1. seminal power
نیروی زایشی
2. a seminal book
یک کتاب اندیشه آفرین
3. a seminal jazz band
گروه جاز بدعت گر
4. She wrote a seminal article on the subject while she was still a student.
[ترجمه گوگل]او در زمانی که هنوز دانشجو بود مقاله ای مهم در این زمینه نوشت
[ترجمه ترگمان]او یک مقاله مهم در مورد این موضوع نوشت در حالی که او هنوز یک دانشجو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Her theories were seminal for educational reform.
[ترجمه گوگل]نظریات او برای اصلاحات آموزشی بسیار مهم بود
[ترجمه ترگمان]تئوری های او برای اصلاحات آموزشی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His book on social policy proved to be seminal.
[ترجمه گوگل]کتاب او در مورد سیاست های اجتماعی بسیار مهم بود
[ترجمه ترگمان]او کتابش را در زمینه سیاست اجتماعی به اثبات رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He played a seminal role in the formation of the association.
[ترجمه گوگل]او نقش مهمی در تشکیل انجمن داشت
[ترجمه ترگمان]او نقش اصلی را در شکل گیری انجمن ایفا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Ford, among seminal figures of the day, got the Dos Passos treatment.
[ترجمه گوگل]فورد، در میان چهره های برجسته روز، درمان دوس پاسوس را دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]فورد، در میان شخصیت های اصلی روز، بایدها و Dos را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It has become one of the basic and seminal texts in the sociological study of this topic.
[ترجمه گوگل]یکی از متون اساسی و اساسی در بررسی جامعه شناختی این موضوع شده است
[ترجمه ترگمان]این کتاب یکی از متون اصلی و ابتدایی در مطالعه جامعه شناختی این موضوع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. We begin by looking at one of the seminal theories of soccer spectator disorder, the Marxist approach of Ian Taylor.
[ترجمه گوگل]ما با نگاهی به یکی از نظریه های اصلی اختلال تماشاگر فوتبال، رویکرد مارکسیستی ایان تیلور، شروع می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما با نگاه کردن به یکی از نظریه های اصلی اختلال تماشاگر فوتبال، رویکرد مارکسیستی یان تیلور شروع می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In style the seminal confusion of a transitional phase is no less evident than in subject.
[ترجمه گوگل]در سبک، سردرگمی اصلی مرحله انتقالی کمتر از موضوع مشهود نیست
[ترجمه ترگمان]به لحاظ سبک اغتشاش اصلی یک مرحله انتقالی کم تر آشکار از موضوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The seminal thinking on this problem is much more likely to come from the periphery than the centre.
[ترجمه گوگل]تفکر اصلی در مورد این مشکل به احتمال زیاد بیشتر از پیرامون می آید تا مرکز
[ترجمه ترگمان]تفکر اصلی در مورد این مشکل بیشتر محتمل است که از محیط خارج شود تا مرکز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It was smelly, acidy, like seminal fluid.
[ترجمه گوگل]بوی بد، اسیدی، مانند مایع منی بود
[ترجمه ترگمان]بوی متعفن، شبیه مایع منی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The seminal vesicles can become infected and inflamed, as may the epididymis and testis.
[ترجمه گوگل]وزیکولهای منی، مانند اپیدیدیم و بیضه، ممکن است عفونی و ملتهب شوند
[ترجمه ترگمان]بافت های اصلی ممکن است آلوده و ملتهب شوند، همانطور که ممکن است the و بیضه به آن مبتلا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Basically he was already an immortal-a seminal influence and an inspiration to many other musicians.
[ترجمه گوگل]اساساً او قبلاً یک اثر جاودانه بود - تأثیری اساسی و الهامبخش بسیاری از نوازندگان دیگر
[ترجمه ترگمان]اساسا او یک نامیرا بود - یک تاثیر مهم و الهام بخش برای بسیاری از موسیقی دانان دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید