spank

/ˈspæŋk//spæŋk/

معنی: با سرعت حرکت کردن، با دست بکفل زدن، در کونی زدن
معانی دیگر: (با چیز پهن یا کف دست) در کونی زدن، (با سرعت یا زرنگی) پیش رفتن، حرکت کردن، در کونی، (با کف دست) ضربه به خشتک شلوار

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: spanks, spanking, spanked
• : تعریف: to strike (someone, usu. a child) with the open hand or a paddle, esp. on the buttocks, for punishment.
مشابه: hide
اسم ( noun )
• : تعریف: a slap or blow, usu. to the buttocks.
مشابه: lick
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: spanks, spanking, spanked
• : تعریف: to move briskly, quickly, or vigorously.

جمله های نمونه

1. he used to spank around in a new car
او معمولا با ماشین نو تند رانندگی می کرد.

2. If you don't stop disturbing,your buttocks would be spanked.
[ترجمه مارال] اگرمزاحمتت رو متوقف نکنی، در کونی خواهی خورد
|
[ترجمه علی تولایی] اگر به اذیت کردن ادامه بدی، پشت ضرب میشی
|
[ترجمه گوگل]اگر مزاحم شدن را متوقف نکنید، باسن شما کتک می خورد
[ترجمه ترگمان]اگه اینقدر مزاحم نشی buttocks به کونی میخوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They raced by at a spanking pace.
[ترجمه گوگل]آن‌ها با سرعتی سرسام‌آور می‌دویدند
[ترجمه ترگمان]با سرعت به سرعت در کونی زدن به سرعت حرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Andrea gave her son a sound spanking.
[ترجمه علی تولایی] آندریا پسرش و تنبیه سخت پشت ضرب کرد ( sound اینجا معنی ضربه هایی که ایجاد صدای بلند می کنند می دهد، بنابراین معنی تنبیه سخت می دهد )
|
[ترجمه گوگل]آندریا صدای کتک زدن به پسرش را داد
[ترجمه ترگمان]آندریا به پسرش درکونی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His article was spanked by the public.
[ترجمه گوگل]مقاله او مورد انتقاد مردم قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]مقاله او توسط مردم منتشر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He needs a good spanking.
[ترجمه علی تولایی] اون سزاوار یک تنبیه پشت ضرب حسابی است. ( پشت ضرب تنبیه بدنی با ضربه زذن به باسن )
|
[ترجمه گوگل]او به یک ضربه زدن خوب نیاز دارد
[ترجمه ترگمان] اون به یه درکونی خوب نیاز داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He squared away to a spanking wind.
[ترجمه گوگل]او به سمت یک باد تند تند حرکت کرد
[ترجمه ترگمان] اون با یه باد در کونش راست میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We had a spanking time last night.
[ترجمه گوگل]دیشب با هم خوش گذشت
[ترجمه ترگمان] دیشب در کونی زدن داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The boy got a sound spanking.
[ترجمه علی توالایی] پسره، یک تنبیه پشت ضرب شدید شد.
|
[ترجمه گوگل]پسر صدای کتک خوردن گرفت
[ترجمه ترگمان] پسره در کونی به صدا در میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My bike spanked down the hill.
[ترجمه گوگل]دوچرخه ام به پایین تپه زد
[ترجمه ترگمان] موتورم از تپه پایین اومده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The horse set off at a spanking pace.
[ترجمه گوگل]اسب با سرعتی تند به راه افتاد
[ترجمه ترگمان]اسب در کونی زدن به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If you're naughty, mother will spank you.
[ترجمه علی تولایی] اگر شیطنت کنی، مادر پشت ضربت می کنه.
|
[ترجمه گوگل]اگر شیطون باشی، مادر به تو کتک می زند
[ترجمه ترگمان]اگه تو شیطونی کنی، مادر در کونی میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I don't agree with spanking.
[ترجمه علی تولایی] من با تنبیه بدنی موافق نیستم. ( چون پشت ضرب شیوه رایج تنبیه خارجی ها است spanko گفته ولی معنی مخالفت با تمام تنبیه بدتی در اون مستتره )
|
[ترجمه گوگل]من با کتک زدن موافق نیستم
[ترجمه ترگمان]من با درکونی موافق نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Like a leather-clad spanking madam in fluffy carpet slippers, it's less threatening that way.
[ترجمه گوگل]مثل یک خانم چرمی که با دمپایی فرش کرکی کتک می زند، اینطوری کمتر تهدید کننده است
[ترجمه ترگمان]خانم ویزلی در حالی که نفس نفس می زد گفت: ((مثل یک شلاق چرمی، خانم در حالی که کفش راحتی می پوشد، کم تر از این تهدید کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Many parents no longer spank their kids as a form of discipline.
[ترجمه مارال] بسیاری از والدین دیگر به عنوان شکلی از تنبیه به نشمینگاه بچه هایشان نمیزنند
|
[ترجمه علی تولایی] دیگر بسیاری از والدین برای تربیت، بچه هاشون رو تنبیه بدنی نمی کنند
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از والدین دیگر فرزندان خود را به عنوان نوعی انضباط کتک نمی زنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از والدین دیگر کودکان خود را به عنوان یک رشته از نظم کتک نمی زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با سرعت حرکت کردن (فعل)
skeet, spank

با دست بکفل زدن (فعل)
spank

در کونی زدن (فعل)
spank

انگلیسی به انگلیسی

• slap on the buttocks given in punishment
strike a child on the buttocks in punishment
if someone spanks a child, they punish it by hitting its bottom several times with their hand.

پیشنهاد کاربران

warm someone’s behind
در متن رسمی می شه گفت ضربه به باسن
سیلیکون : ) ) ) )
Spank me daddy
در کونم بزن بابایی
در محاوره: حسابی، کاملا
به یک از دو لپ کیون با دست محکم زدن جوری که صدای شترق بلند بشه. ضعیف باشه قبول نیست صداش خیلی مهمه
تیپا زدن
پشت ضرب
در کونی زدن ( با دست )
# She gave her son a spanking
# His punishment was a spanking
# If you're naughty, mother will spank you
چک زدن به باسن
اردنگی زدن
some of the mother spanking her daughter with spoon hair brush and . . . . . . . i
when my test is bad my mom spanking me
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس