معنی: ادم بی بند و بار، پساب اشپزخانه وامثال ان، غذای رقیق وبی مزه، مشروب رقیق وبی مزه، شلوار گشاد، ادم کثیف، اشغال خوری، هر نوع لباس گشاد رویی، روپوش کتانی پزشکان و امثال ان، تفاله، باتلاق، لجن، لبریز شدنمعانی دیگر: (خوراک آبکی و بی مزه) آب زیپو، لبریز کردن، (با کج کردن عمدی یا غیر عمدی ظرف) ریختن، برف آبکی، برفاب (slush هم می گویند)، گل، گلاب، لای، آبگونه ی ریخته شده، چالاب، (معمولا جمع) فاضلاب، آب زاید، پس مانده های آشپزخانه (که به خوک می دهند)، (عامیانه) احساسات غلو آمیز در سخن یانگارش، ننه من غریبم، آه و ناله کردن، (آبگونه) پاشیدن، ریختن، ترشح کردن، (در میان گل و لای یا برفاب) راه رفتن، شلپ شلپ کردن
بررسی کلمه
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: slops, slopping, slopped
• (1)تعریف: to cause (liquid) to spill or splash.
• (2)تعریف: to splash with liquid.
• (3)تعریف: to feed slops to (animals, esp. pigs).
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1)تعریف: to cause liquid to spill or splash.
• (2)تعریف: of a liquid, to splash or spill over.
اسم ( noun )
• (1)تعریف: carelessly spilled liquid.
• (2)تعریف: thin, watery mud or slush.
• (3)تعریف: (usu. pl.) a thin gruel or food scraps fed to animals.
• (4)تعریف: (often pl.) liquid refuse, such as dirty wash water or the like.
جمله های نمونه
1. slop over
1- لبریز شدن،سر رفتن 2- (عامیانه) احساساتی شدن
2. She used to slop around all day in old jeans and sweatshirts.
[ترجمه گوگل]او عادت داشت تمام روز را با شلوار جین و گرمکن کهنه دور بزند [ترجمه ترگمان]او تمام روز را با شلوار جین و شلوار جین می پوشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Prisoners had to use slop buckets at night.
[ترجمه گوگل]زندانیان مجبور بودند شب ها از سطل های شیب دار استفاده کنند [ترجمه ترگمان]زندانیان باید در شب از سطل آشغال استفاده کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Jan would never slop around in old jeans.
[ترجمه گوگل]جان هرگز با شلوار جین کهنه نمیچرخد [ترجمه ترگمان]جان هیچ وقت به شلوار جین پیر نگاه نمی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He used to slop around all day in his pyjamas.
[ترجمه فاطمه عبدی] عادت داشت تمام روز با لباس خونه بگرده.
|
[ترجمه گوگل]او عادت داشت تمام روز را با پیژامه هایش دور بزند [ترجمه ترگمان]او تمام روز را با لباس خواب به اطراف نگاه می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Have you tried the slop that they call curry in the canteen?
[ترجمه فاطمه عبدی] اون آب زیپویی رو که توی بوفه بهش میگن خورش امتحان کردی/خوردی؟
|
[ترجمه گوگل]آیا شیلی که در غذاخوری به آن کاری می گویند را امتحان کرده اید؟ [ترجمه ترگمان]تا حالا این آشغال رو امتحان کردی که اونا تو رستوران کاری کرده باشن؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Do you actually expect us to eat this slop?
[ترجمه گوگل]آیا واقعاً انتظار داری که ما این لقمه را بخوریم؟ [ترجمه ترگمان]واقعا انتظار داری که ما این آشغال رو بخوریم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Drawbacks are the introduction of a bit more slop in the system and the potential for reduced access in tight spots.
[ترجمه گوگل]اشکالات وارد کردن کمی شیب بیشتر در سیستم و پتانسیل کاهش دسترسی در نقاط تنگ است [ترجمه ترگمان]معایب معرفی کمی بیش از حد در سیستم و پتانسیل برای کاهش دسترسی به نقاط سخت هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Don't slop over the girls.
[ترجمه Edris nozari] دخترها رو احساساتی ( لبریز ) نکن!
|
[ترجمه گوگل]از دخترا غافل نشو [ترجمه ترگمان]به دخترها غذا نده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Don't slip - slop, as a lady.
[ترجمه گوگل]لغزش نکنید - به عنوان یک خانم [ترجمه ترگمان] آشغال نخور، به عنوان یه خانم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Clinton sat down beside the slop bucket and smiled at the two men.
[ترجمه گوگل]کلینتون کنار سطل شیب دار نشست و به آن دو مرد لبخند زد [ترجمه ترگمان]کلینتون کنار سطل آشغال نشست و به دو مرد لبخند زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It is wrong to slop and make messes that others have to clear up behind one.
[ترجمه گوگل]لجن زدن و ایجاد آشفتگی هایی که دیگران باید پشت سر آن را پاک کنند، اشتباه است [ترجمه ترگمان]این کار اشتباه است و باعث می شود که دیگران پشت یکی از آن ها پنهان شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Behind the slop was a grass back.
[ترجمه گوگل]پشت شیب یک چمن پشتی بود [ترجمه ترگمان]پشت این آشغال یک علف بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. So the bread was deposited in the slop bucket.
[ترجمه گوگل]بنابراین نان در سطل شیب دار گذاشته شد [ترجمه ترگمان]پس نون توی سطل آشغال گذاشته شده بودن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• spilled liquid; slush, mud; unappetizing food; food for pigs, swill; waste items from the kitchen; drivel be spilled; overflow; trudge through mud or slush, plod; be sentimental or excessively emotional; spill a liquid; splash; feed slop to animals if liquid slops or if you slop it, it spills over the edge of a container in a messy way. liquid waste that contains the remnants of food is referred to as slop or slops, especially food that is fed to animals.