sob story

/ˈsɑːbˈstɔːri//sɒbˈstɔːri/

(عامیانه) داستان غم انگیز، حکایت گریه آور، داستان گریه اور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a tale of personal problems meant to arouse pity in others.

(2) تعریف: a sad, often false story given as an explanation or excuse.

جمله های نمونه

1. Any sob story moved Jarvis to generosity.
[ترجمه گوگل]هر داستان هق هق انگیزی جارویس را به سمت سخاوت سوق داد
[ترجمه ترگمان] هر داستانی که گریه می کرد، \"جارویس\" رو به راه انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You can't expect me to believe this sob story!
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید انتظار داشته باشید که من این داستان هق هق را باور کنم!
[ترجمه ترگمان]تو نباید انتظار داشته باشی که من این داستان غم انگیز رو باور کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She came out with some sob story about not having enough money to go and see her father who was ill.
[ترجمه گوگل]او با یک داستان هق هق آمیز در مورد نداشتن پول کافی برای دیدن پدرش که بیمار بود بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]با یک داستان غم انگیز درباره اینکه پول کافی برای رفتن نداشت و پدرش را که بیمار بود، بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But I wouldn't consider myself to be a sob story.
[ترجمه گوگل]اما من خودم را یک داستان هق هق نمی دانم
[ترجمه ترگمان]اما من خودم را به عنوان یک داستان گریه در نظر نمی گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The woman used her sob story to gain sympathy from the press.
[ترجمه گوگل]این زن از داستان هق هق خود برای جلب همدردی مطبوعات استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]زن از داستان گریه او استفاده کرد تا با مطبوعات همدردی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He set me up by telling me a sob story.
[ترجمه گوگل]او مرا با گفتن یک داستان هق هق انگیز آماده کرد
[ترجمه ترگمان]اون با گفتن یه داستان گریه برام پاپوش درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The beggar told us a long sob story before she asked for money.
[ترجمه گوگل]گدا قبل از اینکه پول بخواهد داستان هق هق طولانی را برای ما تعریف کرد
[ترجمه ترگمان]گدای پیر پیش از آنکه پول بگیرد سرگذشت طولانی خود را برای ما نقل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My brother told me a real sob story, so I tend him $
[ترجمه گوگل]برادرم یک داستان واقعی هق هق برایم تعریف کرد، بنابراین من به او کمک می کنم
[ترجمه ترگمان]، برادرم یه داستان واقعی برام تعریف کرد واسه همین بهش یه دلار دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This sob story is just the beginning.
[ترجمه گوگل]این داستان هق هق تازه شروع است
[ترجمه ترگمان]این داستان sob تازه شروع کاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My brother told me a real sob story. So I lend him $
[ترجمه گوگل]برادرم یک داستان هق هق واقعی برایم تعریف کرد بنابراین من به او دلار قرض دادم
[ترجمه ترگمان] برادرم یه داستان واقعی برام تعریف کرد پس بهش پول قرض دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She told me a sob story and asked for help.
[ترجمه گوگل]او یک داستان هق هق برای من تعریف کرد و درخواست کمک کرد
[ترجمه ترگمان]یه داستان غم انگیز برای من تعریف کرد و درخواست کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In fact, he was brutally cynical, ruthlessly efficient and hardened to every sob story under the sun.
[ترجمه گوگل]در واقع، او به طرز وحشیانه‌ای بدبین، بی‌رحمانه کارآمد و سرسخت به هر داستان هق هق در زیر آفتاب بود
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، او با بی رحمی، بیرحمانه و ظالمانه رفتار می کرد و با همه sob که در زیر آفتاب وجود داشت، خشن و خشن شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I can't be bothered talking to her anymore; all she has is sob story.
[ترجمه گوگل]دیگر حوصله صحبت کردن با او را ندارم تنها چیزی که او دارد داستان هق هق است
[ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانم به خودم زحمت بدهم که با او حرف بزنم؛ تنها چیزی که دارد داستان هق هق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. B: I hate to tell you this, but it was nothing but a sob story.
[ترجمه گوگل]ب: من از گفتن این موضوع به شما متنفرم، اما چیزی جز یک داستان هق هق نبود
[ترجمه ترگمان]، متنفرم که اینو بهت بگم ولی چیزی جز یه داستان غم انگیز نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tear-jerking tale, very sad story
if someone tells you a sob story, they tell you about something that has happened to them in order to make you feel sorry for them; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

چس ناله
داستان پرسوز وگداز
( عامیانه )
داستان غم انگیز، داستان گریه آور.
این نوع داستان برای جلب توجه، رای و همدردی مخاطب استفاده میشه و تعریف میکنن تا بگن تقصیر اونها نبوده و احساس شما بد بشه و توی دلتون جا برای روای باز کنید!
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
Don't come in tomorrow without your final project. I don't want to hear any sob stories about how you forgot it at home
She had quite a sob story, and I listened to the whole thing
She wouldn't have gotten through to the finals if it weren't for her sob story

داستان سرایی
یک داستان یا بهونه غیر واقعی برای بر انگیختن حس ترحم کسی.

بپرس