shawl

/ˈʃɒl//ʃɔːl/

معنی: دستمال گردن، سرانداز، حجاب، چپی، شال، شال گردن بستن
معانی دیگر: (از ریشه ی فارسی) شال، شال گردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a usu. oblong piece of fabric, larger and heavier than a scarf, that is worn around the head and shoulders.

جمله های نمونه

1. he tied the shawl aruond his neck
شال گردن را دور گردن خود بست.

2. i wrapped the shawl around my neck
شال گردن را دور گردنم پیچیدم.

3. it's cold; put this shawl over your shoulder
هوا سرد است ; این شال را روی دوشت بیانداز.

4. She wrapped her shawl closer about her.
[ترجمه مسعود امامی یگانه] او شال خود را محکمتر کرد
|
[ترجمه گوگل]شالش را نزدیکتر به او پیچید
[ترجمه ترگمان]شال خود را به دور خود پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lizzie, fetch your mistress her shawl.
[ترجمه گوگل]لیزی، شال معشوقه‌ات را بیاور
[ترجمه ترگمان]لیزی، mistress را بیاور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's knitting the baby a shawl.
[ترجمه گوگل]او برای بچه شال می بافد
[ترجمه ترگمان]او بچه را با شال می بافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nanny put on a shawl and told the girls to do likewise .
[ترجمه گوگل]دایه شال به سر کرد و به دخترها گفت که همین کار را بکنند
[ترجمه ترگمان]پرستار بچه شال را پوشید و به دخترها گفت که این کار را بکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She had a shawl draped around her shoulders.
[ترجمه گوگل]شالی دور شانه هایش کشیده بود
[ترجمه ترگمان]شالی را دور شانه هایش انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She muffled up her face in her shawl.
[ترجمه گوگل]صورتش را در شالش خفه کرد
[ترجمه ترگمان]صورتش را در شال پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She gathered the shawl about her shoulders to keep out the wind.
[ترجمه گوگل]شال را روی شانه‌هایش جمع کرد تا باد را نزند
[ترجمه ترگمان]شال را دور شانه های خود جمع کرد تا باد را نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The lady likes to wear the silk shawl.
[ترجمه گوگل]خانم دوست دارد شال ابریشمی بپوشد
[ترجمه ترگمان]خانم دوست دارد شال ابریشمی بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She wore a shawl about her shoulders.
[ترجمه گوگل]شال روی شانه هایش می انداخت
[ترجمه ترگمان]شالی بر شانه هایش انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She wore a beautiful silk shawl around her shoulders.
[ترجمه گوگل]شال ابریشمی زیبایی بر روی شانه هایش انداخته بود
[ترجمه ترگمان]شال گردنی زیبا را دور شانه هایش انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A shawl was arranged decoratively over the back of the chair.
[ترجمه گوگل]یک شال به صورت تزئینی روی پشتی صندلی چیده شده بود
[ترجمه ترگمان]یک شال روی پشتی صندلی چیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She gathered the shawl round her/round her shoulders.
[ترجمه گوگل]شال را دور شانه هایش جمع کرد
[ترجمه ترگمان]شال را دور شانه های او حلقه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دستمال گردن (اسم)
ascot, handkerchief, neckerchief, shawl, tie

سرانداز (اسم)
shawl, kerchief

حجاب (اسم)
veil, shawl, curtain

چپی (اسم)
shawl, kerchief

شال (اسم)
scarf, shawl, wraparound

شال گردن بستن (فعل)
scarf, shawl

انگلیسی به انگلیسی

• large triangular or rectangular piece of fabric which is worn wrapped around the head or shoulders
a shawl is a large piece of woollen cloth worn over a woman's shoulders or head, or wrapped around a baby to keep it warm.

پیشنهاد کاربران

کلمه ی چپی که در معنی shaw نوشته شده غلط است و درست آن چفیه می باشد. لطفا اصلاح بفرمایید.
this word borrowed from Persian glossaries

شال_ از ریشه فارسی
همچنین در آلمانی : schal

بپرس