souse

/saʊs//saʊs/

معنی: شستشو، ترشی، اهار فروبری، اب نمک، انداختن، بطور کامل پوشاندن، بسختی افتادن، مست کردن یاشدن، در ترشی فرو بردن، با ترشی مخلوط کردن، در اب غوطه ور شدن، حمله کردن، مست کردن
معانی دیگر: (خودمانی) مست کردن یا شدن، (خوراک مشتمل بر کله پاچه ی خوک که ترشی انداخته اند) ساوس، آب نمک، آب و نمک و سرکه (برای ترشی انداختن گوشت خوک)، (آمریکا - خودمانی) میخواره، بدمست، ترشی انداختن، آبروت کردن، (در آب یا آب نمک) خیساندن، کاملا خیس کردن یا شدن، (مهجور - شکار با باز) شیرجه رفتن باز (بر روی شکار)، مست، غسل دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: souses, sousing, soused
(1) تعریف: to plunge into a liquid; immerse.
مشابه: douse, immerse, seethe, soak

(2) تعریف: to soak or steep in a liquid, esp. pickling brine.
مشابه: seethe

(3) تعریف: to cause to be thoroughly wet; drench.
مشابه: douse, drench, seethe, soak
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to be soaking or steeping in a liquid.
مشابه: steep
اسم ( noun )
(1) تعریف: the liquid used to pickle; pickling brine.

(2) تعریف: something soaked or steeped in pickling brine, esp. pork trimmings or fish.

(3) تعریف: the act or process of sousing; soaking or drenching.
مشابه: soak

جمله های نمونه

1. The diamond ring was soused into the fishbowl of water.
[ترجمه گوگل]حلقه الماس را در کاسه ماهی فرو بردند
[ترجمه ترگمان]حلقه الماس در تنگ آب فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The sunlight is soused into the woods.
[ترجمه گوگل]نور خورشید به داخل جنگل تابیده می شود
[ترجمه ترگمان]نور خورشید به داخل جنگل کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She soused down into the river.
[ترجمه گوگل]او به داخل رودخانه رفت
[ترجمه ترگمان]خود را به رودخانه رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Soused herring was the standard hospital breakfast and she declared she couldn't stomach that at seven o clock in the morning.
[ترجمه گوگل]شاه ماهی سرخ شده صبحانه استاندارد بیمارستان بود و او اعلام کرد که ساعت هفت صبح نمی تواند آن را معده کند
[ترجمه ترگمان]ماهی دودی برای صبحانه بیمارستان استاندارد بود و او اعلام کرد که در ساعت هفت صبح نمی تواند آن را بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sweat soused him all over.
[ترجمه گوگل]عرق همه جا او را خیس کرد
[ترجمه ترگمان]عرق از بدنش سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We were soused to the skin.
[ترجمه گوگل]ما تا پوست سوسیس شدیم
[ترجمه ترگمان] ما به سمت پوستش رفته بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The girl went souse into the water.
[ترجمه گوگل]دختره رفت تو آب
[ترجمه ترگمان]دختر وارد آب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Be engaged in duck's egg souse this lifetime meaning has profit very much.
[ترجمه گوگل]مشغول به تخم مرغ اردک باش این معنی مادام العمر سود بسیار دارد
[ترجمه ترگمان]در این طول عمر به معنی سود بردن از تخم مرغ است و این به معنی سود بسیار زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She likes to souse everything she eats in tomato ketchup.
[ترجمه گوگل]او دوست دارد هر چیزی را که می خورد در سس گوجه فرنگی بنوشد
[ترجمه ترگمان]اون دوست داره هر چیزی که تو سس گوجه بخوره رو خراب کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Souse fish used to be one of her favorite dish.
[ترجمه گوگل]ماهی سوس یکی از غذاهای مورد علاقه او بود
[ترجمه ترگمان] ماهی souse قبلا یکی از غذای مورد علاقه ش بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An immediate cold water souse may remove the black spot from your shirt.
[ترجمه گوگل]آب سرد فوری ممکن است لکه سیاه را از روی پیراهن شما پاک کند
[ترجمه ترگمان]آب سرد آنی ممکن است نقطه سیاه پیراهن شما را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When it is warm enough, the children souse into the swimming pool.
[ترجمه گوگل]وقتی هوا به اندازه کافی گرم شد، بچه ها داخل استخر شنا می کنند
[ترجمه ترگمان]وقتی که هوا به اندازه کافی گرم باشد، بچه ها به استخر شنا می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The boy went souse into the water.
[ترجمه گوگل]پسرک رفت توی آب
[ترجمه ترگمان]پسر به درون آب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They gave him a souse.
[ترجمه گوگل]به او سوسیس دادند
[ترجمه ترگمان] اونا بهش یه \"souse\" دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Lateral sacral vein anastomoses with superior gluteal vein. The presacral veniplex has wide souse and is full of anastomosis.
[ترجمه گوگل]آناستوموز ورید ساکرال جانبی با ورید گلوتئال فوقانی ورید پره ساکرال دارای سوپ پهن و پر از آناستوموز است
[ترجمه ترگمان] پاس میده که رگه رگه gluteal از سیاه رگ gluteal داره The presacral souse و پر از anastomosis
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شستشو (اسم)
ablution, wash, rinse, laundering, washout, bathing, souse, purification, embrocation, bath, elution, lavation, lotion

ترشی (اسم)
acerbity, pickle, acidity, acidification, souse, verjuice, asperity

اهار فروبری (اسم)
souse

اب نمک (اسم)
souse, brine, saltwater

انداختن (فعل)
drop, relegate, souse, put, hitch, toss, launch, cast, sling, thrust, lay away, fell, throw, fling, hurl, hurtle, delete, omit, shovel, hew, jaculate

بطور کامل پوشاندن (فعل)
souse

به سختی افتادن (فعل)
souse

مست کردن یاشدن (فعل)
souse

در ترشی فرو بردن (فعل)
souse

با ترشی مخلوط کردن (فعل)
souse

در اب غوطه ور شدن (فعل)
souse

حمله کردن (فعل)
attack, souse, aggress, assail, impinge, lay on, set on

مست کردن (فعل)
souse, befuddle, lush, booze, tipple, intoxicate, besot, inebriate, sot

انگلیسی به انگلیسی

• immersing, thorough wetting, soaking; something that has been soaked in pickle (especially the ears, feet, etc. of a pig); pickling liquid, brine; drunkard (slang); drinking binge (slang)
soak, steep, immerse (in a liquid); make wet, drench; pickle; make intoxicated (slang)

پیشنهاد کاربران

خالی کردن ( آن ها چند سطل پر از آب را روی او خالی کردند )

بپرس