sensitivity

/ˌsensəˈtɪvəti//ˌsensəˈtɪvɪti/

معنی: حساسیت، میزان حساسیت
معانی دیگر: سوهشمندی، سترسایی، پولابی

جمله های نمونه

1. a situation of extreme sensitivity
موقیعت دارای حساسیت زیاد

2. Fundamentally, women like him for his sensitivity and charming vulnerability.
[ترجمه گوگل]اساساً، زنان او را به دلیل حساسیت و آسیب پذیری جذابش دوست دارند
[ترجمه ترگمان]اساسا، زنانی که او را به خاطر حساسیت و آسیب پذیری charming دوست دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An instrument used to measure tactile sensitivity.
[ترجمه گوگل]ابزاری که برای اندازه گیری حساسیت لمسی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]ابزاری که برای اندازه گیری حساسیت لمسی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His comments show a lack of sensitivity.
[ترجمه گوگل]نظرات او نشان از عدم حساسیت دارد
[ترجمه ترگمان]نظرات او نشان دهنده عدم حساسیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Migrating birds show extreme sensitivity to air currents.
[ترجمه گوگل]پرندگان مهاجر نسبت به جریان هوا حساسیت شدید نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]پرندگان مهاجر حساسیت شدید به جریان های هوایی را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She pointed out with tact and sensitivity exactly where he had gone wrong.
[ترجمه پرستو منوچهرزاده] او با زیرکی, حساسیت اشتباه خویش را درک کرده و همگان را ازآن آگاه کرد
|
[ترجمه گوگل]او با درایت و حساسیت دقیقاً به کجا اشتباه کرده است اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]او با زیرکی و حساسیت به جایی که اشتباه کرده بود اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Confidentiality is important because of the sensitivity of the information.
[ترجمه گوگل]محرمانه بودن به دلیل حساس بودن اطلاعات مهم است
[ترجمه ترگمان]محرمانگی به دلیل حساسیت اطلاعات مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The eyes of some fish have a greater sensitivity to light than ours do.
[ترجمه گوگل]چشم برخی از ماهی ها نسبت به ما حساسیت بیشتری به نور دارد
[ترجمه ترگمان]چشمان برخی از ماهی ها نسبت به ما حساسیت بیشتری نسبت به نور دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't be fooled by his kindness and sensitivity - it's just a front.
[ترجمه گوگل]فریب مهربانی و حساسیت او را نخورید - این فقط یک جبهه است
[ترجمه ترگمان]با مهربانی و حساسیتی که دارم گول نمی خورم - فقط یک جبهه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many doctors lack sensitivity when dealing with their patients.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پزشکان در برخورد با بیماران خود حساسیت کافی ندارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پزشکان وقتی با بیماران خود سر و کار دارند حساسیت ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sensitivity of the detector can be increased.
[ترجمه گوگل]حساسیت آشکارساز را می توان افزایش داد
[ترجمه ترگمان]حساسیت آشکار ساز می تواند افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lewis emerges as a composer of distinction and sensitivity.
[ترجمه گوگل]لوئیس به عنوان آهنگساز تمایز و حساسیت ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]لوییس به عنوان یک آهنگساز تمایز و حساسیت ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's a mixture of anger and sensitivity.
[ترجمه گوگل]او مخلوطی از عصبانیت و حساسیت است
[ترجمه ترگمان]او ترکیبی از خشم و حساسیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If he had a grain of sensitivity he wouldn't have asked her about her divorce.
[ترجمه گوگل]اگر ذره ای حساسیت داشت از او در مورد طلاقش نمی پرسید
[ترجمه ترگمان]اگر او ذره ای حساسیت داشت از او درباره طلاق سوال نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The course teaches sensitivity to body language.
[ترجمه گوگل]این دوره حساسیت به زبان بدن را آموزش می دهد
[ترجمه ترگمان]این دوره حساسیت به زبان بدنی را آموزش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حساسیت (اسم)
friction, liking, delicacy, allergy, sensitivity, sensibility, keenness, sensitometer

میزان حساسیت (اسم)
sensitivity

تخصصی

[خودرو] حساسیت
[شیمی] حساسیت
[سینما] حساسیت
[عمران و معماری] حساسیت - تاثیرپذیری
[کامپیوتر] حساسیت
[برق و الکترونیک] حساسیت نشانی از شایستگی مدار یا قطعه که توانایی آن را در پاسخ به کمیت ورودی بیان می کند. حساسیت به صورت قسمت به ازای وات یا اهم بر ولت در ابزارهای اندازه گیری، جا به جای لکه به ازای ولتاژ انحراف یا جریان انحراف در لامپ پرتوکاتدی، جریان خروجی به ازای هر واحد چگالی تابش تابیده در لامپ دوربین یا قطعات فتوالکتریک دیگر و میکروولت سیگنال، ورودی برای تعیین حداقل شدت سیگنال ورودی که گیرنده به آن پاسخ می دهد، بیان می شود. - حساسیت
[مهندسی گاز] حساسیت
[زمین شناسی] حساسیت
[ریاضیات] حساسیت
[معدن] حساسیت (ژئوشیمی)
[آب و خاک] حساسیت

انگلیسی به انگلیسی

• ability to perceive sensation; responsiveness; delicateness, state of requiring special treatment or care; susceptibility to outside influences; quality of being temperamental
sensitivity is the state or quality of being sensitive to other people's feelings or problems.
sensitivity is also the state or quality of being sensitive to a physical force, substance, or condition.
a person's sensitivities are subjects or issues that need to be dealt with carefully because they are likely to cause disagreement or make that person upset.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sense / sensitize / sensationalize
✅️ اسم ( noun ) : sense / sensibility / sensitivity / sensitization / sensor / sensuality / sensuousness / sensation / sensationalism
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : sensible / sensitive / senseless / sensory / sensual / sensuous / sensational / sensationalist
✅️ قید ( adverb ) : sensibly / sensitively / senselessly / sensuously / sensually / sensationally

به توانایی در ک احساسات و مشکلات گفته میشه
the ability to understand other people’s feelings and problems
reference: LONGMAN Dictionary
واکنش پذیری
an ability to understand what other people need, and be helpful and kind to them
همدلی و تفاهم
روحیه ی حساس
( پزشکی / سلامت ) : تحریک
مثلا: to decrease sensitivity of the teeth
برای کاهش تحریک دندان ها
sensitivity ( زیست شناسی - میکرب شناسی )
واژه مصوب: حساسیت
تعریف: توانایی یک آزمون یا آزمایش در تشخیص درست موارد بیماری
حساس، حساسیت
قدرت درک ، توانایی درکِ ( احساس دیگران )
درک کننده احساس
The ability to understand other people's feeling
در مورد برخی قطعات فنی به معنی دقت است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس