snapshot

/ˈsnæpˌʃɑːt//ˈsnæpʃɒt/

معنی: عکس فوری، تصویر لحظهای، بعجله انجام شده
معانی دیگر: (تیراندازی یا پرتاپ گوی و غیره) پرتاب با شتاب (و بدون نشانه گیری)، عکس فوری، بعجله انجام شده، فوری، عکس فوری گرفتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a photograph taken with a small ordinary camera.
مشابه: snap

جمله های نمونه

1. The play offers a snapshot of life in Britain under the Romans.
[ترجمه آلس] این نمایش، تصویری اجمالی از زندگی در بریتانیای تحت سلطه رومیان را ارائه میدهد.
|
[ترجمه گوگل]این نمایش تصویری از زندگی در بریتانیا در زمان رومی ها ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این نمایش یک عکس فوری از زندگی در بریتانیا را در زمان رومیان ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The interviews present a remarkable snapshot of Britain in these dark days of recession.
[ترجمه گوگل]این مصاحبه ها تصویری قابل توجه از بریتانیا در این روزهای سیاه رکود را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]مصاحبه ها تصویری جالب از بریتانیا در این روزه ای تاریک بحران اقتصادی را ارائه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The book gives us a snapshot of life in the Middle Ages.
[ترجمه گوگل]این کتاب تصویری از زندگی در قرون وسطی به ما می دهد
[ترجمه ترگمان]این کتاب یک عکس فوری از زندگی در قرون وسطی به ما می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This snapshot hasn't printed very well.
[ترجمه گوگل]این عکس فوری خیلی خوب چاپ نشده است
[ترجمه ترگمان]این عکس فوری خیلی خوب چاپ نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She showed me a snapshot of her three children.
[ترجمه گوگل]او عکسی از سه فرزندش را به من نشان داد
[ترجمه ترگمان]او یک عکس فوری از سه کودک خود به من نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One snapshot shows the figures sheltered from the sun tourist-style, by a beach umbrella.
[ترجمه گوگل]یک عکس فوری، چهره هایی را نشان می دهد که به سبک توریستی خورشید، توسط یک چتر ساحلی محافظت شده اند
[ترجمه ترگمان]یک عکس فوری این ارقام را نشان می دهد که از سبک گردشگری خورشید، توسط چتر ساحلی محافظت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After posing for this snapshot, Arsenio gave him the brush off.
[ترجمه گوگل]پس از ژست گرفتن برای این عکس فوری، آرسنیو براش را به او داد
[ترجمه ترگمان]Arsenio پس از ژست دهی به این عکس فوری قلم را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These are entirely germane to snapshot photographs of the time, or for that matter any time.
[ترجمه گوگل]این‌ها کاملاً برای عکس‌های فوری آن زمان یا در هر زمان مناسب هستند
[ترجمه ترگمان]این ها کاملا با عکس فوری از زمان، یا برای هر زمان دیگر مرتبط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It provides a fascinating snapshot of who you are and what you think about the paper.
[ترجمه گوگل]این یک عکس فوری جالب از اینکه شما چه کسی هستید و چه فکری در مورد مقاله دارید ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک نگاه اجمالی شگفت انگیز از اینکه شما چه کسی هستید و چه چیزی در مورد این مقاله دارید را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is a snapshot at one point in time and is therefore only relevant to that point in time.
[ترجمه گوگل]این یک عکس فوری در یک نقطه از زمان است و بنابراین فقط مربوط به آن نقطه از زمان است
[ترجمه ترگمان]این یک عکس فوری در یک نقطه در زمان است و بنابراین تنها به آن نقطه در زمان اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The survey results give us a snapshot of employees' opinions of the new training program.
[ترجمه گوگل]نتایج نظرسنجی تصویری از نظرات کارمندان در مورد برنامه آموزشی جدید به ما می دهد
[ترجمه ترگمان]نتایج این تحقیق به ما یک نگاه اجمالی از نظرات کارمندان برنامه آموزشی جدید می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The most telling snapshot of the way the Wolves have been playing lately came a couple of minutes later.
[ترجمه گوگل]گویاترین عکس از نحوه بازی اخیر گرگ ها چند دقیقه بعد منتشر شد
[ترجمه ترگمان]most telling که گرگ ها اخیرا بازی کرده اند چند دقیقه بعد امده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We have a snapshot of what Roberts calls the "normal experience of urbanism for the average Roman".
[ترجمه گوگل]ما یک عکس فوری از آنچه رابرتز آن را "تجربه عادی شهرنشینی برای رومیان متوسط" می نامد، داریم
[ترجمه ترگمان]ما یک نگاه اجمالی از آنچه رابرتز \"تجربه طبیعی شهرسازی برای متوسط روم\" می نامد را داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The letters give us a snapshot of his life abroad.
[ترجمه گوگل]نامه ها تصویری از زندگی او در خارج از کشور را به ما می دهند
[ترجمه ترگمان]این نامه ها لحظه ای از زندگی او در خارج از کشور را به ما می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You can save the snapshot to a PurifyPlus data file (. pmy) or to an ASCII text file (. txt).
[ترجمه گوگل]می توانید عکس فوری را در یک فایل داده PurifyPlus ( pmy) یا در یک فایل متنی ASCII ( txt) ذخیره کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید عکس فوری را به فایل داده های PurifyPlus ذخیره کنید ( pmy)یا یک فایل متنی ASCII ( txt)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Split compare tool with snap shot buffer.
[ترجمه گوگل]ابزار مقایسه را با بافر اسنپ شات تقسیم کنید
[ترجمه ترگمان]ابزار مقایسه ابزار را با buffer سریع مقایسه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. C : Well, would you please recommend a snap shot camera to me?
[ترجمه گوگل]ج: خوب، لطفاً یک دوربین عکاسی فوری به من توصیه می کنید؟
[ترجمه ترگمان]خب، میشه لطفا یه دوربین فوری به من پیشنهاد کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Figure 26 is a snap shot depicting the options to create a space.
[ترجمه گوگل]شکل 26 یک عکس فوری است که گزینه های ایجاد یک فضا را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]شکل ۲۶ یک عکس فوری است که گزینه های ایجاد فضایی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. We also take a snap shot of your hardware footprint for the game.
[ترجمه گوگل]ما همچنین یک عکس فوری از ردپای سخت افزاری شما برای بازی می گیریم
[ترجمه ترگمان]همچنین یک عکس فوری از جای پای سخت افزاری شما برای بازی در نظر می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. They drew level after 77 minutes, courtesy of a neat snap shot from Brian Donaghy and the floodgates opened.
[ترجمه گوگل]آنها پس از 77 دقیقه به تساوی رسیدند، با یک شوت زیبا از برایان دوناگی و دروازه باز شد
[ترجمه ترگمان]بعد از ۷۷ تا ۷۷، ادب و نزاکت از طرف برایان Donaghy و سد باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. MDD is suffering from two limitations. First, the model represents a point-in-time snap shot of the business logic, there are many gaps that people have to fill as they translate it into code.
[ترجمه گوگل]MDD از دو محدودیت رنج می برد اول، این مدل یک تصویر لحظه‌ای از منطق کسب‌وکار را نشان می‌دهد، شکاف‌های زیادی وجود دارد که افراد باید هنگام ترجمه آن به کد پر کنند
[ترجمه ترگمان]MDD از دو محدودیت رنج می برد اول اینکه، این مدل نشان دهنده یک عکس فوری از منطق تجاری است، شکاف های زیادی وجود دارد که مردم باید آن را پر کنند و آن را به کد تبدیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. When a trainer repeats "NO" several times this only confuses the dog because he must determine which mental snap shot you are referring to.
[ترجمه گوگل]وقتی مربی چندین بار «NO» را تکرار می‌کند، این فقط سگ را گیج می‌کند، زیرا او باید تعیین کند که به کدام ضربه ذهنی اشاره می‌کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک مربی چندین بار \"No\" را تکرار می کند، این فقط سگ را گیج می کند، زیرا باید مشخص کند که کدام عکس snap را می بینید که به آن اشاره می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. This paper also discusses the effect of the power difference on the number of array element, the number of snap shot and the absolute subtract of the two signal sources' orientation parameter.
[ترجمه گوگل]این مقاله همچنین تأثیر اختلاف توان بر تعداد عنصر آرایه، تعداد ضربه‌های سریع و تفریق مطلق پارامتر جهت‌گیری دو منبع سیگنال را مورد بحث قرار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله همچنین در مورد تاثیر اختلاف قدرت بر تعداد عناصر آرایه، تعداد تیر ناگهانی و کم کردن مطلق پارامتر جهت گیری منابع سیگنال بحث می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The PMI is a gauge designed to provide a snap shot of the overall conditions in the manufacturing economy.
[ترجمه گوگل]PMI سنج طراحی شده برای ارائه یک عکس فوری از شرایط کلی در اقتصاد تولید است
[ترجمه ترگمان]PMI یک گیج طراحی شده برای ارایه یک عکس فوری از شرایط کلی در اقتصاد تولیدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. But he impressed at Fulham, nearly scoring from the edge of the box with one snap shot on a forward raid.
[ترجمه گوگل]اما او در فولام تحت تأثیر قرار گرفت و تقریباً از لبه محوطه جریمه با یک ضربه سریع در یک حمله رو به جلو به گل رسید
[ترجمه ترگمان]اما او در Fulham که نزدیک بود از لبه جعبه با یک گلوله توپ ضربه بزند، به او برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. In a way your dog takes a mental picture of exactly what he is doing at the instant you mark a behavior. They relate the reward to that mental snap shot they took when they heard the word YES.
[ترجمه گوگل]به‌گونه‌ای که سگ شما در لحظه‌ای که شما یک رفتار را علامت‌گذاری می‌کنید، دقیقاً از کاری که انجام می‌دهد، تصویر ذهنی می‌گیرد آنها پاداش را به آن شات فوری ذهنی مربوط می کنند که با شنیدن کلمه بله گرفته اند
[ترجمه ترگمان]به گونه ای که سگ شما یک تصویر ذهنی از کاری که در آن لحظه انجام می دهد را به شما نشان می دهد آن ها پاداش آن عکس snap را که زمانی که کلمه بله را شنیدند، به آن ها ربط می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Whenever I linger through the boom town Shanghai, I carry my snap shot camera with me.
[ترجمه گوگل]هر زمان که در شهر پررونق شانگهای درنگ می کنم، دوربین عکاسی خود را با خودم حمل می کنم
[ترجمه ترگمان]هر وقت در شهر بوم شانگهای توقف می کنم، با خودم دوربین snap را با خودم حمل می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Pato did come close to breaking the deadlock when he hit the bar with a snap shot on 28 minutes while Robinho saw his goalbound effort miraculously cleared off the line just prior to the interval.
[ترجمه گوگل]پاتو در دقیقه 28 وقتی با یک ضربه سریع به تیرک دروازه برخورد کرد، در حالی که روبینیو متوجه شد که تلاش او به طور معجزه آسایی درست قبل از وقفه از خط خارج شد، به شکستن بن بست نزدیک شد
[ترجمه ترگمان]Pato نزدیک به شکستن بن بست زمانی که او با ضربه ناگهانی در ۲۸ دقیقه به بار برخورد کرد، در حالی که Robinho شاهد تلاش goalbound بود که به طور معجزه اسایی این خط را درست قبل از فاصله از مرز پاک سازی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Led by Jeff Abramson and Ernest Wright of the UCLA Department of Physiology, the research team produced an "atomic snap shot" of an SGLT protein.
[ترجمه گوگل]این تیم تحقیقاتی به رهبری جف آبرامسون و ارنست رایت از دپارتمان فیزیولوژی UCLA یک "عکس فوری اتمی" از پروتئین SGLT تولید کردند
[ترجمه ترگمان]گروه تحقیقاتی توسط جف abramson و ارنست رایت از دپارتمان پزشکی UCLA به رهبری جف SGLT تولید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عکس فوری (اسم)
pistolgraph, snapshot

تصویر لحظه ای (اسم)
snapshot

بعجله انجام شده (اسم)
snapshot

تخصصی

[کامپیوتر] عکس فوری ؛ تصویر لحظه ای ؛ نمایش لحظه ای
[زمین شناسی] تصویر لحظه ای، عکس فوری - جستجویی در پایگاه دادههای فضایی - زمانی که مشخص کننده دادهها در یک زمان معین هستند

انگلیسی به انگلیسی

• quick photograph taken with a hand-held camera
a snapshot is a photograph that is taken quickly and casually.
you can refer to something that gives you a brief idea of what a place or situation is like as a snapshot of that place or situation.

پیشنهاد کاربران

1 - عکس ( عکسی که سریع گرفته شده و توسط یک عکاس حرفه ای گرفته نشده ) - بهش snap هم میگن.
snapshots of the children
holiday snaps
photograph = picture = photo = shot = snapshot/ snap

...
[مشاهده متن کامل]

2 - نگاه کلی/اجمالی، تصویر/دید کلی
The play offers a snapshot of life in Britain under the Romans.

نمای لحظه ای ، لحظه نَما ، لحظه نگار ، لحظه نگاشت
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
اسنپ شات / عکس فوری
یک عکس فوری در دنیای بلاکچین، عمل مستندسازی وضعیت یک بلاکچین در یک ارتفاع بلاک مشخص است.
[کامپیوتر] Snapshot یعنی توانایی غیرفعال کردن یک تغییر با برگشتن به یک حالت قبلی. به عنوان مثال: اگر سیستم هر ساعت یک Snapshot بگیرد، تمام فایل ها و فولدرها می توانند به وضعیتی برگردند که در هر یک از Snapshot
...
[مشاهده متن کامل]
های گرفته شده داشته اند. پس اگر کامپیوتر دچار یک مشکل نرم افزاری شود، می توانید فایل ها و فولدرها و تمام پارتیشن ها را به یکی از وضعیت های قبل از پیدا شدن مشکل برگردانید ( هر یک از این وضعیت های قبلی یک Snapshot است ) .

[کامپیوتر] یک کپی ساخته شده از درایو دیسک یا داده ها در یک لحظه خاص در زمان
نمای کلی
نمای اجمالی

Snapshot =خلاصه
برای مثال در عبارت
Topic snapshot
خلاصه کلی ( از اون مبحث )

نگاه یا تصویر اجمالی
- عکس فوری بدون روتوش
تصوبر اجمالی
نمود
تجسم
عکس یهویی
تصویرسازی اجمالی
Snapshots
مثل دوربین های قدیمی پولاروید که البته الآن انواع پیشرفته اش موجود است. محمدرضا ایوبی صانع
a casual photograph made typically by an amateur with a small handheld camera ( ibid )
نگاه اجمالی، تصویر اجمالی
تصویر کلی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس