set foot in

جمله های نمونه

1. He refuses to set foot in an art gallery.
[ترجمه گوگل]او حاضر نیست پا به یک گالری هنری بگذارد
[ترجمه ترگمان]او از گذاشتن پا در گالری هنری خودداری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She swore she would never set foot in his house again.
[ترجمه گوگل]او قسم خورد که دیگر هرگز پا به خانه او نخواهد گذاشت
[ترجمه ترگمان]قسم خورد که دیگر پایش را در خانه اش نخواهد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'll never set foot in your room.
[ترجمه گوگل]من هرگز پا به اتاق شما نمی گذارم
[ترجمه ترگمان]من هرگز پا به اتاق شما نمی گذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't ever set foot in this house again!
[ترجمه گوگل]دیگر هرگز پا به این خانه نگذار!
[ترجمه ترگمان]دیگر پا به این خانه نگذار!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The day I first set foot in America was a red-letter day for me.
[ترجمه گوگل]روزی که برای اولین بار پا به آمریکا گذاشتم برای من یک روز قرمز بود
[ترجمه ترگمان]روزی که پایم را در آمریکا گذاشتم روز قرمزی برای من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He did not set foot in England again until 200
[ترجمه گوگل]او تا سال 200 دیگر پا به انگلستان نگذاشت
[ترجمه ترگمان]او تا سال ۲۰۰ به انگلستان پا نگذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Barely had I set foot in the street when I realised I was lost.
[ترجمه گوگل]به سختی پا در خیابان گذاشته بودم که فهمیدم گم شده ام
[ترجمه ترگمان]به زور وارد خیابان شده بودم که فهمیدم از دست رفته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I vowed never to set foot in the place again.
[ترجمه گوگل]من عهد کردم که دیگر پا در آن مکان نگذارم
[ترجمه ترگمان]قسم خوردم که دیگر پایم به آن جا نگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The moment I set foot in this house, my world turned upside down.
[ترجمه گوگل]لحظه ای که پا به این خانه گذاشتم دنیایم زیر و رو شد
[ترجمه ترگمان]لحظه ای که پایم را در این خانه گذاشتم، دنیای من زیر و رو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, he had never set foot in the village again.
[ترجمه گوگل]با این حال او دیگر هرگز پا به روستا نگذاشته بود
[ترجمه ترگمان]با این همه، دیگر هرگز پایش را در ده نگذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As soon as I set foot in there, I knew that I had to be involved somehow.
[ترجمه گوگل]به محض اینکه پا به آنجا گذاشتم، می دانستم که باید به نوعی درگیر شوم
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه پایم را در آنجا گذاشتم، می دانستم که باید یک جوری درگیر بشوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She had set foot in Skipton and passed through Keighley, but these were small country towns.
[ترجمه گوگل]او پا به اسکیپتون گذاشته بود و از کیگلی عبور کرده بود، اما اینها شهرهای کوچک روستایی بودند
[ترجمه ترگمان]او پا به Skipton گذاشته بود و از میان Keighley عبور کرده بود، اما این شهر کوچک شهرهای کوچک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The last time Molly set foot in that house was 26 years ago.
[ترجمه گوگل]آخرین باری که مولی پا به آن خانه گذاشت 26 سال پیش بود
[ترجمه ترگمان]آخرین باری که \"مالی\" وارد اون خونه شد، ۲۶ سال پیش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. August paid off the bank, then never set foot in New Albion or Lake Wobegon again.
[ترجمه گوگل]آگوست پول را پرداخت کرد، سپس دیگر هرگز پا به نیو آلبیون یا دریاچه ووبگون نگذاشت
[ترجمه ترگمان]اوت بانک را پرداخت، و بعد هرگز پای پیاده در New یا دریاچه Wobegon راه نیافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• enter a place

پیشنهاد کاربران

رفتن به جایی، وارد مکانی شدن
Set foot in=to go or enter a place
قدم گذاشتن به جایی

بپرس