sourcing

جمله های نمونه

1. Imagination is the source of creation.
[ترجمه گوگل]تخیل سرچشمه آفرینش است
[ترجمه ترگمان]تخیل منبع آفرینش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It is conflict and not unquestioning agreement that deeps freedom alive. In a free country there will always be coflicting ideas, and this is a source of strength.
[ترجمه گوگل]این تضاد است و نه توافق بی چون و چرا که آزادی را زنده می کند در یک کشور آزاد همیشه ایده های متضاد وجود خواهد داشت و این منبع قدرت است
[ترجمه ترگمان]این جنگ است و نه به توافق بی چون و چرا که آزادی در اعماق دریا زنده است در کشوری آزاد همیشه ایده های coflicting وجود دارد و این یک منبع قدرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fame like a river is narrowest at its source and broadest afar off.
[ترجمه گوگل]شهرت مانند رودخانه در سرچشمه باریکترین و از دورترین فاصله است
[ترجمه ترگمان]شهرت مثل یک رودخانه محدود به منبع و در گسترده ترین وضعیت آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Friendship is both a source of pleasure and a component of good health.
[ترجمه گوگل]دوستی هم منبع لذت و هم جزء سلامتی است
[ترجمه ترگمان]دوستی هم منبع لذت و هم جزئی از سلامتی خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Money is a singular thing, It ranks with love as man's greatest source of joy. And with death as his greatest source of anxiety.
[ترجمه گوگل]پول یک چیز منحصر به فرد است، با عشق به عنوان بزرگترین منبع شادی انسان در رتبه بندی قرار می گیرد و با مرگ به عنوان بزرگترین منبع اضطراب او
[ترجمه ترگمان]پول چیز عجیبی است، با عشق به عنوان بزرگ ترین منبع شادمانی انسان محسوب می شود و با مرگ، به عنوان بزرگ ترین منبع اضطراب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Economy is in itself a source of great revenue.
[ترجمه گوگل]اقتصاد به خودی خود منبع درآمد زیادی است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد به خودی خود منبعی از درآمد عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He wanted to have a source of income after his retirement; until then, he wouldn't require additional money.
[ترجمه گوگل]او می خواست پس از بازنشستگی منبع درآمدی داشته باشد تا آن زمان، او به پول اضافی نیاز ندارد
[ترجمه ترگمان]او می خواست پس از بازنشستگی منبع درآمد داشته باشد؛ تا آن زمان، او به پول اضافی نیاز نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Dreams can be a rich source of inspiration for an artist.
[ترجمه گوگل]رویاها می توانند منبع غنی الهام برای یک هنرمند باشند
[ترجمه ترگمان]رویاها می توانند منبع غنی الهام برای یک هنرمند باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wordsworth found inspiration in/drew inspiration from the Lake District scenery. It was a great source of inspiration to him.
[ترجمه گوگل]وردزورث از مناظر منطقه دریاچه الهام گرفت/ الهام گرفت این منبع بزرگ الهام برای او بود
[ترجمه ترگمان]وردزورث به این مساله اله ام یافت و از مناظر دریاچه دریاچه اله ام گرفت این یک منبع الهام بزرگ برای او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The doctor opened up his stomach to get at the source of the trouble.
[ترجمه گوگل]دکتر شکمش را باز کرد تا منشا مشکل را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]دکتر شکمش را باز کرد تا منبع دردسر را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The heavy traffic is a constant source of irritation .
[ترجمه گوگل]ترافیک سنگین منبع دائمی آزار است
[ترجمه ترگمان]ترافیک سنگین یک منبع دائمی از عصبانیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fishing is the main source of livelihood for many people in the area.
[ترجمه گوگل]ماهیگیری منبع اصلی امرار معاش بسیاری از مردم این منطقه است
[ترجمه ترگمان]ماهیگیری منبع اصلی زندگی بسیاری از مردم این منطقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We must trace the source of these noxious gases.
[ترجمه گوگل]ما باید منبع این گازهای مضر را ردیابی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید منشا این گازهای سمی رو پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Do you have any foreign sources of income?
[ترجمه گوگل]آیا منبع درآمد خارجی دارید؟
[ترجمه ترگمان]آیا منبع خارجی درآمد دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• purchasing of products or services from external suppliers

پیشنهاد کاربران

منبع سپاری
( خرده فروشی ) ( بازرگانی ) منبع یابی، یافتن تامین کننده
منبع
تأمین منابع / منبع یابی / تأمین
تامین منابع مالی مثلا از طریق کارای تبلیغاتی، یا اجاره دادن یا. . .
سپارش
منبع یابی
تأمین منابع
یافتن منابع
منبع یابی

بپرس