snap out of sth

پیشنهاد کاربران

Phrasal verb - informal :
از فاز غم و غصه و عصبانیت خارج شدن
از غم و غصه دست برداشتن
به عنوان نمونه :
He just can't snap out of the depression he's had since his wife died
۱/دست برداشتن از غمگین و ناراحت بودن
۲/دوباره شروع به رفتار عادی کردن
Snap out of sadness=forget sadness
وقتی خودت رو مجبور میکنی تا به اتفاق ناراحت کننده ای که برات افتاده فکر نکنی. یا اینکه میخوای خودت رو مجبور کنی تا دیگه ناراحت نباشی.

بپرس