slub


معنی: لجن، نخ نیم تاب، ابریشم نیم تاب، پشم نیم رشته، کثیف کردن
معانی دیگر: (پنبه و پشم و غیره) فتیله ی نیم تاب، الیاف نیم تاب، (در ریسمان) ناهمواری، قلمبه شدگی یا باریکی، ن  نیم تاب، سرهم بندی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: slubs, slubbing, slubbed
• : تعریف: to draw out and twist (a textile fiber) before spinning.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a nubby irregularity in yarn that either is an imperfection or is purposely set.

(2) تعریف: a slightly twisted roll of fiber, as of wool, cotton, or silk, to be used in spinning.

جمله های نمونه

1. It can slub many types of silk because of having the adjust parameter.
[ترجمه گوگل]به دلیل داشتن پارامتر تنظیم می تواند بسیاری از انواع ابریشم را صاف کند
[ترجمه ترگمان]می تواند انواع زیادی از ابریشم را به خاطر داشتن پارامتر تنظیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Slub yarn in random fuzzy mode that slub lengths and basic lengths parameters equiprobable appeared in a certain range.
[ترجمه گوگل]نخ اسلاب در حالت فازی تصادفی که پارامترهای طول دال و پارامترهای طول پایه در یک محدوده مشخص ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]الیاف Slub در حالت فازی تصادفی که slub طول و طول های اولیه equiprobable در یک محدوده مشخص ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The hemp elastic slub jean fabric is developed by making full use of good properties.
[ترجمه گوگل]پارچه جین اسلاب الاستیک کنفی با استفاده کامل از خواص خوب توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]الیاف hemp slub jean با استفاده کامل از خواص خوب توسعه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Production processing of pure cotton siro slub yarn was discussed.
[ترجمه گوگل]فرآوری تولید نخ پنبه سیرو خالص مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]فرآوری تولید نخ خالص پنبه slub مورد بحث و بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Feactures of slub stretch denim and its key points in weaving production are introduced in this paper.
[ترجمه گوگل]در این مقاله ویژگی‌های جین استرچ اسلاب و نکات کلیدی آن در تولید بافت معرفی می‌شود
[ترجمه ترگمان]در این مقاله Feactures از جین slub و نکات کلیدی آن در تولید نساجی در این مقاله معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Widely used in machinery, chemistry, slub, medicine, food, and shipping process to act temperature test and control.
[ترجمه گوگل]به طور گسترده در ماشین آلات، شیمی، اسلاب، دارو، غذا و فرآیند حمل و نقل برای آزمایش و کنترل دما استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]بطور گسترده در ماشین آلات، شیمی، slub، دارو، غذا و فرآیند حمل و نقل مورد استفاده قرار می گیرند تا تست و کنترل دما انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Through the orthogonal test analysis of slub cashmere yarn, the main factors of influencing pilling are found, in order to improve anti-pilling quality of slub cashmere products.
[ترجمه گوگل]از طریق تجزیه و تحلیل آزمایش متعامد نخ ترمه، عوامل اصلی تأثیرگذار بر پیلینگ به منظور بهبود کیفیت ضد پیلینگ محصولات ترمه اسلاب یافت می شود
[ترجمه ترگمان]از طریق تجزیه و تحلیل آزمون متعامد نخ کشمیر slub، عوامل اصلی تاثیر گذار بر pilling، به منظور بهبود کیفیت anti محصولات کشمیر slub یافت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Slub count, slub length and slub space are slub parameter of slubby yarn, different slub parameter directly influence style of knitting fabric.
[ترجمه گوگل]تعداد دال، طول دال و فضای دال، پارامتر دال نخ اسلابی است، پارامتر دال های مختلف به طور مستقیم بر سبک پارچه بافندگی تاثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]پارامتر Slub، طول slub و فضای slub پارامتری از جنس slubby هستند که پارامتر slub مختلف به طور مستقیم سبک بافندگی را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The system includes the slub yarn designing, weave diagram designing and simulating the appearance of slub fabric.
[ترجمه گوگل]این سیستم شامل طراحی نخ اسلاب، طراحی نمودار بافت و شبیه سازی ظاهر پارچه اسلب می باشد
[ترجمه ترگمان]این سیستم شامل طراحی الیاف slub، طراحی نموداری و شبیه سازی ظاهر بافت slub می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A Ramie is a natural, linen-type fibre that gives fabric a most attractive slub finish.
[ترجمه گوگل]رمی یک الیاف طبیعی و از نوع کتانی است که به پارچه جذاب‌ترین روکش را می‌دهد
[ترجمه ترگمان]A یک فیبر نوری طبیعی است که بافت بسیار جذابی به پارچه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Once again we worked as a Club, being issued with fine slub yarns and complicated patterns.
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر ما به عنوان یک کلوب کار کردیم و با نخ های ظریف و الگوهای پیچیده عرضه شدیم
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر به عنوان یک باشگاه کار کردیم که با انواع و اقسام چیزهای پیچیده و الگوهای پیچیده منتشر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This paper introduces the influence of drafting form, drafting organ and process on yarn strands, fine end, slub and nep, etc., and analyses it by a series of tests .
[ترجمه گوگل]این مقاله تاثیر فرم پیش نویس، اندام و فرآیند پیش نویسی را بر روی رشته های نخ، انتهای ریز، اسلاب و نپ و غیره معرفی کرده و با یک سری آزمایش آن را تحلیل می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله به معرفی تاثیر پیش نویس، تهیه پیش نویس ارگ و فرآیند در رشته های نخ، پایان خوب، slub و nep و غیره می پردازد و آن را با مجموعه ای از آزمایش ها تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The curtain also begins card fabric of design of cloth of popular slub mesh or brunet grid, flowers.
[ترجمه گوگل]پرده نیز پارچه کارتی از طرح پارچه ای از مش slub محبوب یا شبکه سبزه، گل شروع می شود
[ترجمه ترگمان]پرده همچنین پارچه کارت برای طراحی پارچه توری محبوب توری یا شبکه brunet را شروع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Based on the better understanding of collecting and doubling mechanism of rotor spinning, the rotor slub shape is deeply analyzed by changing the feed roller speed three times in one slub circle.
[ترجمه گوگل]بر اساس درک بهتر مکانیسم جمع‌آوری و دو برابر کردن چرخش روتور، شکل دال روتور با تغییر سرعت غلتک تغذیه سه بار در یک دایره دال عمیقاً تحلیل می‌شود
[ترجمه ترگمان]براساس درک بهتر جمع آوری و دو برابر سازی چرخش روتور، شکل slub روتور با تغییر سرعت roller فید سه بار در یک دایره slub، به شدت تجزیه و تحلیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لجن (اسم)
ooze, mud, slub, silt, slob, mire, slough, slobber, slush, slosh, sludge, slop

نخ نیم تاب (اسم)
slub, slubber

ابریشم نیم تاب (اسم)
slub

پشم نیم رشته (اسم)
slub

کثیف کردن (فعل)
soil, besmear, bedraggle, slub, dirty, befoul, bemire, slubber, smutch

تخصصی

[نساجی] ابریشم نیم تاب - نخ نیم تاب - نیمچه نخ - پشم نیمه ریسیده - فتیله ( دسته الیاف قبل از نیم تاب شدن ) - فتیله ریسندگی- قسمت معیوب نخ - قسمت ضخیم نخ ( اسلاب ) - گلوله الیاف - نپ

انگلیسی به انگلیسی

• fiber produced by the slubbing process; irregularity in yarn, knot or bump in yarn

پیشنهاد کاربران

بپرس