shirt

/ˈʃɜːrt//ʃɜːt/

معنی: پیراهن، پیراهن پوشیدن
معانی دیگر: (مردانه) پیراهن (پیراهن زنانه: dress)، (مردانه) زیر پیراهنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: in one's shirt sleeves, keep one's shirt on, lose one's shirt
• : تعریف: a garment for the upper part of the body, often with a front opening, collar, and sleeves.

جمله های نمونه

1. a shirt collar that has three plies of cloth
یقه ی پیراهن که از سه لایه پارچه درست شده است

2. a shirt with some buttons wanting
پیراهنی که برخی دکمه های آن افتاده است

3. his shirt collar chafes (against) his neck
یقه ی پیراهنش پوست گردن او را می خراشد.

4. his shirt hung on a nail
پیراهن او بر میخی آویخته بود.

5. his shirt was tucked in his pants
ته پیراهنش را توی شلوارش کرده بود.

6. my shirt looks expensive, but in reality i bought it for only five dollars
پیراهن من گران به نظر می رسد ولی در واقع آن را فقط پنج دلار خریدم.

7. the shirt had been crudely sewn together
پیراهن ناشیانه دوخته شده بود.

8. this shirt needs to be pressed
این پیراهن احتیاج به اطو (شدن) دارد.

9. a cotton shirt
پیراهن پنبه ای (کتانی)

10. a ragged shirt
پیراهن ژنده

11. a sleeveless shirt
پیراهن بی آستین

12. a starched shirt
پیراهن آهاردار

13. a stretch shirt
پیراهن کشی

14. a white shirt free from any soil
پیراهنی سفید و عاری از هر گونه لک

15. his red shirt drew my attention
پیراهن قرمز او توجه مرا جلب کرد.

16. his wet shirt clove to his shivering body
پیراهن خیس او به بدن لرزانش چسبیده بود.

17. a stuffed shirt
(عامیانه) آدم مغرور و خودنما

18. in one's shirt sleeves
فقط با پیراهن،بی کت،پیراهن پوشیده (ولی بدون کت)

19. keep one's shirt on
آرام ماندن،خشمگین نشدن

20. keep one's shirt on
(امریکا - خودمانی) خونسردی خود را حفظ کردن،آرام ماندن

21. lose one's shirt
(خودمانی) هستی خود را از دست دادن،مفلس شدن

22. a clean white shirt
پیراهن پاک و سپید

23. iraj undid his shirt button
ایرج دکمه ی پیراهنش را باز کرد.

24. one of my shirt buttons is missing
یکی از دکمه های پیراهنم افتاده است.

25. people in their shirt sleeves will not be admitted
به کسانی که کت نپوشیده اند(فقط پیراهن به تن دارند) اجازه ی دخول داده نخواهد شد.

26. she scorched my shirt while ironing it
هنگام اتو کشی پیراهن مرا سوزاند.

27. to purchase another shirt
یک پیراهن دیگر خریدن

28. at $ 5 this shirt was a steal!
این پیراهن به قیمت 5 دلار مفت بود!

29. i put a clean shirt on
پیراهن تمیزی پوشیدم.

30. i took off my shirt and wadded it up
پیراهن خود را در آوردم و آن را گلوله کردم.

31. the collar of this shirt is a bit too tight for me
یخه ی این پیراهن برای من قدری تنگ است.

32. to dye a white shirt red
پیراهن سپید را قرمز رنگ کردن

33. he was wearing a loud shirt
او پیراهن جلفی به تن داشت.

34. i always roll up my shirt sleeves
من همیشه آستین پیراهنم را بالا می زنم.

35. the bottom button of a shirt
دکمه ی زیرین یک پیراهن

36. the iron singed my silk shirt
اطو پیراهن ابریشمی مرا کز داد.

37. dribbles of dried blood on the shirt of the accused
لکه های خون خشک شده روی پیراهن متهم

38. to stitch a button of a shirt
به پیراهن دکمه دوختن

39. to soak off a stain from a shirt
لکه ی پیراهن را با خیساندن برطرف کردن

40. to wash the stain out of the shirt
لکه پیراهن را زدودن (به وسیله شستن)

41. he fished some old cigarettes out of his shirt pocket
چند تا سیگار کهنه از جیب پیراهن خود در آورد.

42. he matched the color of his tie and his shirt
رنگ کراواتش را با پیراهنش جور کرد.

43. his elbow was poking out from under his torn shirt sleeve
آرنج او از زیر آستین پاره اش بیرون زده بود.

44. the brand name is on a tab behind the collar of the shirt
نام سازنده بر زبانه ی پارچه ای در پشت یقه ی پیراهن دیده می شود.

مترادف ها

پیراهن (اسم)
shirt, shirting

پیراهن پوشیدن (فعل)
shirt

تخصصی

[نساجی] پیراهن - دامن زنانه - لبه دامن - لبه کت

انگلیسی به انگلیسی

• garment with long or short sleeves that is worn on the upper body
a shirt is a piece of clothing worn on the upper part of your body. shirts usually have a collar, sleeves, and buttons down the front.

پیشنهاد کاربران

پیراهن
مثال: He wore a white shirt to the interview.
او یک پیراهن سفید برای مصاحبه پوشید.
shirt 2 ( n ) long sleeved casual shirts
shirt
shirt 1 ( n ) =a piece of clothing ( usually for men ) , worn on the upper part of the body, made of light cloth, with sleeves and usually with a collar and buttons down the front
shirt
بلوز مردانه
Shirt میشه پیراهن یقه دار ولی معنی کُت نمی دهد
اسم shirt به معنای پیراهن
معادل فارسی اسم shirt پیراهن است. پیراهن در واقع لباسی برای پوشاندن قسمت بالایی بدن ( از گردن تا پایین کمر ) است. معمولا به لباس مردانه ای که از پارچه ای نسبتا سبک و نرم ساخته شده است و دارای یک یقه، دو آستین بلند یا کوتاه و چندین دکمه در جلوی آن است، shirt یا پیراهن گفته می شود. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

a long - sleeved shirt ( یک پیراهن آستین بلند )
. you've spilled something on your shirt ( یک چیزی روی پیراهنت ریختی. )
منبع: سایت بیاموز

به معنی پول هم هست البته توی بورس و بازار های مالی
To not lose their shirts to the new economic reality
پول های خود را برای حقیقت اقتصاد نوین از دست ندهند. ( بازم جای بحث داره ترجمه سلیقس دیگه )
پیراهن، بلوز دکمه دار
پیراهن مرانه
پیراهن مردانه
پیراهن
پیراهن آستین بلند و یقه دار shirt گفته میشه
لباس
بلوز و یا تی شرت هم گفته میشه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس