simulate

/ˈsɪmjəˌlet//ˈsɪmjʊleɪt/

معنی: وانمود کردن، تشبیه کردن، بخود بستن، تظاهر کردن، تقلید کردن، مانند بودن، شبیهسازی کردن، شباهت داشتن به
معانی دیگر: نمایاندن، همگون کردن، مانستن، (قدیمی) مصنوعی، ساختگی، وانمودین، تظاهری، صوری

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: simulates, simulating, simulated
مشتقات: simulative (adj.), simulatory (adj.)
(1) تعریف: to imitate or reproduce the appearance, sound, or other external characteristics or qualities of.
مترادف: imitate
مشابه: copy, duplicate, mimic, mock, re-create, reproduce

- We try to simulate natural conditions in the laboratory.
[ترجمه گوگل] سعی می کنیم شرایط طبیعی را در آزمایشگاه شبیه سازی کنیم
[ترجمه ترگمان] ما سعی می کنیم شرایط طبیعی را در آزمایشگاه شبیه سازی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The machine simulates the feeling of weightlessness that an astronaut experiences in space.
[ترجمه گوگل] این دستگاه احساس بی وزنی را که یک فضانورد در فضا تجربه می کند، شبیه سازی می کند
[ترجمه ترگمان] ماشین احساس بی وزنی را شبیه سازی می کند که یک فضانورد در فضا تجربه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to put on an appearance of; pretend.
مترادف: affect, assume, counterfeit, fake, feign, pretend, sham
مشابه: act

- He simulated an enthusiasm he did not feel.
[ترجمه گوگل] او شور و شوقی را شبیه سازی کرد که احساس نمی کرد
[ترجمه ترگمان] شور و شوقی را که احساس نمی کرد، شبیه سازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to simulate interest
تظاهر به علاقمندی کردن

2. Computer software can be used to simulate conditions on the sea bed.
[ترجمه گوگل]برای شبیه سازی شرایط بستر دریا می توان از نرم افزارهای کامپیوتری استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]نرم افزار رایانه ای می تواند برای شبیه سازی شرایط بس تر دریا مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A sheet of metal was shaken to simulate the noise of thunder.
[ترجمه گوگل]یک ورق فلز برای شبیه سازی صدای رعد تکان داده شد
[ترجمه ترگمان]یک ورقه فلزی هم تکان می خورد تا صدای رعد را شبیه سازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Models are used to simulate the workings of a real-life system.
[ترجمه گوگل]مدل ها برای شبیه سازی عملکرد یک سیستم واقعی استفاده می شوند
[ترجمه ترگمان]مدل ها برای شبیه سازی عملکرد یک سیستم زندگی واقعی مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The scientist developed one model to simulate a full year of the globe's climate.
[ترجمه گوگل]این دانشمند یک مدل برای شبیه سازی یک سال کامل از آب و هوای کره زمین ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]این دانشمند یک مدل برای شبیه سازی یک سال کامل از آب و هوای کره زمین ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In cheap furniture, plastic is often used to simulate wood.
[ترجمه گوگل]در مبلمان ارزان، اغلب از پلاستیک برای شبیه سازی چوب استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]در مبلمان ارزان پلاستیک اغلب برای شبیه سازی چوب استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He found it impossible to simulate grief.
[ترجمه گوگل]او شبیه سازی غم و اندوه را غیرممکن می دانست
[ترجمه ترگمان]او برای شبیه سازی غم آن را غیر ممکن یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I tried to simulate surprise at the news.
[ترجمه گوگل]سعی کردم غافلگیری از اخبار را شبیه سازی کنم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم از این خبر تعجب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We use an upwelling-diffusion energy-balance climate model to simulate the effects of greenhouse and solar forcing over the period 1765 to 198
[ترجمه گوگل]ما از یک مدل آب و هوای تعادل انرژی بالا رونده برای شبیه‌سازی اثرات نیروی گلخانه‌ای و خورشیدی در دوره 1765 تا 198 استفاده می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از یک مدل آب و هوای آزاد برای شبیه سازی اثرات گازهای گلخانه ای و خورشیدی که در طول مدت ۱۷۶۵ تا ۱۹۸ مورد استفاده قرار گرفتند، استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The models are developed to simulate the stress train field induced on the living bone by the implant.
[ترجمه گوگل]این مدل‌ها برای شبیه‌سازی میدان استرس ایجاد شده بر روی استخوان زنده توسط ایمپلنت توسعه یافته‌اند
[ترجمه ترگمان]این مدل ها برای شبیه سازی میدان تمرین تنش ناشی از استخوان زنده ایمپلنت استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To simulate reality the moving object must appear to have depth, but not be transparent.
[ترجمه گوگل]برای شبیه سازی واقعیت، جسم متحرک باید عمق داشته باشد، اما شفاف نباشد
[ترجمه ترگمان]برای شبیه سازی واقعیت شی متحرک باید عمق داشته باشد اما شفاف نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The hydraulic arms then buffet it to simulate the forces at work during an earthquake.
[ترجمه گوگل]سپس بازوهای هیدرولیک آن را بوفه می‌کنند تا نیروهایی را که در هنگام زلزله کار می‌کنند شبیه‌سازی کنند
[ترجمه ترگمان]سپس بازوهای هیدرولیکی برای شبیه سازی نیروها در حین یک زلزله در آن قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To trigger parthenogenesis, then, Loeb had to simulate fertilisation.
[ترجمه گوگل]بنابراین، برای شروع پارتنوژنز، لوب مجبور شد لقاح را شبیه سازی کند
[ترجمه ترگمان]پس از آن، Loeb برای شبیه سازی parthenogenesis ها مجبور به شبیه سازی fertilisation شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Although digital computers have to simulate this parallelism, true neural network hardware will really perform the operations in parallel.
[ترجمه گوگل]اگرچه رایانه‌های دیجیتال باید این موازی‌سازی را شبیه‌سازی کنند، سخت‌افزار شبکه عصبی واقعی واقعاً عملیات را به‌صورت موازی انجام می‌دهد
[ترجمه ترگمان]اگرچه کامپیوترهای دیجیتال باید این parallelism را شبیه سازی کنند، سخت افزار شبکه عصبی واقعی واقعا عملیات را به صورت موازی انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وانمود کردن (فعل)
represent, assume, sham, look, affect, feign, pretend, fake, seem, feint, simulate, put on, dissemble, lead on, personate

تشبیه کردن (فعل)
analogize, resemble, simulate

بخود بستن (فعل)
assume, sham, feign, pretend, simulate, put on, arrogate, playact

تظاهر کردن (فعل)
display, assume, sham, simulate

تقلید کردن (فعل)
assume, simulate, imitate, mimic, emulate, pattern

مانند بودن (فعل)
resemble, simulate

شبیه سازی کردن (فعل)
simulate

شباهت داشتن به (فعل)
simulate

تخصصی

[سینما] شبیه سازی کردن / نظیره ساختن

انگلیسی به انگلیسی

• imitate, copy; pretend, fake
to simulate an object, a substance, or a noise, you produce something that looks, feels, or sounds like it.
if you simulate a feeling or an action, you pretend that you are feeling it or doing it.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : simulate
✅️ اسم ( noun ) : simulation / simulator
✅️ صفت ( adjective ) : simulated
✅️ قید ( adverb ) : _
نقش بازی کردن
💙
تهییج کردن / انگیختن
simulate ( ورزش )
واژه مصوب: شبیه سازی 1
تعریف: اقدام به فریب داور با تظاهر به رخداد خطا
شبیه سازی کردن
تشبیه کردن
وانمود کردن
تظاهر کردن
simulate ( verb ) = feign ( verb )
به معناهای: تظاهر کردن، تمارض کردن، وانمود کردن
شبیه سازی کردن

بپرس