slave

/sˈleɪv//sleɪv/

معنی: غلام، برده، بنده، زر خرید، اسیر، خادم، غلامی کردن، سخت کار کردن
معانی دیگر: (مجازی) دربند، کاملا مقید، گرفتار، (دستگاهی که تحت مهار دستگاه دیگر است) وابسته، تابع، فرعی، مانند برده کار کردن، جان کندن، جد و جهد کردن، مثل خر کار کردن، آدم سخت کار، کسی که جان می کند، حمال، خرکار، رجوع شود به: slave ant، بنده خرید و فروش کردن، رود اسلیو (در استان البرتا - کانادا)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who is owned by and forced to work for another with no pay or personal rights.
مترادف: chattel, helot, serf
متضاد: freeman, master

(2) تعریف: one who is a captive of some habit or other influence.
مترادف: addict, fiend
مشابه: captive

- a slave to television
[ترجمه گوگل] برده تلویزیون
[ترجمه ترگمان] برده تلویزیون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a person who works hard and without imagination, as in a dull or routine job.
مترادف: drudge, fag, plodder
مشابه: hack
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: slaves, slaving, slaved
• : تعریف: to work like a drudge or slave.
مترادف: drudge, grub, moil
مشابه: labor, plod, sweat, toil, travail

- She slaved all day without reward.
[ترجمه گوگل] او تمام روز را بدون پاداش برده بود
[ترجمه ترگمان] اون کل روز رو بدون جایزه برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. slave traffic still exists
تجارت برده هنوز هم وجود دارد.

2. a slave of fashion
در بند مد

3. a slave station
ایستگاه فرعی

4. laborers slave twelve hours a day for a meager per diem
عمله ها برای مزد روزانه ی اندک،دوازده ساعت جان می کنند.

5. to liberate a slave
برده ای را آزاد کردن

6. i am tired of working like a slave -- i want to live
از اینکه مانند یک برده کار کنم خسته شده ام،می خواهم واقعا زندگی کنم.

7. He will always be a slave who knows not how to earn and save.
[ترجمه گوگل]او همیشه برده ای خواهد بود که نمی داند چگونه به دست آورد و پس انداز کند
[ترجمه ترگمان]او همیشه یک برده خواهد بود که نمی داند چگونه پول بگیرد و پس انداز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Do business, but be not a slave to it.
[ترجمه گوگل]تجارت کن، اما برده آن نباش
[ترجمه ترگمان]کاری را انجام بده، اما برده آن نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I am not a slave, I am not a captive, and by energy I can overcome the greater obstacles.
[ترجمه گوگل]من برده نیستم، اسیر نیستم و با انرژی می توانم بر موانع بزرگتر غلبه کنم
[ترجمه ترگمان]من غلام نیستم، اسیر نیستم و با انرژی می توانم بر موانع بزرگ تری غلبه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The slave fearlessly lammed into his master.
[ترجمه گوگل]غلام بی ترس به اربابش کوبید
[ترجمه ترگمان]برده بدون ترس به اربابش حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I left because the job was just slave labour.
[ترجمه گوگل]من رفتم چون کار فقط برده داری بود
[ترجمه ترگمان]من رفتم چون کار فقط تجارت برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My boss is a real slave driver.
[ترجمه Mohammad Zardosht] رییس من یک راننده کاملا مقیّد هست.
|
[ترجمه گوگل]رئیس من یک راننده برده واقعی است
[ترجمه ترگمان]رئیسم یه راننده برده واقعیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's slave labour working in that office.
[ترجمه Mohammad Zardosht] کار کردن در این اداره ( دفتر ) حمّالی هست.
|
[ترجمه گوگل]این کار برده ای است که در آن دفتر کار می کند
[ترجمه ترگمان]کار کردن در این دفتر کار بردگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Huge palaces were built by slave labour.
[ترجمه گوگل]کاخ های عظیمی توسط کار بردگان ساخته شد
[ترجمه ترگمان]کاخه ای عظیم توسط نیروی کار بردگان ساخته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is thought that Stonehenge was built using slave labour.
[ترجمه گوگل]تصور می شود که استون هنج با استفاده از نیروی کار برده ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]تصور می شود که استون Stonehenge با استفاده از نیروی کار برده ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He leathered the slave black and blue.
[ترجمه گوگل]غلام را سیاه و آبی کرد
[ترجمه ترگمان] اون برده سیاه و کبود - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غلام (اسم)
bondsman, peon, bondman, slave, bondservant, lad, serf, vassal, thrall, page, galley slave

