situate

/ˈsɪt͡ʃuːˌet//ˈsɪt͡ʃueɪt/

معنی: واقع شدن، جا گرفتن، در محلی گذاردن
معانی دیگر: قرار دادن، گذاردن، جا تعیین کردن، واقع در، واقع شده

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: situates, situating, situated
• : تعریف: to put in a particular place or position; place or locate.
مشابه: establish, locate, place, posit, position, site

- The house is situated on a busy road.
[ترجمه Z.a] خانه در یک جاده شلوغ واقع شده
|
[ترجمه گوگل] خانه در یک جاده شلوغ واقع شده است
[ترجمه ترگمان] خانه در یک جاده شلوغ قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He is well situated to take advantage of any opportunity.
[ترجمه مهدی] او به خوبی از مزیت هر فرصتی استفاده می کنند .
|
[ترجمه گوگل] او موقعیت خوبی دارد تا از هر فرصتی استفاده کند
[ترجمه ترگمان] حالش خوب است که از هر فرصتی استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to situate the reader in the main currents of news
خواننده را در جریان اصلی اخبار قرار دادن

2. they decided to situate the hospital on a hill
تصمیم گرفتند بیمارستان را روی تپه ای بسازند.

3. The company wants to situate its headquarters in the north.
[ترجمه گوگل]این شرکت می خواهد دفتر مرکزی خود را در شمال مستقر کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت می خواهد دفاتر مرکزی خود را در شمال خراب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They plan to situate the bus stop at the corner of the road.
[ترجمه گوگل]آنها قصد دارند ایستگاه اتوبوس را در گوشه جاده قرار دهند
[ترجمه ترگمان]ان ها قصد دارند که ایستگاه اتوبوس را در گوشه ای از جاده بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Let me try and situate the events in their historical context.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید سعی کنم وقایع را در بافت تاریخی آنها قرار دهم
[ترجمه ترگمان]بگذارید سعی کنم رویدادها را در زمینه تاریخی خود تکرار کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The women have the opportunity to situate their own struggles in a wider historical context.
[ترجمه گوگل]زنان این فرصت را دارند که مبارزات خود را در یک بافت تاریخی گسترده تر قرار دهند
[ترجمه ترگمان]زنان این فرصت را دارند که مبارزات خود را در یک زمینه تاریخی گسترده تر به پایان برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tax preparation services generally situate themselves in storefront offices.
[ترجمه گوگل]خدمات تهیه مالیات معمولاً در دفاتر ویترین فروشگاه ها قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]خدمات آماده سازی مالیات به طور کلی خودشان را در دفتر کار می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Adorno seems to me to situate the problem, without necessarily being the solution to it.
[ترجمه گوگل]به نظر من آدورنو مشکل را جای می دهد، بدون اینکه لزوما راه حل آن باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر من Adorno مشکل را حل می کند، بدون اینکه لزوما راه حل آن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is now necessary to situate these in the wider context of the social formation and in particular class structure.
[ترجمه گوگل]اکنون لازم است که اینها را در بافت وسیع‌تر شکل‌بندی اجتماعی و به‌ویژه ساختار طبقاتی قرار دهیم
[ترجمه ترگمان]هم اکنون ضروری است که این موارد را در بافت وسیع تر شکل گیری اجتماعی و در ساختار کلاس خاص مورد بررسی قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Students will be expected to situate the novel in its historical context.
[ترجمه گوگل]از دانش آموزان انتظار می رود که رمان را در بافت تاریخی آن قرار دهند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که دانشجویان رمان را در بافت تاریخی خود تجدید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In order to situate those views we must begin with Oakeshott's account of the nature of human conduct.
[ترجمه گوگل]برای قرار دادن این دیدگاه ها باید با گزارش اوکشات از ماهیت رفتار انسان شروع کنیم
[ترجمه ترگمان]به منظور از بین بردن این دیدگاه ها باید با شرح Oakeshott از ماهیت رفتار انسانی شروع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He can't situate his recollection in any place or at any time.
[ترجمه گوگل]او نمی تواند خاطرات خود را در هیچ مکان و هر زمانی قرار دهد
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند در هر جایی که باشد به خاطر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Situate the applicable arms knuckle sub - assembly so that the whole assembly appears as below.
[ترجمه گوگل]مجموعه فرعی بند بازوهای قابل اجرا را طوری قرار دهید که کل مجموعه به صورت زیر ظاهر شود
[ترجمه ترگمان]به طوری که کل مونتاژ به صورت زیر مونتاژ می شود به طوری که کل مونتاژ به شکل زیر نمایان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Situate the newly completed Steering Arm into the handlebar clamp as shown below.
[ترجمه گوگل]بازوی فرمان را که به تازگی تکمیل شده است، مطابق شکل زیر در گیره فرمان قرار دهید
[ترجمه ترگمان]فرمان خودکار تکمیل شده را به گیره handlebar که در زیر نشان داده شده است، تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واقع شدن (فعل)
occur, happen, lie, situate

جا گرفتن (فعل)
indwell, hold, situate

در محلی گذاردن (فعل)
place, situate

تخصصی

[ریاضیات] جادادن، قرارگرفتن، تعیین محل کردن، معلوم کردن

انگلیسی به انگلیسی

• locate, place in a particular site; place in a particular situation or circumstance
if you situate something such as an idea or fact, you relate it to a particular context, especially in order to understand it better; a formal word.

پیشنهاد کاربران

در نظر گرفتن
وضعیت . . . را تعیین کردن
موقعیت . . . را ترسیم کردن
تصویری از . . . به دست دادن
قرار دادن
گذاشتن
موقعیت یا جایگاه قائل بودن
موقعیت مند
Situate or place
به جا آوردن
situate ( verb ) = در مکان خاصی ساختن، در مکان خاصی احداث کردن/در مکان خاصی واقع شدن یا قرار گرفتن، واقع شدن/قرار دادن، در نظر گرفتن/شرح دادن یا توصیف کردن شرایط محیط بر یک رخداد یا حادثه
examples:
...
[مشاهده متن کامل]

1 - They plan to situate the bus stop at the corner of the road.
آنها قصد دارند ایستگاه اتوبوس را در نبش خیابان بسازند.
2 - Let me try and situate the events in their historical context.
بگذارید سعی کنم وقایع را در بافت تاریخی آنها قرار دهم.
3 - To understand this issue, it must first be situated in its context.
برای درک این موضوع ، ابتدا باید در زمینه آن قرار گرفت.
4 - The restaurant is situated near the Hudson River.
این رستوران در نزدیکی رودخانه هادسون واقع شده است.

ساختن
در مکان خاصی ساختن
قرار دادن
در نظر گرفتن
ترسیم
مستقر شدن
استقرار یافتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس