setting

/ˈsetɪŋ//ˈsetɪŋ/

معنی: اهنگ، محیط، زمینه، موقعیت، نشاندن، قرار گاه، جای نگین، کار گذاری، وضع ظاهر
معانی دیگر: عمل قرار دادن، نهش، قرارگیری، جااندازی، گذاشت، نصب، (عقربه ی ساعت یا رادیو و غیره) تنظیم، میزان سازی، سبک، (رویداد یا داستان یا فیلم) زمینه، صحنه، رویدادگاه، زمان یا محل رویداد، رجوع شود به: place setting، مقام

جمله های نمونه

1. the setting sun yellowed the shore
خورشید مغرب ساحل را زرین فام کرده بود.

2. type setting
حروفچینی

3. they are setting up a special fund to help the unemployed
دارند صندوق ویژه ای برای کمک به بیکاران ایجاد می کنند.

4. then he began setting fervent kisses upon her hands
سپس شروع کرد به دادن بوسه های آتشین بر دستان او

5. when are we setting off?
کی حرکت می کنیم ؟

6. the shine of the setting sun
درخشش خورشید در حال افول

7. the violent red of the setting sun
سرخی درخشان خورشید هنگام غروب (کردن)

8. to burn a paper by setting a match to it
کاغذی را با کبریت زدن به آن سوزاندن

9. I've been setting aside a few pounds each week.
[ترجمه گوگل]من هر هفته چند پوند کنار گذاشته ام
[ترجمه ترگمان]هر هفته چند کیلویی را کنار می گذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The light of the setting sun suffused the clouds.
[ترجمه گوگل]نور غروب خورشید ابرها را فراگرفت
[ترجمه ترگمان]نور خورشید غروب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When setting out on a long walk, always wear suitable boots.
[ترجمه گوگل]هنگام پیاده روی طولانی، همیشه چکمه های مناسب بپوشید
[ترجمه ترگمان]هنگام پیاده روی طولانی، همیشه چکمه های مناسب بپوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Setting goals is the first step in turning the invisible into the visible.
[ترجمه گوگل]تعیین اهداف اولین قدم در تبدیل چیزهای نامرئی به مرئی است
[ترجمه ترگمان]تعیین اهداف اولین قدم در تبدیل نامریی به مرئی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I got a flat tyre soon after setting off.
[ترجمه گوگل]بلافاصله بعد از حرکت یک لاستیک پنچر کردم
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که لاستیک پنچر را گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cyprus is the perfect setting for a beach holiday.
[ترجمه گوگل]قبرس مکان مناسبی برای تعطیلات ساحلی است
[ترجمه ترگمان]قبرس مکان مناسبی برای تعطیلات ساحلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Does the bank charge a fee for setting up the account?
[ترجمه گوگل]آیا بانک برای راه اندازی حساب کارمزدی دریافت می کند؟
[ترجمه ترگمان]بانک پول برای نصب این حساب به حساب می آید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Setting off firecrackers is a very important activity during the Spring Festival.
[ترجمه گوگل]آتش زدن ترقه یک فعالیت بسیار مهم در طول جشنواره بهار است
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن آتش بازی، یک فعالیت بسیار مهم در طول جشنواره بهار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The collection has been moved from its intimate setting to the British Museum.
[ترجمه گوگل]این مجموعه از محیط صمیمی خود به موزه بریتانیا منتقل شده است
[ترجمه ترگمان]این مجموعه از تنظیمات نزدیک خود به موزه بریتانیا منتقل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The setting sun kindled the sky.
[ترجمه گوگل]غروب خورشید آسمان را روشن کرد
[ترجمه ترگمان]خورشید در آسمان می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اهنگ (اسم)
intonation, cadence, tune, music, air, tone, tonality, setting, melody, lilt, sonance

محیط (اسم)
ambiance, environment, surroundings, setting, perimeter, circumference, ambience, sphere, periphery, entourage, circuit, milieu

زمینه (اسم)
base, ground, tendency, design, basis, setting, root, background, terrain, context, conspectus, theme, sketch, groundwork, outline

موقعیت (اسم)
post, site, place, spot, situation, status, position, plight, setting, ball game, location, circumstances, station, locality, state of affairs, status quo

نشاندن (اسم)
setting

قرار گاه (اسم)
setting, encampment, resting place

جای نگین (اسم)
ouch, setting

کار گذاری (اسم)
setting

وضع ظاهر (اسم)
setting

تخصصی

[سینما] صحنه آرایی - صحنه پردازی - میزانسن - تنظیم - دکور - زمینه صحنه
[عمران و معماری] گیرش - گرفتن - سفت شدن - خودگیری
[برق و الکترونیک] نهادن، فعال کردن
[نساجی] تثبیت کردن - تثبیت ابعادی پارچه - ته نشین شدن - ثابت کردن - رگلاژ کردن - میزان کردن - تنظیم کردن - فیلتر گیری - تراکم
[ریاضیات] تنظیم، جایگذاری، جور کردن، ردیف کردن، سوار کردن، تنظیم

انگلیسی به انگلیسی

• environment, time and place of the action in a book (or film, etc.); set, scenery used in a dramatic production; complete set of tableware for one person; arrangement, position; melody accompanying a poem; frame in which a gem is set; (computers) option within a menu that can be individually adjusted and determines the appearance or function of a program
the setting for something is its surroundings or the circumstances in which it takes place.
the settings on a machine are the different positions to which the controls can be adjusted.

پیشنهاد کاربران

محیط
مثال: The movie's setting was a small town in the 1950s.
محیط فیلم یک شهر کوچک در دهه ۱۹۵۰ بود.
در روان درمانی به چیدمان و شرایط محیطی می گویند.
In a professional setting
OR
In a personal setting در یک موقعیت شغلی یا شخصی
محیط - شرایط محیطی - زمینه ( رویداد یا داستان یا فیلم )
Have you ever visited an art gallery?
Yes, I have visited several art galleries over the years and always find them to be inspiring and engaging. I think art galleries are a great way to view and appreciate art in a curated and organized setting.
...
[مشاهده متن کامل]

بافت
گاهی به معنای �درمان� هم میباشد.
1 - شرایط ( زمانی و مکانی )
2 - چیدمان
( داستان نویسی ) : پرداخت صحنه
شرایط
موقعیت
محیط
زمینه
۱ - تنظیمات
۲ - موقعیت مکانی و زمانی چیزی ( فضای آن )
۳ - موقعیت تاریخی ( در متون ادبی )
تنظیمات ؛ محیط , محل ؛ جای نگین
– You need to adjust the setting
– wild animals in their natural setting
– Their cottage is in an idyllic rural setting
– a single diamond in a plain gold setting
setting ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: داربَرگاه
تعریف: عرصۀ داربَری یا چوب کشیِ منتهی به انبارگاه
راه اندازی
صحنه برداشت
حالت استفاده ( تنظیمات متنوع یک دستگاه مثل دوربین و سشوار برای استفاده )
محل برگزاری
حالت پسوندی و به معنای: واقع در، Their house is in an idyllic country setting.
محل
The house has a beautiful setting overlooking the river.
...
[مشاهده متن کامل]

The setting of the novel is Paris in the 1920s.

چینش، چیدمان
Surroundings
Situation
Environment
Area

گاهی تدوین ضوابط هم معنا می دهد
موقعیت، بستر، محیط، فضا، شرایط، زمینه.
غروب
setting sun غروب آفتاب
در عمران به معنی گیرش است. ( مثلا گیرش سیمان )
تدوین ، تدوین کردن
تنظیمات
زمینه
شیوه
روش
محل وقوع
محیط، موقعیت
نشست
مثال:
Both exams were taken in one setting
چیدمان، نظم، ترکیب
بنا کرىن ایجاد کردن
چیدن هم میشه

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس