set right

جمله های نمونه

1. You will set right soon.
[ترجمه گوگل]به زودی تنظیم خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]به زودی آماده میشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Set right in the heart of bubbling Benitses, it's an ideal base for entertainment in the resort.
[ترجمه گوگل]درست در قلب Benitses حباب‌انگیز، پایگاهی ایده‌آل برای سرگرمی در استراحتگاه است
[ترجمه ترگمان]درست در قلب حباب bubbling تنظیم کنید، این یک پایه ایده آل برای سرگرمی در پناه گاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Read on as we discuss, and set right, the biggest female orgasm myths around.
[ترجمه گوگل]همانطور که در مورد بزرگترین افسانه های ارگاسم زنانه بحث می کنیم، ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]همانطور که در مورد آن بحث می کنیم، بخوانید و درست تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We must have scientific social development view, set right the value deviation in social development and stick to the comprehensive and coordinate social development value orientation.
[ترجمه گوگل]باید دیدگاه توسعه اجتماعی علمی داشته باشیم، انحراف ارزشی را در توسعه اجتماعی درست کنیم و به جهت گیری ارزشی توسعه اجتماعی جامع و هماهنگ پایبند باشیم
[ترجمه ترگمان]ما باید دیدگاه توسعه اجتماعی علمی داشته باشیم، انحراف ارزش در توسعه اجتماعی را تعیین کنیم و به جهت گیری ارزش توسعه اجتماعی هماهنگ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But here he was set right by Mrs. Bennet, who assured him with some asperity that they were very well able to keep a good cook, and that her daughters had nothing to do in the kitchen.
[ترجمه گوگل]اما در اینجا خانم بنت او را درست کرد و او با کمال میل به او اطمینان داد که آنها به خوبی می توانند یک آشپز خوب نگه دارند و دخترانش کاری در آشپزخانه ندارند
[ترجمه ترگمان]اما خانم بنت این جا را خانم بنت درست کرده بود و با لحن خشنی به او اطمینان داد که خیلی خوب می توانند آشپزی کنند و دخترهایش کاری به آشپزخانه ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If they are set right they test the matter as well as they can, and cheerfully accept the fact that they were wrong.
[ترجمه گوگل]اگر درست تنظیم شوند، موضوع را تا جایی که می توانند آزمایش می کنند و با خوشحالی این واقعیت را می پذیرند که اشتباه کرده اند
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها درست تنظیم شوند، موضوع را تا آنجا که می توانند امتحان می کنند و با خوشحالی این حقیقت را می پذیرند که آن ها اشتباه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It should set right its values, perspectives and distance of criticism in order to reconstruct its critical position and restore its criticalness.
[ترجمه گوگل]باید ارزش‌ها، دیدگاه‌ها و فاصله نقد خود را درست تنظیم کند تا موقعیت انتقادی خود را بازسازی کند و انتقادپذیری خود را بازگرداند
[ترجمه ترگمان]آن باید ارزش ها، دیدگاه ها و فاصله نقد خود را به منظور بازسازی موقعیت بحرانی خود و احیای مجدد آن تنظیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Viola: Well, the world has been set right, Mom. They cut my team.
[ترجمه گوگل]ویولا: خب، دنیا درست شد، مامان آنها تیم من را قطع کردند
[ترجمه ترگمان]وی ولا: خوب، دنیا روبه راه شده است اونا تیم من رو قطع کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bus stops are set right in front of the hotel, directing to such well-known scenic spots as Tianya Haijiao, Mt. Nanshan Cultural Zone, Yalong Bay National Resort District and Turn-round-deer Park.
[ترجمه گوگل]ایستگاه‌های اتوبوس درست در جلوی هتل قرار دارند و به نقاط دیدنی معروفی مانند تیانیا هایجیائو، منطقه فرهنگی کوه نانشان، منطقه تفریحی ملی خلیج یالونگ و پارک گوزن‌های گردشی هدایت می‌شوند
[ترجمه ترگمان]ایستگاه های اتوبوس در جلوی هتل حرکت می کنند و به این نقاط معروف به نام Tianya Haijiao، ام منطقه فرهنگی Nanshan، منطقه تفریحی National بی Yalong و پارک Turn - گوزن شمالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We are determined to set right what has gone wrong and to learn from the tragedy. Eventually, we will succeed, and eventually, this disaster will lead to a safer and better energy world.
[ترجمه گوگل]ما مصمم هستیم که آنچه را که اشتباه پیش آمده اصلاح کنیم و از این تراژدی درس بگیریم در نهایت، ما موفق خواهیم شد و در نهایت، این فاجعه به دنیای انرژی ایمن تر و بهتر منجر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]ما مصمم هستیم که آنچه را که اشتباه گذشته است را تعیین کنیم و از تراژدی یاد بگیریم در نهایت، ما موفق خواهیم شد، و در نهایت، این فاجعه منجر به جهانی امن تر و ایمن تر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I thought: There was yet another thing I did wrong and I did not have the ability to set right.
[ترجمه گوگل]فکر کردم: کار دیگری هم بود که اشتباه کردم و توانایی درست کردنش را نداشتم
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم: هنوز یه کار دیگه ای کردم که انجام دادم و توانایی درست کردن رو نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It took Mr. Wang about three hours to put the TV set right yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز آقای وانگ حدود سه ساعت طول کشید تا تلویزیون را درست کند
[ترجمه ترگمان]آقای وانگ حدود سه ساعت طول کشید تا تلویزیون را دیروز تنظیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The morning sun only lasts so long and we're seeing the sun set right now.
[ترجمه گوگل]خورشید صبح فقط تا این حد طول می کشد و ما در حال حاضر غروب خورشید را می بینیم
[ترجمه ترگمان]خورشید صبحگاهی فقط خیلی طول می کشد و ما خورشید را در حال حاضر می بینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All talk directed against the peasant movement must be speedily set right.
[ترجمه گوگل]تمام صحبت هایی که علیه جنبش دهقانی انجام می شود باید سریعاً درست شود
[ترجمه ترگمان]همه این گفتگو علیه جنبش روستایی باید به زودی به پایان برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They did tons of Internet research during the spring semester and over summer break, so that when they arrived back on MIT's campus in Cambridge, Massachusetts, they set right to work.
[ترجمه گوگل]آنها در طول ترم بهار و در طول تعطیلات تابستان هزاران تحقیق اینترنتی انجام دادند، به طوری که وقتی به محوطه دانشگاه MIT در کمبریج، ماساچوست بازگشتند، شروع به کار کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در طول ترم بهاری و در طول تعطیلات تابستان چندین تن از تحقیقات اینترنتی را انجام دادند، به طوری که زمانی که آن ها وارد محوطه دانشگاه MIT در کمبریج، ماساچوست شدند، آن ها درست کار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• correct; give order, arrange

پیشنهاد کاربران

روبه راه کردن
به نقل از هزاره:
[اتاق و غیره] مرتب کردن، نظم بخشیدن به، ( چیزی را ) سر جای خود گذاشتن
[خرابی] تعمیر کردن، ترمیم کردن، جبران کردن
[روابط ] اصلاح کردن، تصحیح کردن، سروسامان دادن به
[ساعت] تنظیم کردن
[شخص] حالِ. . . را خوب کردن، حال. . . را جا آوردن
اصلطاحا می گیم: درستت می کنم، درستش می کنم، یعنی کسی ر و از اشتباه خارج کردن

بپرس