small hours

/ˈsmɒlˈaʊərz//smɔːlˈaʊəz/

ساعات اول صبح (از نیمه شب تا حدود پنج بامداد)، پگاه، ساعات عبادت صبحگاهی، سحرگاهان

بررسی کلمه

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: the early morning hours after midnight.

جمله های نمونه

1. They were arrested in the small hours of Saturday morning.
[ترجمه گوگل]آنها در ساعات کوچک صبح شنبه دستگیر شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در ساعات کوتاهی صبح روز شنبه دستگیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She works into the small hours.
[ترجمه گوگل]او در ساعات کوچک کار می کند
[ترجمه ترگمان]او در ساعات کوتاهی کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was up until the small hours of the morning trying to finish her essay.
[ترجمه گوگل]او تا ساعات کوچک صبح بیدار بود و سعی می کرد انشایش را تمام کند
[ترجمه ترگمان]او تا ساعات اولیه صبح بیدار بود و سعی می کرد مقاله خود را تمام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We worked well into the small hours.
[ترجمه گوگل]ما در ساعات کوچک به خوبی کار می کردیم
[ترجمه ترگمان]ما در ساعات کوتاهی کار کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I lay awake through the wee small hours, waiting for the signal.
[ترجمه گوگل]من در ساعات کوچک بیدار دراز کشیده بودم و منتظر سیگنال بودم
[ترجمه ترگمان]در ساعات کوتاهی که منتظر علامت بودم، بیدار ماندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The party continued into the wee small hours.
[ترجمه گوگل]مهمانی تا ساعت های کوچک ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]این جشن به تدریج به ساعات اولیه خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I woke up in the small hours of the morning .
[ترجمه گوگل]در ساعات کوچک صبح از خواب بیدار شدم
[ترجمه ترگمان] من تو ساعات اولیه صبح بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lying awake in the small hours, after falling asleep quickly, can become another maddening habit.
[ترجمه گوگل]بیدار دراز کشیدن در ساعات کوچک، پس از به خواب رفتن سریع، می تواند به یکی دیگر از عادت های دیوانه کننده تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]بیدار ماندن در ساعات اولیه بعد از افتادن به سرعت، می تواند یک عادت دیوانه کننده دیگر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The uneasy silence of the small hours fell over the hospital.
[ترجمه گوگل]سکوت ناخوشایند ساعات کوچک بیمارستان را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]سکوت ناراحت کننده ساعات کوتاهی بر سر بیمارستان فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We danced until the small hours.
[ترجمه گوگل]تا ساعت های کوچک رقصیدیم
[ترجمه ترگمان]تا چند ساعت دیگر شروع به رقص کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Finally it was Trondur in the small hours of the morning who succeeded.
[ترجمه گوگل]سرانجام ترندور در ساعات کوچک صبح بود که موفق شد
[ترجمه ترگمان]سرانجام، در ساعات کوتاهی از صبح که موفق به این کار شده بود، قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was found in the small hours, more than half-way up, scrabbling at a window as if for air.
[ترجمه گوگل]او را در ساعت‌های کوچک، بیش از نیمی از راه، پیدا کردند، در حالی که گویی برای هوا در حال خراشیدن پشت پنجره بود
[ترجمه ترگمان]او در ساعات کوچک، بیش از نیمه راه پیدا شده بود، و روی یک پنجره، مثل اینکه هوا باشد، روی یک پنجره تقلا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That night Carl stayed up into the small hours, preparing work for the next day.
[ترجمه گوگل]آن شب، کارل تا ساعات کم بیدار بود و کار را برای روز بعد آماده می کرد
[ترجمه ترگمان]آن شب، کارل ایل در ساعات کوتاهی ماند و برای روز بعد کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Even now, in the small hours of the morning, the air in her small cabin was still warm and oppressive.
[ترجمه گوگل]الان هم در ساعات کوچک صبح، هوای کابین کوچکش همچنان گرم و طاقت فرسا بود
[ترجمه ترگمان]حتی اکنون، در ساعات کوتاه صبح، هوا در کابین کوچکش هنوز گرم و ناراحت کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• late hours of the nigh, very early hours of the morning

پیشنهاد کاربران

از ساعت دوازده شب تا موقعی که آفتاب طلوع میکنه
ساعات بعد از نیمه شب
2 تا 5 صبح

بپرس