semicircle

/ˈsemɪsɜːrkl̩//ˈsemɪsɜːkl̩/

معنی: نیمدایره
معانی دیگر: نیم پرهون، منحنی، چول، نیم دایره تشکیل دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: semicircular (adj.), semicircularly (adv.)
(1) تعریف: one half of a circle.

(2) تعریف: any arrangement or shape that takes the form of half of a circular arc.

جمله های نمونه

1. We arranged the chairs in a semicircle.
[ترجمه گوگل]صندلی ها را به صورت نیم دایره چیدیم
[ترجمه ترگمان]ما صندلی ها را به صورت نیم دایره تنظیم کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The village was formed of semicircle huts.
[ترجمه گوگل]این روستا از کلبه های نیم دایره ای تشکیل شده بود
[ترجمه ترگمان]دهکده ای از کلبه های نیم دایره تشکیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. About 50 children sat in a semicircle around me.
[ترجمه گوگل]حدود 50 کودک به صورت نیم دایره دور من نشسته بودند
[ترجمه ترگمان]حدود ۵۰ بچه دور من نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We sat in a semicircle round the fire.
[ترجمه گوگل]به صورت نیم دایره دور آتش نشستیم
[ترجمه ترگمان]در اطراف آتش نشستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We sat in a semicircle facing the teacher.
[ترجمه گوگل]نیم دایره ای رو به معلم نشستیم
[ترجمه ترگمان]به صورت نیم دایره در مقابل معلم نشستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We sat in a semicircle about the fire.
[ترجمه گوگل]به صورت نیم دایره ای کنار آتش نشستیم
[ترجمه ترگمان]در اطراف آتش نشستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He indicated a semicircle with a radius of about thirty miles.
[ترجمه گوگل]او نیم دایره ای را با شعاع حدود سی مایل نشان داد
[ترجمه ترگمان]او یک نیم دایره با شعاع حدود سی میل نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Grouped around one car in a respectful semicircle, they stared, their eyes fixed to one window.
[ترجمه گوگل]دور یک ماشین در یک نیم دایره محترمانه جمع شده بودند و چشمانشان به یک پنجره خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]یک اتومبیل را به صورت نیم دایره دور یک اتومبیل گرد کردند و به یک پنجره خیره شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I backed around in a semicircle, looking for a way out.
[ترجمه گوگل]به صورت نیم دایره ای به عقب برگشتم و به دنبال راهی برای خروج بودم
[ترجمه ترگمان]به صورت نیم دایره دور شدم و دنبال راهی می گشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We all gathered on chairs in a semicircle round the hearth.
[ترجمه گوگل]همه روی صندلی ها به صورت نیم دایره دور اجاق جمع شدیم
[ترجمه ترگمان]همه ما روی صندلی های نیم دایره در کنار بخاری جمع شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A semicircle of chairs faced his desk.
[ترجمه گوگل]نیم دایره ای از صندلی ها رو به میزش بود
[ترجمه ترگمان]نیم دایره ای از صندلی ها روی میز کنار میز نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The line formed a two-mile semicircle along the bank of a small creek that was fringed with woods.
[ترجمه گوگل]این خط یک نیم دایره دو مایلی را در امتداد ساحل نهر کوچکی تشکیل می داد که با حاشیه های جنگلی پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]خط دو مایل از کناره نهر کوچکی که حاشیه جنگل را پوشانده بود تشکیل داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I looked through the window, a large semicircle that extended almost to the ceiling.
[ترجمه گوگل]از پنجره نگاه کردم، یک نیم دایره بزرگ که تقریبا تا سقف امتداد داشت
[ترجمه ترگمان]از پنجره نگاهی به صورت نیم دایره بزرگی که تقریبا به سقف دوخته شده بود، انداختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Behind the beach is a huge semicircle of limestone cliffs.
[ترجمه گوگل]در پشت ساحل یک نیم دایره بزرگ از صخره های آهکی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]پشت ساحل یک نیم دایره عظیم از سنگ های آهکی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The porch is a semicircle of giant Ionic columns running the full height of the house.
[ترجمه گوگل]ایوان نیم دایره ای از ستون های یونی غول پیکر است که در تمام ارتفاع خانه قرار دارند
[ترجمه ترگمان]ایوان یک نیم دایره از ستون های لونیکی بزرگ است که ارتفاع کامل خانه را اداره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیمدایره (اسم)
semicircle

تخصصی

[نساجی] نیم دایره
[ریاضیات] نیم دایره

انگلیسی به انگلیسی

• half of a circle
a semicircle is one half of a circle.

پیشنهاد کاربران

بپرس