set one's teeth on edge


1- (در اثر خوردن چیز ترش و غیره) دندان را کند کردن، کند شدن دندان 2- به حالت چندش درآوردن (مثلا با کشیدن ناخن روی تخته ی سیاه) 3- برانگیختن، ناراحت کردن، آزردن، 1- دندان های کسی را کند کردن، 2- (بسیار) ناراحت کردن، رنجه داشتن

انگلیسی به انگلیسی

• bother, annoy, harass

پیشنهاد کاربران

بپرس