slacker

/sˈlækər//ˈslækə/

معنی: دریچه، طفره زن، طفره رو، سست کننده، فراریاز خدمت نظامی، ادم سست و بی حال
معانی دیگر: آدم از زیر کار دررو، وظیفه نشناس، کم کار، کسی که از انجام وظیفه شانه تهی کند، فراری از خدمت نظام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who shuns or avoids work or other obligations.
مشابه: truant

جمله های نمونه

1. He's not a slacker, he's the best worker they've got.
[ترجمه گوگل]او یک تنبل نیست، او بهترین کارگری است که دارند
[ترجمه ترگمان]اون یه آدم بی دست و پا نیست، بهترین کارگر دنیاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's a slacker, he actually skipped off and left us to do the clearing away.
[ترجمه گوگل]او یک تنبل است، او در واقع از راه افتاد و ما را ترک کرد تا پاکسازی را انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]او از این طرف و آن طرف رفت و ما را تنها گذاشت تا راه فرار را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Slacker is very funny indeed and highly innovative in its use of roving camera and juxtaposing various disparate conversations.
[ترجمه گوگل]Slacker در استفاده از دوربین چرخان و کنار هم قرار دادن مکالمات مختلف متفاوت بسیار بامزه و بسیار مبتکر است
[ترجمه ترگمان]slacker در واقع بسیار مضحک است و به شدت با استفاده از دوربین roving و juxtaposing مکالمات مختلف متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And Evans is hardly a slacker in the invertebrate department himself.
[ترجمه گوگل]و ایوانز به سختی در بخش بی مهرگان خود یک تنبل است
[ترجمه ترگمان]و \"ایوانز\" هم به سختی در حال slacker در بخش هاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's a slacker, he actuallyand left us do the clearing away.
[ترجمه گوگل]او یک تنبل است، او در واقع ما را رها کرد تا پاکسازی را انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]اون یه آدم بی دست و پایی - ه و ما رو ول کرد تا راه رو باز کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His slacker buddies, sleeping until noon every day.
[ترجمه گوگل]رفقای سستش که هر روز تا ظهر می خوابند
[ترجمه ترگمان]دوستای slacker اون تا ظهر هر روز می خوابن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the labor market is slacker than an 3 % jobless rate suggests.
[ترجمه گوگل]اما بازار کار نسبت به نرخ بیکاری 3 درصدی کسادتر است
[ترجمه ترگمان]اما بازار کار کم تر از ۳ % نرخ بیکاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Those moments are nearly profound, and elevate the film above the slacker cliches in which it wallows.
[ترجمه گوگل]آن لحظات تقریباً عمیق هستند و فیلم را بالاتر از کلیشه‌های سست‌تری که در آن غوطه‌ور است، ارتقا می‌دهند
[ترجمه ترگمان]آن لحظات تقریبا ژرف هستند و فیلم را بالاتر از کلیشه slacker که در آن wallows است بالا می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is Our Youth is a tragicomic portrayal of youth on the brink of adulthood and reveals the ache at the heart of the slacker generation.
[ترجمه گوگل]این جوانی ماست، تصویری تراژیک کمیک از جوانی در آستانه بزرگسالی است و درد در قلب نسل سست را آشکار می کند
[ترجمه ترگمان]این یک نمایش tragicomic از جوانان در لبه بزرگسالی است و درد را در قلب نسل slacker نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I need you to talk to Mr. Ed, he is a slacker.
[ترجمه گوگل]من باید با آقای اد صحبت کنید، او یک تنبل است
[ترجمه ترگمان] میخوام با آقای \"اد\" حرف بزنی اون یه آدم slacker
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bill was kicked out of the military for being a slacker.
[ترجمه گوگل]بیل به دلیل تنبلی از ارتش اخراج شد
[ترجمه ترگمان] بیل \"از ارتش اخراج شده بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Go the extra mile . It makes your boss look like an incompetent slacker.
[ترجمه گوگل]مایل اضافی برو این باعث می شود رئیس شما مانند یک تنبل بی کفایت به نظر برسد
[ترجمه ترگمان] یه مایل دیگه برو این باعث میشه که رئیس تو شبیه یه آدم بی عرضه به نظر بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دریچه (اسم)
scuttle, gate, hatch, valve, trap, window, porthole, choke, vent, wicket, lid, closure, slacker, hatchway, sallyport, trapdoor

طفره زن (اسم)
shirk, dodger, slacker

طفره رو (اسم)
shirk, wag, dodger, slacker, shuffler, hedger, truant

سست کننده (اسم)
relaxant, slacker

فراری از خدمت نظامی (اسم)
slacker

ادم سست و بی حال (اسم)
slacker

انگلیسی به انگلیسی

• lazy person, person who avoids work
a slacker is someone who is lazy and does much less work than they should; an informal word.

پیشنهاد کاربران

آدم علاف
سستی، خمودگی، بی رمقی
لَش
به شخصی میگن که تنبل و بی مسئولیته
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : slacken / slack
✅️ اسم ( noun ) : slack / slackness / slacker
✅️ صفت ( adjective ) : slack
✅️ قید ( adverb ) : slackly
slacking off : اصطلاحی برای وقت تلف کردن
زیر کار دررو
مسامحه کار، اهل مسامحه
وظیفه نشناس
بی مسئولیت
تنبل

بپرس