برده (اسم)
bondsman, bondman, slave, serf

بنده (اسم)
servant, slave, bondservant, vassal, thrall, helot, villein

زر خرید (اسم)
slave, bondservant

اسیر (اسم)
captive, slave, caitiff, prisoner

خادم (اسم)
servant, gillie, sexton, slave, ministrant

غلامی کردن (فعل)
slave

سخت کار کردن (فعل)
grind, slave, fag

تخصصی

[کامپیوتر] فرعی، برده - 1- واحدی وابسته در زوجی از ماشینهای متصل به هم . بر خلاف master ( تعریف 1) . 2- یکی از دو دیسک سخت IDE یا دستگاههای دیگری که به کابل مشترک IDE متصل است. به کمک تنظیم اتصال دهنده های الکتریکی ( jumper ) می توان دستگاههای اصلی و فرعی را شناسایی کرد. این اتصال دهنده ها بر روی دستگاه های IDE قرار دارند. بر خلاف master ( تعریف 2) . - پیروبرده
[برق و الکترونیک] فرمانبردار، تابع

انگلیسی به انگلیسی

• person who belongs to and is completely subject to another; one who is under the influence or domination of a person or thing; drudge; slave ant; system that serves another computer that is connected to it (computers)
work as a slave; work like a slave, drudge, toil, labour; enslave, traffic in slaves
a slave is a person who is owned by another person and has to work for that person.
if you are a slave to something, you are very strongly influenced or controlled by it.
if you slave away, or slave for someone, you work very hard.

پیشنهاد کاربران

[VERB]
جون کندن - سخت کار کردن - مانند برده کار کردن - مثل خر کار کردن

💠 Get up! Quick Frederick, line them up.
Hey you! Here a minute!
You bastard! You moving in on us?
Son of a bitch!
...
[مشاهده متن کامل]

Leave me alone!
What's going on?
How can we work like this. . . If every son of a bitch brings his crew?
What do you care?
We've been slaving here for 2 years.
But, not for nothing!
Get back to work, you too.
Haven't you anything better to do?
پاشید، پاشید بینم. . . یالا. . . یالا یالا!
فردریک اینارو جمع و جورشون کن.
قربونتم! یه دقیقه بیا اینجا!
ببند دهن کثیف ت! حالا کار ت به جایی رسیده که پاتو کفش ما میکنی؟
نا لوطی!
چیه مگه! ولم کنید!
چیه و مرض. . .
چیه. . . چه خبره؟
اینکه نمیشه آقای دکتر. . . هر ننه قمری شیش تا رو ورمیداره میاره اینجا؟
به تو چه مربوطه؟ تو رو سننن؟
دو ساله داریم اینجا جون میکنیم.
مفتی که نبوده!
یالا برید سر کارتون، پسر تو هم بیا برو سر کار ت.
شما هم برید سر کارتون. . .
دلتون خوشه آاا؟

برده - بردگی کردن
برده
غلام
حمال
برده. حمال ( در خطاب توهین آمیز )
A person who works without money
slave ( علوم سلامت )
واژه مصوب: برده
تعریف: فردی که در انواع فعالیت های برده سازی و تن دهی نقش فرودست را بازی می کند
برده داری
بردگی
بَردِهیدن = مانند برده بودن. مانند برده کار کردن .
م. ث
آخه چرا ما باید برای چُس تومن پول این طوری، صبح تا شب، بِبَردهیم؟
The answer to the unfaithfulness of a handful of unlicensed slaves
قید ( عمران )

پیرو، تابع
برده یِ
( عمران ) مقید
بدبختی بیچارگی
سخت کار کردن برای پول کم

پیرو
دنباله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس