slash

/sˈlæʃ//slæʃ/

معنی: برش، ضرب، شکاف، چاک، ضربه سریع، چاک لباس، نشان ممیز، زخم زدن، چاک دادن، بریده بریده کردن، تخفیف زیاد دادن، شکاف دادن
معانی دیگر: (با ایراد ضربه نه با مالیدن) بریدن، شکافتن، پاره کردن، دارای بریدگی کردن، (سخت) شلاق زدن، تازیانه زدن، (به شدت) کاستن، کم کردن، (به شدت) مورد انتقاد قرار دادن، چوبکاری کردن، (درخت یا بته ها را) بریدن، (جامه را به ویژه برای آشکار ساختن آسترملون) چاک دار کردن، (چاقو یا شمشیر) ضربه، بریدگی، رجوع شود به: virgule، چاک سینه، چاک دامن، (در جنگل) محل باز (که درختان آن را بریده اند)، زمین گود و باتلاقی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: slashes, slashing, slashed
(1) تعریف: to cut or strike with violent, sweeping, and sometimes random strokes, as with a knife.
مترادف: gash, rip, rip into
مشابه: bayonet, butcher, cut, hack, knife, lacerate, mangle, mutilate, saber, scythe, slice, tear

(2) تعریف: to sharply reduce or curtail (prices, rates, or the like).
مترادف: reduce
مشابه: curtail, cut, decrease, lower
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to make violent, sweeping strokes with, or as if with, a sharp implement.
مشابه: cut, hack, stab, tear

(2) تعریف: to make one's way by cutting in such a manner.
مترادف: cleave, knife, slice
اسم ( noun )
مشتقات: slasher (n.)
(1) تعریف: a sweeping stroke, as with a sharp instrument, a pen, or the like.
مترادف: flourish, stroke, sweep, swipe
مشابه: rip

(2) تعریف: a cut, gash, slit, or mark made with such a stroke.
مترادف: flourish, gash, laceration, rip, stroke
مشابه: rip, slit, stab

(3) تعریف: a sharp reduction or curtailment, as in prices.
مترادف: cut, discount, markdown, rollback, saving

(4) تعریف: a diagonal line used as a punctuation mark; virgule.
مترادف: solidus, virgule

(5) تعریف: the debris remaining after the cutting of an area of forest.

