slavery

/sˈleɪvəri//ˈsleɪvəri/

معنی: بردگی، بندگی
معانی دیگر: برده، غلامی، کار شاق، جان کنی، خر حمالی، (مجازی) اسارت، گرفتاری، (سخت) در بند چیزی بودن، عبودیت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the ownership of one or more persons by another or others; bondage.
مترادف: enslavement
مشابه: bondage, chain

- The Civil War brought an end to slavery in the United States.
[ترجمه Hossein] جنگ داخلی موجب پایان بردگی در ایالات متحده شد.
|
[ترجمه Hossein] جنگ داخلی موجب پایان برده داری در ایالات متحده شد.
|
[ترجمه گوگل] جنگ داخلی به برده داری در ایالات متحده پایان داد
[ترجمه ترگمان] جنگ داخلی به برده داری در آمریکا پایان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the state or condition of being a slave.
مترادف: bondage, chains, servitude, thralldom, vassalage
متضاد: freedom, liberty
مشابه: chain, control

- Conquered people were often taken into slavery during Roman times.
[ترجمه گوگل] مردم تسخیر شده اغلب در دوران روم به بردگی برده می شدند
[ترجمه ترگمان] در دوران حکومت روم مردم تصرف شده غالبا در اسارت به سر می بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: oppressive work.
مترادف: drudgery, grind, moil, toil, travail

- They endured a life of slavery in the coal mines.
[ترجمه گوگل] آنها یک عمر برده داری را در معادن زغال سنگ تحمل کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها زندگی برده داری در معادن زغال سنگ را تحمل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: an addiction to or extreme dependence upon something.
مترادف: bondage, servitude

- He was in slavery to his immense appetite.
[ترجمه گوگل] او در بردگی اشتهای بی حد خود بود
[ترجمه ترگمان] او به خاطر اشتهای فراوان او در برده داری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. slavery has been universally condemned
برده داری در سراسر جهان مردود شناخته شده است.

2. slavery was not as universal in iran as it was in brazil
برده داری در ایران به اندازه ی برزیل عمومیت نداشت.

3. slavery was utterly repugnant to him
برای او بردگی کاملا نفرت انگیز بود.

4. his slavery to opium ruined his life
بردگی او نسبت به تریاک زندگانی او را تباه کرد.

5. they abolished slavery
آنان بردگی را ملغی کردند.

6. a comparison of slavery abolition laws in iran and america
مقایسه ی قوانین الغای بردگی در ایران و امریکا

7. delivering people from slavery to ignorance and superstition
رهانیدن مردم از بندگی جهالت و خرافات

8. his opposition to slavery was obvious
مخالفت او با برده داری آشکار بود.

9. the abolition of slavery in america
الغای بردگی در امریکا

10. the ethics of slavery
کردارشناسی برده داری

11. his vehement speeches against slavery
سخنرانی های پرشور او بر علیه بردگی

12. the north was against slavery but the south favored it
ایالت های شمالی (امریکا) مخالف بردگی بودند ولی ایالت های جنوبی خواهان آن بودند.

13. they bravely spoke out against slavery
آنان با شجاعت بر ضد بردگی زبان به اعتراض گشودند.

14. he was outspoken in his opposition to slavery
در مخالفت با بردگی پرده پوشی نمی کرد.

15. the uphill fight for the abolition of slavery
پیکار پر مشقت برای برانداختن بردگی

16. They were living in slavery and poverty.
[ترجمه گوگل]آنها در بردگی و فقر زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در بردگی و فقر زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He headed us abolishing the slavery.
[ترجمه گوگل]او ما را رهبری کرد که برده داری را لغو کنیم
[ترجمه ترگمان]او ما را از بین بردن برده داری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The slavery was overthrown after the Civil War in U. S. A.
[ترجمه گوگل]این برده داری پس از جنگ داخلی در ایالات متحده سرنگون شد
[ترجمه ترگمان]این برده داری پس از جنگ داخلی سال ۲۰۰۸ سرنگون شد اس الف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The Emancipation Proclamation abolished slavery in the United States.
[ترجمه گوگل]اعلامیه آزادی برده داری را در ایالات متحده لغو کرد
[ترجمه ترگمان]اعلامیه آزادی بردگان در آمریکا برده داری را منسوخ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. They thought slavery was morally wrong.
[ترجمه گوگل]آنها فکر می کردند برده داری از نظر اخلاقی اشتباه است
[ترجمه ترگمان]آن ها فکر می کردند که بردگی اخلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بردگی (اسم)
bondage, enslavement, servitude, slavery, serfdom, serfhood

بندگی (اسم)
vassalage, thrall, bondage, thraldom, servitude, slavery, thralldom

انگلیسی به انگلیسی

• servitude, state of being a slave, bondage; hard work, drudgery
slavery is the system by which people are owned by other people as slaves.
you can also use slavery to refer to the state of not being free because you have to work very hard or because you are strongly influenced by something.

پیشنهاد کاربران

برده واری - بندگی کردن
برده داری در بندگی بودن اختیاری یا غیر اختیاری یک شخص در دست شخص دیگر است. نظام برده داری در مرحله متلاشی شدن کمون اولیه و بر شالودهٔ ازدیاد عدم تساوی اقتصادی که خود ثمره ی پیدایش مالکیت فردی بود، شکل گرفت. دولت برای نخستین بار در دوران بردگی پدیدار می شود. برده داری برای فرد برده خوشایند نیست اما برای ارباب بسیار خوشایند می باشد و وی دوست دارد این کار را انجام بدهد. این یک جنون مغزی است که بعضی افراد آن را دارند و دوست دارن فردی را زیر پای خود ببینند بعضی به هدف خود میرسند و بعضی نه.
...
[مشاهده متن کامل]

Slavery and enslavement are both the state and the condition of being a slave, who is someone forbidden to quit their service for another person, while treated as property. Historically, when people were enslaved, it was often because they were indebted, or broke the law, or suffered a military defeat, and the duration of their enslavement was either for life or for a fixed period of time after which freedom was granted. Individuals, then, usually became slaves involuntarily, due to force or coercion, although there was also voluntary slavery to pay a debt or obtain money for some purpose. In the course of human history, slavery was a typical feature of civilization, and legal in most societies, but it is now outlawed in all countries of the world, except as punishment for crime.

برده داری

بپرس