shortening

/ˈʃɔːrtn̩ɪŋ//ˈʃɔːtn̩ɪŋ/

معنی: روغن ترد کننده شیرینی و غیره، مختصر کننده
معانی دیگر: کوتهسازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: fat such as butter or lard, used esp. in baking.

(2) تعریف: a short form of something such as a word.
مشابه: abbreviation, contraction

جمله های نمونه

1. The days are shortening now.
[ترجمه گوگل]روزها در حال کوتاه شدن هستند
[ترجمه ترگمان]روزها کوتاه می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We discussed shortening the length of the course.
[ترجمه گوگل]ما در مورد کوتاه کردن طول دوره بحث کردیم
[ترجمه ترگمان]ما درباره کوتاه کردن طول دوره بحث کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cut the butter and shortening into small pieces, and add to the flour.
[ترجمه گوگل]کره و شورتنینگ را به قطعات کوچک خرد کرده و به آرد اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]کره را ببرید و به قطعات کوچک کوتاه کنید و به آرد اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After 4 months, cardiac function was reassessed: fractional shortening and ejection fraction was 33% and 47%, respectively.
[ترجمه گوگل]پس از 4 ماه، عملکرد قلب مجدد مورد ارزیابی قرار گرفت: کوتاه شدن کسری و کسر جهشی به ترتیب 33% و 47% بود
[ترجمه ترگمان]پس از ۴ ماه، عملکرد قلبی به ترتیب برابر با ۳۳ % و ۴۷ % بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When the shortening is melted, turn off the heat and immediately add the chocolate.
[ترجمه گوگل]وقتی شورتنینگ ذوب شد، حرارت را خاموش کنید و بلافاصله شکلات را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که کوتاه شدن آب می شود، گرما را خاموش کنید و بلافاصله شکلات را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cream butter and shortening by beating in mixer bowl until smooth, 1 to 2 minutes using paddle attachment.
[ترجمه گوگل]کره را به مدت 1 تا 2 دقیقه با استفاده از پارو با همزن در کاسه همزن بزنید تا یکدست شود
[ترجمه ترگمان]کره کرمی و کوتاه شدن با شکست در یک کاسه مخلوط کن را تا دو دقیقه بعد از اتصال با پارو به مدت ۱ تا ۲ دقیقه کوتاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The company mixes engine oils, also shortening engines life spans.
[ترجمه گوگل]این شرکت روغن های موتور را مخلوط می کند و همچنین طول عمر موتور را کوتاه می کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت روغن های موتور را با هم ترکیب می کند، همچنین کوتاه کردن عمر موتورها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Add the remaining flour mixture to the shortening mixture alternating with the beaten egg. Stir in gumdrop mixture.
[ترجمه گوگل]مخلوط آرد باقیمانده را به صورت متناوب با تخم مرغ زده شده به مخلوط شور اضافه کنید مخلوط قطره صمغ را هم بزنید
[ترجمه ترگمان]مخلوط آرد باقیمانده را به مخلوط کوتاه کننده اضافه کنید که با تخم مرغ زده شده، متناوب است مخلوط gumdrop بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One also welcomes the shortening of the intercessions as compared with the length of those found in the Roman canon.
[ترجمه گوگل]همچنین از کوتاه شدن شفاعت ها در مقایسه با طول شفاعت های موجود در قانون رومی استقبال می شود
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها از کوتاه شدن of ها در مقایسه با طول آن هایی که در کلیسای رم یافت می شوند استقبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Cream shortening, gradually adding sugar, egg and vanilla.
[ترجمه kosar] روغن جامد قنادی رو ذوب کنید تا به حالت کرمی دربیاد به تدریج بهش شکر تخم مرغ و وانیل اضافه کنین
|
[ترجمه گوگل]خامه شور، شکر، تخم مرغ و وانیل را به تدریج اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]شیرینی کرمی، به تدریج شکر، تخم مرغ و وانیل را اضافه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Add the remaining flour mixture to the shortening mixture alternating with the beaten egg.
[ترجمه گوگل]مخلوط آرد باقیمانده را به صورت متناوب با تخم مرغ زده شده به مخلوط شور اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]مخلوط آرد باقیمانده را به مخلوط کوتاه کننده اضافه کنید که با تخم مرغ زده شده، متناوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You can improve your writing just by shortening some of these long sentences.
[ترجمه گوگل]فقط با کوتاه کردن برخی از این جملات طولانی می توانید نوشتار خود را بهبود ببخشید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید نوشتن خود را تنها با کوتاه کردن برخی از این جملات طولانی بهبود بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This problem can be solved by shortening distances between jumps or between the elements in a jumping lane.
[ترجمه گوگل]این مشکل را می توان با کوتاه کردن فاصله بین پرش ها یا بین عناصر موجود در یک خط پرش حل کرد
[ترجمه ترگمان]این مساله را می توان با کوتاه کردن فواصل بین پرش یا بین عناصر در یک مسیر پرش حل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So the best cure might lie in shortening the period when that is possible.
[ترجمه گوگل]بنابراین بهترین درمان ممکن است در کوتاه کردن دوره زمانی باشد که این امکان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین بهترین درمان ممکن است در کوتاه کردن دوره زمانی که ممکن است دراز بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روغن ترد کننده شیرینی و غیره (اسم)
shortening

مختصر کننده (صفت)
shortening, simplifying

تخصصی

[عمران و معماری] کوتاه شدگی - کاهش طول

انگلیسی به انگلیسی

• act of making shorter, act of cutting, abbreviation; solid fat used in baking (i.e. butter, lard, etc.)

پیشنهاد کاربران

shortening ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: چرب مایه
تعریف: مجموعه ای از چربی ها که با روان سازی و کوتاه و سست کردن ساختار ترکیبات غذایی به آنها قوام و کیفیت مناسب می دهد|||متـ . روغن قنادی 2
روغن جامد قنادی که در حال حاضر از روغن پالم استریفیکاسیون شده بدست میاید زیرامصرف روغن هیدروژنه ممنوع است .
روغن جامد قنادی
روغن قنادی
کاهش
روغن صاف قنادی

بپرس