sense organ

/ˈsensˈɔːrɡən//sensˈɔːɡən/

اندام سوهشی، اعضای حسی، عضو حس، عامل احساس

جمله های نمونه

1. Why are there no half-formed sense organs or biochemical networks, with a few links still missing?
[ترجمه گوگل]چرا هیچ اندام حسی نیمه تشکیل شده یا شبکه های بیوشیمیایی وجود ندارد، با چند پیوند هنوز؟
[ترجمه ترگمان]چرا هیچ اندام های حسی نیمه تشکیل نشده یا شبکه های بیوشیمیایی با چند لینک وجود ندارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. No magnetic sense organ has been identified, but two hypotheses have been put forward.
[ترجمه گوگل]هیچ اندام حسی مغناطیسی شناسایی نشده است، اما دو فرضیه مطرح شده است
[ترجمه ترگمان]هیچ عضو حس مغناطیسی شناسایی نشده است، اما دو فرضیه مطرح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sense organs for lunar and planetary influences, for atmospheric pressure and cosmic rays are as yet purely hypothetical.
[ترجمه گوگل]اندام های حسی برای تأثیرات ماه و سیاره، برای فشار اتمسفر و پرتوهای کیهانی هنوز کاملاً فرضی هستند
[ترجمه ترگمان]اندام های حسی برای تاثیرات ماه و سیاره ای، برای فشار اتمسفر و پرتوه ای کیهانی، هنوز کاملا فرضی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At such speeds, they need accurate sense organs if they are to avoid damaging collisions.
[ترجمه گوگل]در چنین سرعت هایی، اگر بخواهند از برخوردهای مخرب جلوگیری کنند، به اندام های حسی دقیق نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]در چنین سرعتی، آن ها به اندام های حسی دقیق نیاز دارند اگر قرار باشد از برخورد آسیب اجتناب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In fact, its sense organs and body are only an outward expression of this inward patterning, which we call instinct.
[ترجمه گوگل]در واقع، اندام‌های حسی و بدن آن فقط بیان بیرونی این الگوی درونی است که ما آن را غریزه می‌نامیم
[ترجمه ترگمان]در حقیقت اعضای بدن و بدن تنها حالت ظاهری این نوع patterning درونی هستند که ما به غریزه می نامیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To deal with the signals produced by these sense organs they have considerable brains and very quick reactions.
[ترجمه گوگل]برای مقابله با سیگنال های تولید شده توسط این اندام های حسی، مغز قابل توجهی دارند و واکنش های بسیار سریعی دارند
[ترجمه ترگمان]برای مقابله با سیگنال های تولید شده توسط این اندام های حسی، آن ها مغزهای بزرگی دارند و واکنش های بسیار سریعی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Taste As with other sense organs, taste is also highly developed in infants at birth.
[ترجمه گوگل]چشایی مانند سایر اندام های حسی، چشایی در نوزادان در بدو تولد بسیار توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]مزه به همراه دیگر اندام های حسی، در نوزادان در هنگام تولد نیز به شدت توسعه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Quartz crystal is used as sense organ in quartz crystal sensor. This sensor converts directly physical value, which is measured, to electric signal as output.
[ترجمه گوگل]کریستال کوارتز به عنوان اندام حسی در سنسور کریستال کوارتز استفاده می شود این سنسور مستقیماً مقدار فیزیکی را که اندازه گیری می شود به سیگنال الکتریکی به عنوان خروجی تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]کریستال Quartz به عنوان یک عضو حسی در حسگر کریستال کوارتز به کار می رود این سنسور به طور مستقیم مقدار فیزیکی را که اندازه گیری می شود به سیگنال الکتریکی به عنوان خروجی تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It will produce the corresponding visual sense organ according to the role broadcast different movement.
[ترجمه گوگل]این اندام حس بصری مربوطه را با توجه به نقش پخش حرکت های مختلف تولید می کند
[ترجمه ترگمان]آن ارگان حسی تصویری مطابق با نقش پخش متفاوت را تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Eye is the most important sense organ for human beings.
[ترجمه گوگل]چشم مهمترین اندام حسی انسان است
[ترجمه ترگمان]چشم مهم ترین ابزار حسی برای انسان ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Chemoreception: The physiological response of a sense organ to a chemical stimulus.
[ترجمه گوگل]شیمی درمانی: پاسخ فیزیولوژیکی اندام حسی به یک محرک شیمیایی
[ترجمه ترگمان]Chemoreception: واکنش فیزیولوژیکی یک اندام حسی به یک محرک شیمیایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The ear is the primary sense organ.
[ترجمه گوگل]گوش عضو اصلی حس است
[ترجمه ترگمان]گوش اندام های حسی اولیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The effective statistics treatment of the results by sense organ taste was discussed with examples.
[ترجمه گوگل]درمان آماری مؤثر نتایج توسط طعم اندام حسی با مثال‌هایی مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]رفتار آماری موثر نتایج با استفاده از حس چشایی، با نمونه ها مورد بحث و بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The responsive adjustment of a sense organ, as the eye, to varying conditions, as light intensity.
[ترجمه گوگل]تنظیم پاسخگوی یک اندام حسی، مانند چشم، در شرایط مختلف، به عنوان شدت نور
[ترجمه ترگمان]تنظیم واکنشی یک اندام حسی، به عنوان چشم، به شرایط متغیر، به عنوان شدت نور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• organ that responds to stimulation

پیشنهاد کاربران

بپرس