snob

/ˈsnɑːb//snɒb/

معنی: افاده ای، قلمبه
معانی دیگر: (در اصل) کسی که ثروت و لقب اشرافی ندارد، عامی، (کسی که ثروت و مقام در نظرش مهم است و به زیر دستان فخر می فروشد) دنیا دوست، فخر فروش، گند دماغ دار، متفرعن، گران سایه، بادسر، پایبند پول و مقام، ظاهرپسند، (کسی که خود و سلیقه ی خود را برتر می داند) خودپسند، خودخواه، خود والا پندار، برجستگی، مغرور، با بغ­ شدیدگریستن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: snobbish (adj.), snobbishly (adv.)
(1) تعریف: someone who admires and emulates those of a high social or intellectual class and acts or feels superior to anyone of a lower standing.

- She's become a snob since becoming successful and has little time for her old friends.
[ترجمه Edris nozari] از زمانی که به موفقیت رسیده او به یک افاده ای تبدیل شده
|
[ترجمه گوگل] او از زمانی که موفق شد تبدیل به یک اسنوب شده است و زمان کمی برای دوستان قدیمی خود دارد
[ترجمه ترگمان] او از زمانی که موفق شده تبدیل به a شده است و برای دوستان قدیمی اش وقت کمی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: someone who is sure of or conceited about his or her superiority, esp. in a field of knowledge.

- a classical ballet snob
[ترجمه گوگل] یک اسنوب باله کلاسیک
[ترجمه ترگمان] یک باله کلاسیک باله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He's a frightful snob - if you haven't been to the right school he probably won't even speak to you.
[ترجمه گوگل]او یک اسنوب ترسناک است - اگر شما در مدرسه مناسبی نرفته اید، احتمالاً حتی با شما صحبت نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او خیلی مغرور است - اگر به مدرسه درستی نرفته باشی، احتمالا حتی با تو صحبت هم نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stop being such a snob.
[ترجمه گوگل]دست بردار اینقدر فضول بودن
[ترجمه ترگمان]اینقدر افاده ای نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That Rous was a snob and a social climber could scarcely be denied.
[ترجمه گوگل]به سختی می‌توان انکار کرد که روس یک اسنوب و یک کوهنورد اجتماعی بود
[ترجمه ترگمان]این Rous a بود و یک کوهنورد اجتماعی به سختی می توانست انکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was a snob of the first order.
[ترجمه گوگل]او یک اسنوب درجه اول بود
[ترجمه ترگمان] اون از اولین دستور snob بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This car sells well because of its snob value.
[ترجمه گوگل]این خودرو به دلیل ارزشی که دارد فروش خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]این خودرو به خاطر ارزش snob به خوبی می فروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's a bit of a snob won't speak to the likes of me.
[ترجمه گوگل]اون یه ذره ادم فضولیه با امثال من حرف نمیزنه
[ترجمه ترگمان]او کمی مغرور است و با امثال من حرف نمی زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She protested strongly at being called a snob.
[ترجمه گوگل]او به شدت اعتراض کرد که او را یک قلدر نامیدند
[ترجمه ترگمان]او با لحن محکمی اعتراض کرد که او را افاده ای صدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't be such a snob.
[ترجمه گوگل]اینقدر دمدمی مزاج نباش
[ترجمه ترگمان] اینقدر افاده ای نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'm afraid I'm a bit of a wine snob/a snob where wine is concerned.
[ترجمه گوگل]می ترسم در مورد شراب، کمی شراب خوار باشم/آدم شراب
[ترجمه ترگمان]متاسفانه من کمی of و یک افاده ای هستم که در آن شراب به من مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That kind of car has real snob appeal .
[ترجمه منوچهر تیموری] آن مدل ماشین جذابیت خیلی خاصی را دارد
|
[ترجمه گوگل]این نوع ماشین جذابیت واقعی را دارد
[ترجمه ترگمان]این نوع اتومبیل جذابیت خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is a snob value in driving the latest model.
[ترجمه منوچهر تیموری] ارزش رانندگی کردن در ( ماشین ) آخرین مدل را همه کس نمی فهمند
|
[ترجمه Edris nozari] ارزش گرانی در رانندگی با آخرین مدل وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]در رانندگی با جدیدترین مدل، ارزشی نابخردانه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در رانندگی آخرین مدل یک ارزش snob وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My mother was such a snob she wouldn't let me play with the local children.
[ترجمه گوگل]مادرم آنقدر فضول بود که نمی گذاشت با بچه های محل بازی کنم
[ترجمه ترگمان]مادرم چنان افاده ای بود که نمی گذاشت من با بچه های محلی بازی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I don't want to sound a snob but I thought it vulgar.
[ترجمه گوگل]نمی‌خواهم فحش‌آمیز به نظر برسم، اما به نظرم مبتذل بود
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم افاده ای به نظر برسم، اما فکر کردم مبتذل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I don't want to sound like a snob, but I found the decor vulgar.
[ترجمه گوگل]نمی‌خواهم شبیه آدم‌های غمگین به نظر بیایم، اما دکور آن را مبتذل یافتم
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم مثل یک افاده ای به نظر برسم، اما این دکور پست و پیش پاافتاده را پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افاده ای (اسم)
snob

قلمبه (اسم)
snob

انگلیسی به انگلیسی

• haughty person, arrogant person
a snob is someone who admires upper-class people and despises lower-class people; used showing disapproval.
an intellectual snob is someone who believes that they are superior to other people because of their intelligence or taste; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

Snob value :
value attached to something for its power to indicate supposed social superiority.
"the ‘Lancashire’ coffin was more expensive and carried snob value"
ارزشی که هر چیزی بخاطر سطح اجتماعی بالاتری که به فرد می دهد دارد .
...
[مشاهده متن کامل]

ماشین مدل بالا و لوکس - لباس فاخر - عمارت مجلل ، حتی تابوت گران

خود بزرگ بین، خود شیفته
فخرفروش ( آدمی که خیلی کلاس میزاره و هی منم منم میکنه و از داشته هاش تعریف میکنه )
ظاهر بین
کلاس گذار. . . فیس و افاده ای. . .
Hey elina look at that new girl. . . she's in the news!
Oh yes. . . i saw her yestarday at shop but. . . she's such a snob
خودشیفته
کسی که انگار از دماغ فیل افتاده. خودبرتر بین
فیس و افاده ای
- خودنما، ظاهر پرست، ظاهر بین، فخر فروش، فضل فروش، خود بزرگ بین، کسی که زیاد من من می کند و افراد با طبقه پایین اجتماعی را خوار و حقیر می شمارد،
- کسی که ارزش های انسانی را منوط به طبقه اجتماعی می داند.
...
[مشاهده متن کامل]

- کسی که از خود چیری ندارد سعی می کند با معاشرت با طبقات اجتماعی بالاتر شأنی دست و پا کند.
someone who thinks he or she is better than everyone else in one or all areas of life. This creates a mindset of entitlement. . . . In reality, snobs are often weak people who rely on outside factors to define themselves rather than their own core values and integrity.
a person who believes there is a correlation between social status and human worth.
Also a person who feels superiority over those from lower social classes, education levels, or other social areas.
boasting, is a form of snobbery.

متکبر
از خود متشکر
I want to say. When you start a Word for practice. Please work on the Adjective and all form of that in the sentence.
Thank you,
کلاس گذار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس