slag

/sˈlæɡ//slæɡ/

معنی: کف، خاکستر، تفاله، اشغال، چرک، درده، گداز اتشفشانی، فلز نیم سوخته، تفاله گرفتن از
معانی دیگر: (گداز گری) سرباره، روباره، داش، ریم آهن، تفاله ی فلز، گدازه ی آتشفشانی (به ویژه اگر سرباره مانند باشد)، تبدیل به سرباره کردن یا شدن، ریم آهن شدن یا کردن، مزخرف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the fused residue of ore from which the metal has been separated by smelting.

- Slag from the mines had been emptied into the river.
[ترجمه گوگل] سرباره معادن به داخل رودخانه تخلیه شده بود
[ترجمه ترگمان] Slag از معادن تهی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the cinderlike lava from a volcano.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: slags, slagging, slagged
• : تعریف: to form into slag.

جمله های نمونه

1. All bands slag off their record companies. It's just the way it is.
[ترجمه گوگل]همه گروه‌ها شرکت‌های ضبط خود را کنار می‌گذارند همین طور است
[ترجمه ترگمان]همه باندها از شرکت های ضبط موسیقی گریخته بودند همان طور که هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Here and there were traces of rubble and slag.
[ترجمه گوگل]اینجا و آنجا آثاری از قلوه سنگ و سرباره وجود داشت
[ترجمه ترگمان]اینجا و آنجا نشانه هایی از آوار و سرباره وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Basic slag is another by-product of industrial processes that has become scarce due to changed methods.
[ترجمه گوگل]سرباره اساسی یکی دیگر از محصولات جانبی فرآیندهای صنعتی است که به دلیل تغییر روش ها کمیاب شده است
[ترجمه ترگمان]ضایعات اولیه محصول دیگری از فرآیندهای صنعتی است که به دلیل روش های تغییر یافته کمیاب شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Now calcium silicate is the slag.
[ترجمه حسین فروغی] اکنون سیلیکات کلسیم سرباره است. ( در کوره ی ذوب، ماده ای که روی مواد مذاب تشکیل میشود )
|
[ترجمه گوگل]اکنون سیلیکات کلسیم سرباره است
[ترجمه ترگمان]اکنون کلسیم سیلیکات مرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And the slag is normally tapped off first.
[ترجمه گوگل]و معمولاً ابتدا سرباره جدا می شود
[ترجمه ترگمان]و این ضایعات به طور طبیعی از ابتدا قطع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She wouldn't just dump you and slag you off to your mates.
[ترجمه گوگل]او فقط شما را رها نمی کند و شما را نزد همسرتان می برد
[ترجمه ترگمان]اون فقط تو رو ول نمی کنه و تو رو کنار هم your
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Adding activator will be favorable to raise slag cement strength.
[ترجمه گوگل]افزودن فعال کننده برای افزایش مقاومت سیمان سرباره مطلوب خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اضافه کردن activator به افزایش قدرت تولید ضایعات آهنگری مطلوب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The reasons and measures for slag adhesion and over wight of 300t ladle in Baosteel have been discussed.
[ترجمه گوگل]دلایل و اقدامات چسبندگی سرباره و اضافه وزن ملاقه 300 تنی در بائو استیل مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]دلایل و معیارهای چسبندگی سرباره و بیش از بیش از ۳۰۰ of در Baosteel مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The effect of converter steel slag powder(CSSP), on the shrinkage characteristic of hardened GGBFS-PC mixed mortar is studied.
[ترجمه گوگل]اثر پودر سرباره فولاد مبدل (CSSP)، بر مشخصه انقباض ملات مخلوط سخت شده GGBFS-PC مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]تاثیر پودر فولاد مبدل (CSSP)بر مشخصه انقباض ملات مخلوط شده توسط PC - PC مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Manganese slag which containing about 20 % manganese dioxide is produced in the process of permanganate production.
[ترجمه گوگل]سرباره منگنز حاوی حدود 20 درصد دی اکسید منگنز در فرآیند تولید پرمنگنات تولید می شود
[ترجمه ترگمان]ضایعات منگنز حاوی حدود ۲۰ % منگنز در فرآیند تولید permanganate تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Box beam: Electro Slag Welding ( ESW ), four plates and eight Welding Lines . Inside and Outside penetration.
[ترجمه گوگل]تیر جعبه: جوش الکترو سرباره (ESW)، چهار صفحه و هشت خط جوش نفوذ درونی و بیرونی
[ترجمه ترگمان]Box: Electro slag جوشکاری (ESW)، چهار صفحه و هشت خط جوشکاری داخل و بیرون نفوذ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Keywords: ash, heavy metal, dioxin, melting technology, slag.
[ترجمه گوگل]کلمات کلیدی: خاکستر، فلز سنگین، دیوکسین، تکنولوژی ذوب، سرباره
[ترجمه ترگمان]کلمات کلیدی: خاکستر، فلز سنگین، دی اکسین، فن آوری ذوب، سرباره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Controlling intensity and time of argon blowing, increasing slag basicity and adopting complex deoxidiser are helpful to reducing the oxygen content in bearing steels.
[ترجمه گوگل]کنترل شدت و زمان دمیدن آرگون، افزایش بازیافت سرباره و استفاده از اکسیدزدای پیچیده برای کاهش محتوای اکسیژن در فولادهای بلبرینگ مفید است
[ترجمه ترگمان]شدت کنترل و زمان انفجار آرگون، افزایش خاصیت بازی ضایعات و بکارگیری deoxidiser پیچیده برای کاهش مقدار اکسیژن در فولادهای مورد استفاده مفید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The leaching efficiency of copper smelter slag with high silicon is investigated in this study.
[ترجمه گوگل]راندمان شستشوی سرباره ذوب مس با سیلیکون بالا در این مطالعه بررسی شده است
[ترجمه ترگمان]در این مطالعه، بازده لیچینگ of مس با سیلیکون بالا مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کف (اسم)
bottom, froth, bed, apron, floor, foam, slag, scum, blubber, deck, silt, offal, spume, insole, skim, scoria

خاکستر (اسم)
ash, cinder, slag

تفاله (اسم)
slag, bagasse, scum, dross, raff, trash, crap, garbage, residuum, riffraff, slop

اشغال (اسم)
inhabitancy, litter, run-off, slag, tenure, occupation, raff, trash, refuse, garbage, junk, busyness, rubbish, scrap, soilage, dump, paltriness, dreg, offal, occupancy, jakes, riffraff, swill

چرک (اسم)
filth, impurity, slag, fester, smear, dirt, corruption, pus, lymph, pyorrhea, pyorrhoea, soilure

درده (اسم)
sediment, fouling, tartar, lees, slag, silt, dreg, magma

گداز اتشفشانی (اسم)
slag

فلز نیم سوخته (اسم)
slag

تفاله گرفتن از (فعل)
slag

تخصصی

[عمران و معماری] سرباره - روباره - تفاله کوره آهنگدازی - تفاله - تفاله آهنگدازی - تفاله کوره های بلند
[مهندسی گاز] سرباره، موادزائدوباقیمانده
[نساجی] کف - چرک - کف روی مایعات
[ریاضیات] روباره، پس مانده، کف، سرباره
[معدن] سرباره (عمومی اکتشاف)

انگلیسی به انگلیسی

• residue of ore separated from a metal during the smelting process; scoria, cinder-like pieces of lava (geology)
form into slag
slag is waste material, such as rock and mud, left over from mining.
if you slag someone off, you criticize them in an unpleasant way; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

خاک سرب
سرباره
در جوشکاری به معنای "گِلِ جوش" است. در جوشکاری قوس الکتریکی با الکترود دستی، پس از انجام عمل جوشکاری, ماده ای جامد سطح جوش را میپوشاند که میبایستی پس از جوشکاری از سطح جوش جدا کرده شود، در ایران و در میان جوشکاران اصطلاح رایج برای این ماده جامد " گِلِ جوش" بوده و معادل انگلیسی آن"slag" میباشد.
زبانی عامیانه در سریال Batman Beyond به معنای بسیار خسته
slag ( جوشکاری و آزمایش های غیرمخرب )
واژه مصوب: سرباره
تعریف: اکسیدها و ترکیبات سیلیکاتی و سولفیدی و نظایر آنها و همچنین عناصر آلیاژی حاصل از ذوب فولادها و چدن ها که از مهم ترین مشخصه های آنها ذوب نسبی در دمای ذوب و به هم چسبیدگی است
زن هرزه
در واقع معنی اصلیش اشغال یا عوضی و سر باره نی
در اصل زنی که با چندین مرد سکس کرده خیلی
کلمه توهینن آمیز برا ی زن
What a slag
چه آشغالی
( در مورد یه نفر گفته میشه )
سرباره

بپرس