جمله های نمونه

1. to slash prices
قیمت ها را بسیار کم کردن

2. We had to slash our way through the undergrowth with sticks.
[ترجمه گوگل]ما مجبور شدیم با چوب راه خود را از لابه لای درختان کوتاه کنیم
[ترجمه ترگمان]مجبور بودیم راهمان را بین بوته های خار و بوته های خار فرو کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Traditional slash and burn farming methods have exhausted the soil.
[ترجمه گوگل]روش های سنتی کشت بریده و سوخته خاک را خسته کرده است
[ترجمه ترگمان]بریدن و سوزاندن سنتی روش های کشاورزی را خسته کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't slash your horse in that cruel way.
[ترجمه گوگل]اسب خود را به این شیوه بی رحمانه کتک نزنید
[ترجمه ترگمان]اسبت را با این روش بیرحمانه تیز نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Car makers could be forced to slash prices after being accused of overcharging yesterday.
[ترجمه گوگل]خودروسازان پس از متهم شدن به شارژ بیش از حد دیروز ممکن است مجبور به کاهش قیمت شوند
[ترجمه ترگمان]سازندگان خودرو را می توان پس از متهم شدن به بیش از حد قیمت، کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Slash the tops of the loaves with a sharp serrated knife in a criss-cross pattern.
[ترجمه گوگل]روی نان ها را با یک چاقوی دندانه دار تیز به صورت ضربدری برش دهید
[ترجمه ترگمان]نوک قرص نان را با چاقوی دندانه دار تیز در یک الگوی متقاطع رها می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The band then signed to Slash Records.
[ترجمه گوگل]سپس گروه با Slash Records قرارداد امضا کرد
[ترجمه ترگمان]سپس گروه برای بریدن رکوردز به امضا رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We had to slash through the long grass to clear a path.
[ترجمه گوگل]ما مجبور شدیم از چمن های طولانی عبور کنیم تا مسیری را باز کنیم
[ترجمه ترگمان]مجبور بودیم از میان علف های بلند عبور کنیم تا راهی پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The shop plans to slash fur prices after Spring Festival.
[ترجمه گوگل]این فروشگاه قصد دارد پس از جشنواره بهار قیمت خز را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]این مغازه برنامه دارد تا قیمت خز را بعد از جشنواره بهاره کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He's just nipped out to have a slash.
[ترجمه گوگل]او به تازگی حذف شده است تا یک اسلش داشته باشد
[ترجمه ترگمان]او تازه از اتاق بیرون امده است تا نفسی تازه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ben took a wild slash at the ball and luckily managed to hit it.
[ترجمه گوگل]بن ضربه ای وحشیانه به توپ زد و خوشبختانه توانست توپ را بزند
[ترجمه ترگمان]بن ضربه ای به توپ زد و خوشبختانه موفق شد آن را بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The 42-year-old millionaire would slash interest rates to three percent and set up a board of go-ahead businessmen to help industry.
[ترجمه گوگل]این میلیونر 42 ساله نرخ بهره را به سه درصد کاهش داد و هیئتی از تجار را برای کمک به صنعت تشکیل داد
[ترجمه ترگمان]این میلیونر ۴۲ ساله نرخ بهره را به سه درصد کاهش می دهد و گروهی از بازرگانان پیشرو را برای کمک به صنعت تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She imagined that slash through herself.
[ترجمه گوگل]او آن بریده بریده را از طریق خودش تصور کرد
[ترجمه ترگمان]او این را در ذهن خود مجسم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And don't forget that plan of Portillo's to slash state spending.
[ترجمه گوگل]و برنامه پورتیلو برای کاهش هزینه های دولتی را فراموش نکنید
[ترجمه ترگمان]و فراموش نکنید که برنامه \"Portillo\" هزینه های دولتی را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برش (اسم)
cut, cutting, abscission, incision, section, slice, dissection, mammock, borsch, borscht, broach, slash, clip, concision, scissoring, truncation, slicing, hack, excision, resection, snip, snipping

ضرب (اسم)
chop, impact, strike, stroke, hit, bop, shock, beat, butt, drum, blow, impulse, multiplication, coining, bruise, fib, box, buffet, buff, punch, slash, smite, cob, coinage, stab, wham, ictus, sock

شکاف (اسم)
crack, fracture, break, hiatus, breach, cut, incision, gap, craze, chap, split, flaw, chink, slot, notch, fraction, nick, breakthrough, seam, slit, slash, chasm, chine, suture, crevice, rip, cleft, rake, hair crack, interstice, scar, stoma

چاک (اسم)
cut, rift, incision, slashing, scissor, tear, split, chink, slot, slit, slash, suture, fissure, kerf, rip, hack, scotch, interstice, stoma

ضربه سریع (اسم)
slash

چاک لباس (اسم)
slash

نشان ممیز (اسم)
slash

زخم زدن (فعل)
gash, slash, hack, stab, wound

چاک دادن (فعل)
rift, strip, tear, slit, incise, slash, kerf, scotch, unseam

بریده بریده کردن (فعل)
slash

تخفیف زیاد دادن (فعل)
slash

شکاف دادن (فعل)
chap, incise, shear, slash

تخصصی

[کامپیوتر] کاراکتر/، در مقابل کاراکتر \ .
[ریاضیات] خط کج، /

انگلیسی به انگلیسی

• sharp quick stroke; cut, wound, gash; punctuation mark in the form of a diagonal line ( / ); reduction, decrease; small branches and other debris remaining after an area of forest has been cut
cut with a sharp quick stroke, gash, wound; reduce, lower; make sharp quick strokes; strongly criticize; create a way by cutting
if you slash something, you make a long, deep cut in it.
if you slash at something, you swing at it wildly with quick cutting movements.
to slash money or time means to reduce it greatly; an informal use.
a slash is a diagonal line that separates letters, words, or numbers. for example, you say the number 340/21/k as `three four zero, slash two one, slash k'; used in speech.

پیشنهاد کاربران

it is used to indicate ( or )
ex:a designer slash lawyer
طراح یا وکیل؟
در برنامه نویسی کامپیوتر به همان خط کجی که به عنوان ممیز در فارسی استفاده می شود گفته می شود. منظورم فقط از لحاظ ظاهری است ( / ) . برای آدرس دهی در سیستم های کامپیوتری استفاده می شود و در بخش محاسباتی نمایانگر عملگر تقسیم است.
کاسته شده - افت کردن شدید
Prices have been slashed by 50 percent
علائم نگارشی به انگلیسی:
full stop ( British ) / full point ( British ) /stop ( British ) / period ( American ) = نقطه ( . )
question mark = علامت سوال ( ❓️ )
exclamation mark ( British ) / exclamation point ( American ) = علامت تعجب ( ❗️ )
...
[مشاهده متن کامل]

comma = ویرگول (  ,   )
colon = دونقطه ( : )
semicolon = نقطه ویرگول (  ;   )
hyphen = خط پیوند، خط ربط ( - )
em dash = خط تیره ( — )
en dash = خط تیره ( – )
* نکته: تفاوت این دو dash در این موارد است:
em dash
۱: برای اضافه کردن اطلاعات بیشتر مثال: There has been an increase—though opposed by many people—in the education system.
۲: گاهی به جای comma, colon و پرانتز و همچنین برای تاکید می آید
en dash
۱: برای نوشتن فواصل زمانی استفاده می شود مثال: July 5th–9th
۲: برای نشان دادن یک relationship بین دو چیز استفاده می شود مثال: Tehran–Los Angeles flight
brackets ( American ) / square brackets ( British ) = کروشه ( [ ] )
parentheses ( American ) / round bracket ( British ) / brackets ( British ) = پرانتز ( )
* نکته: brackets در انگلیسی بریتیش می تواند پرانتز معنا دهد اما در انگلیسی امریکن فقط به معنای کروشه است
braces = آکولاد ( { } )
apostrophe (  ʼ  ) = آپاستروفی
quotation marks / quotes / speech marks / inverted commas ( British ) = نشان نقل قول (  ʼ ‘ ) و (   ”  “ )
slash / oblique ( British ) = اسلش ( / )
backslash = ( \ )
hash ( British ) / hash sign ( British ) / pound sign ( American ) = ( # )
asterisk = ستاره ( * )
ampersand = ( & )
guillemets = گیومه
* نکته: این کلمه فرانسوی است و تلفظ آن ( گیمِی ) می باشد
tilde = ( ~ )
ellipsis = سه نقطه ( . . . )

چاک دادن
چاک سینه
1. ( با چاقو، کارد، شمشیر و غیره ) بریدن، پاره کردن، جر دادن 2. ( قیمت ها و غیره ) به شدت کاهش دادن
مثال:
1. someone had slashed the tires = کسی تایر ها رو پاره کرده بود/ جر داده بود/ بریده بود.
2. the workforce has been slashed by 50% = نیروی کار 50% کاهش یافته است.
کج خط
توضیح: ممیز و کج خط شکل و کاربرد متفاوتی دارند.
slash ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: دارماند
تعریف: آنچه از درخت پس از افکندن و شاخه‏زنی و پوست‏کنی و بهینه‏بُری یا پس از توفان و حریق و کت‏زنی در جنگل بر جای ماند
کاهش دادن چیزی به مقدار زیاد
براده
محکم ضربه زدن ( مثلا به سیم های گیتار )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس