servility

/sɜːrˈvɪlɪti//sɜːˈvɪlɪti/

معنی: خشوع، نوکرمابی
معانی دیگر: نوکرمابی

جمله های نمونه

1. She's a curious mixture of stubbornness and servility.
[ترجمه گوگل]او ترکیبی کنجکاو از سرسختی و نوکری است
[ترجمه ترگمان]او مخلوطی از سرسختی و servility است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They demand respect and obedience but not servility.
[ترجمه گوگل]آنها خواهان احترام و اطاعت هستند اما نه خدمتگزاری
[ترجمه ترگمان]آن ها به اطاعت و اطاعت نیاز دارند، اما servility ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She found the servility of the hotel staff embarrassing.
[ترجمه گوگل]او خدمتگزاری کارکنان هتل را شرم آور می دانست
[ترجمه ترگمان]She کارکنان هتل را خجالت زده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But where servility and not obedience is called for, then the command to obey clearly does not apply.
[ترجمه گوگل]اما در جایی که بندگی و عدم اطاعت لازم است، امر به اطاعت آشکارا جاری نیست
[ترجمه ترگمان]اما در جایی که servility و اطاعت نمی شود، فرمان اطاعت به وضوح صدق نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At this palace, as at the other, servility shows its face and performs its tricks.
[ترجمه گوگل]در این کاخ نیز مانند دیگر، نوکری چهره خود را نشان می دهد و حیله های خود را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]در این کاخ، چنانکه در طرف دیگر، servility چهره خود را نشان می دهد و دوز و کلک آن را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Therefore, It'said, China's education is a process of servility.
[ترجمه گوگل]بنابراین، گفته می شود، آموزش چین یک فرآیند نوکری است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، گفته می شود که آموزش چین یک فرآیند of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is marked by its servility, socialness, publicness, functionality and legality.
[ترجمه گوگل]این با خدمتگزاری، اجتماعی بودن، عمومی بودن، کارایی و قانونی بودن مشخص شده است
[ترجمه ترگمان]این اثر توسط servility، socialness، publicness، قابلیت و مشروعیت مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The last thing Communist Party members should exhibit is the servility Lu Xun used to condemn.
[ترجمه گوگل]آخرین چیزی که اعضای حزب کمونیست باید به نمایش بگذارند، نوکری است که لو ژون برای محکوم کردن استفاده می کرد
[ترجمه ترگمان]آخرین چیزی که اعضای حزب کمونیست باید نشان دهند، servility لو شون است که برای محکوم کردن مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When he saw me, he took off his hat with an air of gorgeous servility.
[ترجمه گوگل]با دیدن من، کلاهش را با حالتی پر از نوکری از سر برداشت
[ترجمه ترگمان]وقتی مرا دید، کلاهش را با حالتی حاکی از احترام بسیار بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From generations of peasants she had inherited her strength, along with her servility.
[ترجمه گوگل]او از نسل‌های دهقان قدرت خود را به همراه نوکری خود به ارث برده بود
[ترجمه ترگمان]از نسلی که به ارث برده بود، با servility او را به ارث برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then, what submission, what cringing and fawning, what servility, what abject humiliation!
[ترجمه گوگل]آن وقت، چه تسلیم، چه هق هق و حنایی، چه نوکری، چه ذلت خواری!
[ترجمه ترگمان]آن وقت، چه تسلیم، چه cringing، چه servility و چه servility، چه حقارت آور و حقیر!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. French writer Simone de Beauvoir declared that "the rich American has no grandeur; the poor man no servility; human relations in daily life are on a footing of equality. "
[ترجمه گوگل]سیمون دوبووار، نویسنده فرانسوی، اظهار داشت که "آمریکایی ثروتمند هیچ عظمتی ندارد، مرد فقیر نوکری ندارد، روابط انسانی در زندگی روزمره بر پایه برابری است "
[ترجمه ترگمان]نویسنده فرانسوی سیمون دو Beauvoir اعلام کرد که \" ثروتمند آمریکایی هیچ عظمتی ندارد؛ این مرد فقیر هم servility ندارد؛ روابط انسانی در زندگی روزمره پایه برابری دارد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خشوع (اسم)
humbleness, obedience, docility, humility, servility

نوکرمابی (اسم)
servility

انگلیسی به انگلیسی

• condition of being a slave; extreme submissiveness, subservience; quality of being servile

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : serve
✅️ اسم ( noun ) : servility / servant
✅️ صفت ( adjective ) : servile
✅️ قید ( adverb ) : _
an excessive willingness to serve or please others/ the quality of being servile ( = too eager to serve and please someone else )
بیش از حد مشتاق برای خدمت و جلب رضایت دیگران
چاکرمابانه، خاک پای کسی بودن، نوکر و چاکر بودن، غلام حلقه به گوش بودن
...
[مشاهده متن کامل]

She found the servility of the hotel staff embarrassing.
The world they want to create is one of constant submission and servility.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/servility
نوکری ، غلامی ، چاکری

بپرس