seriously

/ˈsɪriəsli//ˈsɪərɪəsli/

جدا، به راستی، رسما، سخت، موقرانه

جمله های نمونه

1. seriously damaged, the ship entered the river broadside
کشتی که شدیدا صدمه دیده بود از پهلو وارد رودخانه شد.

2. strikes seriously hurt the country's economy
اعتصابات به اقتصاد کشور آسیب شدید وارد آورد.

3. the navy was seriously undermanned
نیروی دریایی شدیدا دچار کمبود نفرات بود.

4. the project is seriously in trouble
طرح سخت دچار اشکال است.

5. he took my joke seriously
او شوخی مرا جدی گرفت.

6. the doctor asked him to diet seriously
دکتر از او خواست که جدا رژیم بگیرد.

7. People who took football too seriously aroused deep loathing in me.
[ترجمه Ndi] کسانی که فوتبال را جدی می گرفتند از من متنفر بودند
|
[ترجمه گوگل]افرادی که فوتبال را خیلی جدی می گرفتند، نفرت عمیقی را در من برانگیختند
[ترجمه ترگمان]مردمی که فوتبال را خیلی جدی می گرفتند از من نفرت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Let's talk seriously about your future.
[ترجمه Ndi] بیایید درمورد آینده شما به طور جدی حرف بزنیم
|
[ترجمه Moonlight] بیا درمورد آیندت به طور جدی حرف بزنیم.
|
[ترجمه گوگل]بیایید در مورد آینده شما جدی صحبت کنیم
[ترجمه ترگمان]بیا در مورد آینده تو جدی حرف بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tom was seriously maimed in the war.
[ترجمه فیض] تام به شدت در جنگ مصدوم شد
|
[ترجمه محمد جواد حق بین] تام به شدت در جنگ مصدوم شده بود
|
[ترجمه غزل ۷۸] تام در جنگ شدیداً صدمه دیده بود
|
[ترجمه گوگل]تام در جنگ به طور جدی معلول شد
[ترجمه ترگمان]تام در جنگ از کار افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her father is seriously ill in St Luke's hospital.
[ترجمه گوگل]پدرش در بیمارستان سنت لوک به شدت بیمار است
[ترجمه ترگمان]پدرش در بیمارستان لوک به شدت بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You're not seriously expecting me to believe that?
[ترجمه فاطی] جدی فک کردی من باورم میشه؟
|
[ترجمه گوگل]شما به طور جدی انتظار ندارید که من این را باور کنم؟
[ترجمه ترگمان]جدا انتظار نداری باور کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His current account was seriously overdrawn.
[ترجمه گوگل]حساب جاری او به طور جدی اضافه برداشت شده بود
[ترجمه ترگمان]حساب جاری او به طور جدی تراز آب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Taking these drugs could seriously endanger your health.
[ترجمه گوگل]مصرف این داروها می تواند سلامت شما را به طور جدی به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]مصرف این مواد مخدر می تواند سلامتی شما را به خطر بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many rivers and lakes are seriously polluted.
[ترجمه گوگل]بسیاری از رودخانه ها و دریاچه ها به طور جدی آلوده هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از رودخانه ها و دریاچه ها به شدت آلوده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I would like now to seriously indifferent room of wonderful.
[ترجمه گوگل]من می خواهم در حال حاضر به طور جدی بی تفاوت اتاق فوق العاده
[ترجمه ترگمان]دلم می خواست حالا به طور جدی اتاق را ترک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This scandal could prove seriously damaging to the government.
[ترجمه گوگل]این رسوایی می تواند آسیب جدی به دولت وارد کند
[ترجمه ترگمان]این رسوایی می تواند به شدت به دولت آسیب برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The strike has sent the plans for investment seriously awry.
[ترجمه گوگل]این اعتصاب برنامه های سرمایه گذاری را به طور جدی به اشتباه انداخته است
[ترجمه ترگمان]این اعتصاب برنامه هایی را برای سرمایه گذاری به طور جدی به غلط ارسال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Over - production is seriously unbalancing the EEC economy.
[ترجمه گوگل]تولید بیش از حد به طور جدی اقتصاد EEC را برهم زده است
[ترجمه ترگمان]تولید بیش از حد، اقتصاد جامعه اقتصادی اوراسیا را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. I'm sorry to hear that he has been seriously ill.
[ترجمه گوگل]متاسفم که شنیدم او به شدت بیمار بوده است
[ترجمه ترگمان]از شنیدن این خبر خیلی ناراحت شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[فوتبال] به سختی-بطورجدی

انگلیسی به انگلیسی

• gravely, solemnly, earnestly; acutely, critically
you use seriously when you want the person you are talking to to realize that you are not joking and that you mean what you say.
you also use seriously when you are surprised by what someone has said and you want to ask them if they really mean it.
if you take someone or something seriously, you believe that they are important and deserve attention.

پیشنهاد کاربران

با جدیت
مثال: She took the problem seriously and worked hard to find a solution.
او مسأله را با جدیت در نظر گرفت و سخت کار کرد تا راه حلی پیدا کند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
نگاه آخه.
Look at so she flirting. Seriously.
ببین چه عشوه ای میاد. نگاه آخه.
پیشنهادی از : الهام صدر
Really
واقعا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : seriousness
✅️ صفت ( adjective ) : serious
✅️ قید ( adverb ) : seriously
به لفظ محاوره �ناموسا!؟�
به جد، به طور جدی
in earnest
هرکسی راه ما را با جدیت بپیماید به مقصد خواهد رسید
خداوکیلی
جدی میگم
seriously = حاد بودن ( بیماری )
failed to recognise how seriously ill
نتوانست تشخیص دهد که چقدر بیماریشان حاد است
راسیتن چه
جدی=seriousiy
he doesnt take anyting seriously
بطور جدی ، واقعاً ،
خارج از شوخی، . . .
واقعا که!
ناموسا
بابا، تو دیگه کی هستی!!
قاطعانه
seriously ill
( هم آیند )
شدیدا بیمار، بطور جدی مریض، بطور حاد ناخوش
راستکی، بی شوخی
جدا، به طور جدی
برای نشان دادن شدت عمل
جدی؟ جدا؟واقعا؟راست میگی؟راستکی؟
بطور جدی
The path of life that is smooth
مسیر زندگی که هموار هست
جدی باش ، حالت قبل انجام کاری مهم، واقعیت رو بگو.
earnest
جدا، راستی ، رسما، سخت ، جدی
راستکی!
به طور جدی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس