spaghetti

/spəˈɡeti//spəˈɡeti/

معنی: رشته فرنگی، اسپاگتی، خوراک رشته فرنگی
معانی دیگر: ماکارونی ایتالیایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a form of pasta made in long thin strings, usu. served with a meat, tomato, or other sauce.

(2) تعریف: a narrow tube of insulating material, used around bare electrical wire.

جمله های نمونه

1. Boil plenty of salted water, then add the spaghetti.
[ترجمه گوگل]مقدار زیادی آب نمک بجوشانید سپس اسپاگتی را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی آب شور را حرارت دهید و سپس اسپاگتی را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Spaghetti is one of my favorite foods.
[ترجمه گوگل]اسپاگتی یکی از غذاهای مورد علاقه من است
[ترجمه ترگمان]اسپاگتی یکی از غذاهای محبوب من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He's a dab hand at cooking spaghetti.
[ترجمه گوگل]او در پختن اسپاگتی مهارت دارد
[ترجمه ترگمان]او در حال پختن اسپاگتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She ate three platefuls of spaghetti.
[ترجمه ؟؟؟] آن خانم سه بشقاب پر از اسپاگتی را خورد
|
[ترجمه گوگل]او سه بشقاب اسپاگتی خورد
[ترجمه ترگمان]اون سه تا از اسپاگتی رو خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Can you drain the spaghetti, please ?
[ترجمه منوچهر تیموری] می شه ماکارونی را ابکش کنی لطفا؟
|
[ترجمه گوگل]لطفا اسپاگتی را آبکش کنید؟
[ترجمه ترگمان]میشه اسپاگتی رو خشک کنی، لطفا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If you're very hungry a double helping of spaghetti should fit the bill!
[ترجمه منوچهر تیموری] اگر خیلی گرسنه ای، دو پرس ماکارونی برای ات خوب است.
|
[ترجمه گوگل]اگر خیلی گرسنه هستید، باید اسپاگتی را دو برابر کنید!
[ترجمه ترگمان]اگر خیلی گرسنه هستید که به اسپاگتی کمک می کنید باید صورت حساب را جا به جا کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Eating spaghetti can be a messy business.
[ترجمه منوچهر تیموری] خوردن ماکارونی کثافت کاری داره.
|
[ترجمه گوگل]خوردن اسپاگتی می تواند یک تجارت کثیف باشد
[ترجمه ترگمان]خوردن اسپاگتی می تواند یک کسب وکار شلوغ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She ate three plates of spaghetti and a dessert? That's impossible. I don't believe it!
[ترجمه گوگل]او سه بشقاب اسپاگتی و یک دسر خورد؟ غیرممکن است من باور نمی کنم!
[ترجمه ترگمان]اون سه تا بشقاب ماکارونی و دسر خورده؟ غیر ممکنه باور نمی کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nicholas ate a dish of spaghetti.
[ترجمه گوگل]نیکلاس یک ظرف اسپاگتی خورد
[ترجمه ترگمان] نیکولاس \"یه ظرف ماکارونی خورد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Is the spaghetti ready yet, Dad?
[ترجمه گوگل]بابا هنوز اسپاگتی آماده است؟
[ترجمه ترگمان]اسپاگتی هنوز آماده اس، بابا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I don't like tinned tomatoes/spaghetti/milk.
[ترجمه گوگل]من گوجه فرنگی/اسپاگتی/شیر کنسرو شده را دوست ندارم
[ترجمه ترگمان]من tomatoes tinned \/ اسپاگتی \/ شیر را دوست ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He poked at the spaghetti with a fork.
[ترجمه گوگل]با چنگال به اسپاگتی کوبید
[ترجمه ترگمان] با چنگال به اسپاگتی ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Melissa piled spaghetti onto her plate.
[ترجمه گوگل]ملیسا اسپاگتی را روی بشقابش ریخت
[ترجمه ترگمان]ملیسا اسپاگتی رو روی بشقابش ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Stephen ate three plates of spaghetti.
[ترجمه گوگل]استفن سه بشقاب اسپاگتی خورد
[ترجمه ترگمان]استفن سه بشقاب اسپاگتی خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Spaghetti, lasagne, vermicelli, ravioli and canneloni are all types of pasta.
[ترجمه گوگل]اسپاگتی، لازانیا، ورمیشل، راویولی و کانلونی همه انواع پاستا هستند
[ترجمه ترگمان]اسپاگتی، ماکارونی، vermicelli و ravioli همه نوع پاستا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رشته فرنگی (اسم)
vermicelli, macaroni, noodle, noodles, spaghetti

اسپاگتی (اسم)
spaghetti

خوراک رشته فرنگی (اسم)
spaghetti

تخصصی

[سینما] فیلم فشرده درون دوربین (واژه ایتالیایی )

انگلیسی به انگلیسی

• pasta made from a paste of wheat flour that has been formed into long slender strings
spaghetti is a type of pasta. it looks like long pieces of string and is usually served with a sauce.

پیشنهاد کاربران

spaghetti ( n ) ( spəˈɡɛt̮i ) =pasta in the shape of long thin pieces that look like string when they are cooked
spaghetti
سپاگری نیست
طولانی و بلند
یعنی ماکارونی. . .
Spaghetti
یعنی ماکارونی ، اسپاگتی
spaghetti ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: رِشتار
تعریف: نوعی خمیراک به شکل رشته‏های نازک و طویل بدون سوراخ که مادۀ خام خوراک اسپاگتی است
میشه ماکارانی
اسپاگتی ، ماکارونی و. . . .
اسپاگتی، ماکارونی
ماکارانی
اسپاگتی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس