shoot the breeze


(امریکا - خودمانی) گپ زدن، اختلاط کردن، وراجی کردن

جمله های نمونه

1. We sat around in the bar, shooting the breeze.
[ترجمه داود] دور بار نشسته بودیم و حرفهای خودمانی میزدیم.
|
[ترجمه کبری ذوله] توی بار دور هم نشسته بودیم و چرت و پرت می گفتیم.
|
[ترجمه محمد مهدی] در بار نشستیم و گپ میزدیم ( چرند میگفتیم )
|
[ترجمه گوگل]در بار نشسته بودیم و نسیم را می زدیم
[ترجمه ترگمان]ما در بار نشستیم و به باد شلیک کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They expected me to sit up and shoot the breeze with them till one or two in the morning.
[ترجمه JASMINE] آنها توقع داشتند که من تا یک و دو صبح بنشینم و با آنها گپ بزنم
|
[ترجمه کبری ذوله] انتظار داشتند تا یک دو صبح بشینم باهاشون وراجی کنم.
|
[ترجمه گوگل]انتظار داشتند که تا یکی دو بامداد بنشینم و با آنها نسیم را شلیک کنم
[ترجمه ترگمان]آن ها انتظار داشتند که من بنشینم و با آن ها تا یکی دو روز صبح با آن ها خداحافظی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We sat out on the porch, just shooting the breeze.
[ترجمه گوگل]بیرون ایوان نشستیم و فقط نسیم می زد
[ترجمه ترگمان]روی ایوان نشستیم و به باد شلیک کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Cal and I were sitting on the porch, shooting the breeze.
[ترجمه مرضیه] من و کال در ایان نشسته بودیم و با هم گپ میزدیم
|
[ترجمه گوگل]من و کال در ایوان نشسته بودیم و نسیم را شلیک می کردیم
[ترجمه ترگمان]کال و من روی ایوان نشسته بودیم و به باد شلیک می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They spent all their time sitting around the dock and shooting the breeze.
[ترجمه گوگل]آنها تمام وقت خود را صرف نشستن در اطراف اسکله و تیراندازی به نسیم می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها تمام مدت خود را صرف نشستن در کنار لنگرگاه و تیراندازی به نسیم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Invited into a back room, I shot the breeze with a married couple who said they ran the place.
[ترجمه گوگل]به اتاق پشتی دعوت شدم، با زن و شوهری که گفتند آن مکان را اداره می کردند، به نسیم شلیک کردم
[ترجمه ترگمان]به یه اتاق پشتی دعوت شدیم و با یه زوج ازدواج که اونجا رو اداره کردن، شلیک کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Here I found four or five members slouched around a deal table shooting the breeze.
[ترجمه گوگل]در اینجا چهار یا پنج عضو را پیدا کردم که دور میز معامله خمیده بودند و نسیم می‌وزیدند
[ترجمه ترگمان]در اینجا من چهار یا پنج نفر را پیدا کردم که در اطراف یک میز قراردادی در حال عکاسی از نسیم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unlike the other candidates, he is always ready to sit in the back of his bus shooting the breeze with reporters.
[ترجمه گوگل]برخلاف سایر نامزدها، او همیشه آماده است تا در پشت اتوبوس خود بنشیند و با خبرنگاران به نسیم شلیک کند
[ترجمه ترگمان]برخلاف سایر نامزدها، او همیشه آماده نشستن در پشت اتوبوس با خبرنگاران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's nice shoot the breeze with an old friend.
[ترجمه گوگل]خوب است با یک دوست قدیمی به نسیم شلیک کنید
[ترجمه ترگمان]خیلی خوبه که با یه دوست قدیمی به باد شلیک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We like to shoot the breeze during the break.
[ترجمه گوگل]ما دوست داریم در زمان استراحت به نسیم شلیک کنیم
[ترجمه ترگمان]ما دوست داریم در طول استراحت از باد عکس بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I just stayed the dorm to around and shoot the breeze with a couple of friends.
[ترجمه گوگل]من فقط در خوابگاه ماندم و با چند نفر از دوستانم به نسیم شلیک کردم
[ترجمه ترگمان]من فقط خوابگاه ماندم تا با چند نفر از دوستانم به طرف باد تیراندازی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The auditors used to come in and do nothing but shoot the breeze for forty minutes.
[ترجمه گوگل]ممیزها وارد می شدند و کاری جز شلیک نسیم به مدت چهل دقیقه انجام نمی دادند
[ترجمه ترگمان]حسابرسان کار خود را انجام می دادند و کاری جز شلیک گلوله به مدت چهل دقیقه انجام نمی دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• chatter, babble, speak casually

پیشنهاد کاربران

حرفزدن و اختلاط کردن به منظور اینکه یه چی بگی زمان بگذره. همین
1. بی هدف گفتگو کردن. چت
2. حرف بیهوده یا اغراق در حقیقت
چرت و پرت گفتن
وراجی کردن
گپ زدن
گپ و گفت غیر رسمی و دوستانه
درد و دل کردن
اختلاط کردن
گپ زدن

• To chit chat
• Chatter
• to chat about unimportant manners
• to converse casually in order to pass the time or simply entertain each other.
پر حرف
گپ زدن

بپرس