shoe, or a pair of shoes so equipped.

(4) تعریف: in volleyball, the act of hitting the ball sharply downward across the net.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: spikes, spiking, spiked
(1) تعریف: to fasten, secure, or furnish with a spike or spikes.

(2) تعریف: to pin down or pierce with a spike or spikes.

(3) تعریف: to obstruct or frustrate.

- The manager spiked his subordinates' efforts to advance.
[ترجمه گوگل] مدیر تلاش های زیردستان خود را برای پیشروی افزایش داد
[ترجمه ترگمان] مدیر فعالیت های زیردستان خود را افزایش داد تا پیشرفت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (informal) to add liquor to.
مشابه: lace

- He spiked the fruit punch with rum.
[ترجمه گوگل] میوه پانچ را با رم میخکوب کرد
[ترجمه ترگمان] او میوه را با عرق پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: in volleyball, to hit (the ball) sharply downward across the net.
اسم ( noun )
(1) تعریف: an ear of grain such as wheat.

(2) تعریف: a long, slender, unbranched flowering part of a plant, along which stalkless or short-stalked flowers are clustered.

جمله های نمونه

1. to spike an enemy with a bayonet
با سر نیزه بدن دشمن را سوراخ کردن

2. to spike someone's guns
(عمل کسی را) خنثی کردن،به مخمصه انداختن،بلا اثر و مغلوب کردن

3. Yellowing receipts had been impaled on a metal spike.
[ترجمه گوگل]رسیدهای زرد رنگ روی یک سنبله فلزی نصب شده بود
[ترجمه ترگمان]درآمد yellowing به یک میخ فلزی آویخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Macmillan commissioned her to illustrate a book by Spike Milligan.
[ترجمه گوگل]مک میلان به او سفارش کرد تا کتابی از اسپایک میلیگان را تصویرسازی کند
[ترجمه ترگمان]Macmillan به او ماموریت داد تا کتابی را توسط اسپایک milligan نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A neon spike in the window announces the bar in lieu of a sign.
[ترجمه گوگل]یک سنبله نئونی در پنجره میله را به جای یک علامت اعلام می کند
[ترجمه ترگمان]یک سیخ نیونی در پنجره به جای نشانه، بار را اعلام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The murder weapon was a frozen spike and it melted in the steam room.
[ترجمه گوگل]سلاح قتل یک سنبله یخ زده بود و در اتاق بخار ذوب شد
[ترجمه ترگمان]آلت قتاله یه نیزه یخ زده بوده و تو اتاق بخار آب شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Anti-logging activists often spike trees to prevent them from being cut down.
[ترجمه گوگل]فعالان مبارزه با قطع درختان اغلب درختان را میخکوب می کنند تا از قطع شدن آنها جلوگیری کنند
[ترجمه ترگمان]فعالان ضد درختان اغلب درختان را بالا می برند تا مانع از قطع شدن آن ها شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Spike There's something wrong with the goggles though.
[ترجمه گوگل]اسپایک هر چند مشکلی با عینک وجود دارد
[ترجمه ترگمان] ولی \"اسپایک\" یه چیزیش شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Spike happens to be in the foreground of this shot.
[ترجمه گوگل]اسپایک اتفاقا در پیش زمینه این شات قرار دارد
[ترجمه ترگمان]اسپایک در پیش زمینه این عکس دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Spike, still feeling in disgrace, comes in with her but lingers in the doorway.
[ترجمه گوگل]اسپایک که هنوز احساس شرمندگی می‌کند، با او وارد می‌شود، اما در آستانه در می‌ماند
[ترجمه ترگمان]اسپایک \"، هنوز احساس رسوایی می کنم\" با اون میاد توی درگاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The bottom line is, the latest price spike has left motorists feeling angry and political leaders looking for somebody to blame.
[ترجمه گوگل]نتیجه این است که آخرین افزایش قیمت باعث عصبانیت رانندگان شده است و رهبران سیاسی به دنبال کسی هستند که مقصر باشند
[ترجمه ترگمان]نکته آخر این است که آخرین میخ قیمت ها رانندگان را ناراحت کرده است و رهبران سیاسی به دنبال کسی می گردند که مورد سرزنش قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Spike couldn't rant against the Prime Mover.
[ترجمه گوگل]اسپایک نمی توانست علیه Prime Mover ناراضی باشد
[ترجمه ترگمان]اسپایک نمی توانست علیه نخست وزیر rant کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Place one cake on a serving plate, spike all over with a skewer and lace with half the kirsch.
[ترجمه گوگل]یک کیک را در بشقاب سرو قرار دهید، با یک سیخ سیخ بزنید و با نصف کرش توری بزنید
[ترجمه ترگمان]یک کیک را روی یک بشقاب غذاخوری قرار داده، سیخ سیخ شده و با سیخ سیخ سیخ شده و نیمی از آن را روی یک سیخ سیخ سیخ سیخ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Spike turns and walks upstairs proudly.
[ترجمه گوگل]اسپایک می چرخد ​​و با افتخار به طبقه بالا می رود
[ترجمه ترگمان] اسپایک \"برمی گرده و با غرور به طبقه بالا میره\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیر (اسم)
ache, pain, bar, shot, arrow, firing, fire, shaft, prop, mercury, lug, gunshot, dart, timber, staff, stanchion, butt shaft, staple, perch, spike, mast, quintain

لبه (اسم)
border, edge, margin, point, mouthpiece, track, fringe, verge, lip, hem, rim, edging, ledge, margent, brim, marge, ridge, spike, rand, selvage, selvedge, welt

میخ (اسم)
pin, peg, nail, holdfast, spike

میخ بزرگ چوبی (اسم)
spike, nog, treenail, trenail

میخ بزرگ (اسم)
spike

میخ طویله (اسم)
spike

میخکوب کردن (فعل)
transfix, spike

سپوختن (فعل)
transfix, pierce, spike, impale

تخصصی

[عمران و معماری] گلمیخ - میخ بزرگ - میله
[کامپیوتر] ولتاژ گذاری کوتاه مدت و نوک تیز
[برق و الکترونیک] ضربه پالسی حالت گذرایی با مدت زمان کوتاه که دامنه ی آن به مقدار قابل توجهی بیش از دامنه ی متوسط پالس یا سیگنال مربوط به آن است. - ضربه، پشته، جهش، اسپیک
[زمین شناسی] میخ، میله، تیر، میخ بزرگ، میخ طویله - دادههای ارتفاعی اشتباه در dem که با مقداری چندین برابر بزرگتر از مقدارهای دادههای اطراف مشخص می شود.

انگلیسی به انگلیسی

• large nail; pointed piece of metal; young mackerel; unbranched antlers of a young deer; sudden rise or increase; flower stalk; ear of wheat or other grain; downward hit (volleyball)
fasten or secure with a spike; pierce with a spike; provide with a spike; block, make ineffective (slang); add alcoholic liquor to a drink (slang); hit a ball downward (volleyball)
a spike is a long piece of metal with a sharp point.
any long, pointed object can be referred to as a spike.

پیشنهاد کاربران

افزایش یا کاهش سریع وشدید قیمت در بازار های مالی: ( در برخی موارد به آن pole نیز می گویند )
spike
نوشیدنی الکلی ترکیبی
ناخنک یا سیخک زدن
نوسانات شدید
در فیزیک: اسپایک ها در یک طیف معمولا به قله ها یا خطوط تیز اشاره دارند که بسته به نوع طیف، نشانگر موضوع های مختلف هستند.
ی نوع پروتئین در کپسید ویروس که ب وارد شدن ویروس ب سلول میزبان کمک می کنه
#بیولوژی
افزایش ناگهانی و کم شدن رویدادی
مثلا افزایش ناگهانی در جرم و جنایت و سپس کاهش آن
افزایش ناگهانی و سپس کاهش
افزایش شدید و ناگهانی
spike
جهش
معنی رد کردن پروژه ای برای اجرا و عرضه یا داستانی برای چاپ رو هم می ده
1 -
To secretly add strong alcohol or a drug to someone’s drink or food
مسموم کردن کسی با اضافه کردن الکل یا مواد بصورت مخفیانه به غذا یا نوشیدنی.
he claimed that someone had spiked her drink with whisky.
...
[مشاهده متن کامل]

The pasta was served in a cream sauce spiked with black pepper.
His writing is spiked with humour.
2 -
to decide not to publish an article in a newspaper
تصمیم به عدم انتشار یک مقاله در روزنامه گرفتن
The story was deemed too controversial and so they spiked it.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/spike
a sharp increase in the magnitude or concentration of something
افزایش یافتن سریع و ناگهانی چیزی
"the oil price spike"
دراگ یا الکل ریختن تو نوشیدنی کسی بدون اینکه خود فرد متوجه باشه.
شاخک
موشک
a sharp upward deflection in a curve
spike ( ورزش )
واژه مصوب: آبشار 2
تعریف: در والیبال، پرش و زدن توپ از بالای تور به زمین حریف با زاویه‏ای تند
سرنیزه , برآمدگی ( روی پوست های زره ای ) ؛ افزایش ( یافتن ) ؛ آمیخته شدن , مخلوط شدن ؛ آبشار زدن ( والیبال )
# a row of iron spikes on a wall
# Some types of dinosaur had sharp spikes on their tails
...
[مشاهده متن کامل]

# The spikes of a cactus
# If price spikes continue, people will protest
# oil prices would spike and fall again
# His writing is spiked with humour
# The pasta was served in a cream sauce spiked with black pepper
# Professional� volleyball� players are able to �spike� the ball at a speed of over 75 miles an hour

noun
1 [count] :
a long, thin rod that ends in a point and is often made of metal
نیزه هم میشه گفت هر چند spear بهتره براش ولی spike کلا به هر میله ای میگن که از فلز باشه و نوک تیز و یک سلاح به شمار بیاد
...
[مشاهده متن کامل]

یه مدل مو هم داریم به اسم spiky که همون سیخ سیخی هاست
ولی اگه جنگ های صلیب بازی کر ه باشید یه سازه ای داشت به اسم Heads on spikes یعنی سر ها روی نیزه ها که اگه دلتون میخواست پادشاه ظالمی باشید اونو اضافه میکردید به نقشه و قلمروتون
خلاصه spike معنی های بیشتری هم داره

⁦[noun]
✔️⁩ افزایش ناگهانی و بزرگ در چیزی
Systems are designed to handle 💥spikes💥 in demand, but the wild and unpredictable weather linked to global warming will very likely push grids beyond their limits
...
[مشاهده متن کامل]

NEW YORK TIMES@
🔰🔰🔰
[verb]
✔️خنثی کردن، عاطل و باطل کردن، عقیم گذاشتن، چوب لای چرخ گذاشتن، جلوگیری کردن
to reject something that a person has written or said; to prevent something from happening or being made public
. E. g
The article 💥was spiked💥 for fear of legal action against the newspaper
Oxford dictionary. com@

[روانشناسی و فیزیولوژی] خیزک
پتانسیل بالارونده
تیغ تیغی
ضربه
جهش
پشته
افزایش
اوج
سیر صعودی
سیر صعودی ناگهانی
آمیختن
درآمیختن
درهم آمیختن
a soft drink has been spiked with alcohol
یک نوشیدنی بدون الکل با یک نوشیدنی الکلی در هم آمیخته شده است.
بیشترین مقدار هرچیز

آبشار ( در والیبال )

گل کردن : اوج پیدا کردن
افزایش ناگهانی

اسپایک ( ویروس شناسی )
مخلوط شدن
کابل شارژ خودروهای الکتریکی
[برق و الکترونیک]
خیزه ، تیزه ، جهش ناگهانی
خوشه
جهش بزرگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس