segregation

/ˌseɡrəˈɡeɪʃn̩//ˌseɡrɪˈɡeɪʃn̩/

معنی: جدایی، تفکیک، افتراق، تبعیض نژادی
معانی دیگر: سیاست جداسازی و تبعیض (به خاطر نژاد یا مذهب)، تبعی­ نژادی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: segregational (adj.)
(1) تعریف: an act of segregating, or the condition of being segregated, esp. as a policy imposing social separation according to racial or ethnic groups.
متضاد: desegregation, integration

(2) تعریف: in genetics, the separation of allelic genes during meiosis.

جمله های نمونه

1. Many school boards found segregation a hot potato in the early 1960 s.
[ترجمه علیرضا] در اوایل دهه ۶۰ تفکیک نژادی برای بسیاری از هیئت مدیره های مدارس یک موضوع چالش برانگیز بود
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از هیئت‌های مدرسه در اوایل دهه 1960، جداسازی را به عنوان یک سیب زمینی داغ تشخیص دادند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تابلوهای مدرسه تفکیک یک سیب زمینی داغ را در اوایل دهه ۱۹۶۰ پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Partitions provided a segregation between the smoking and non - smoking areas of the canteen.
[ترجمه گوگل]پارتیشن‌ها باعث ایجاد تفکیک بین مناطق سیگاری و غیرسیگاری غذاخوری شد
[ترجمه ترگمان]افرازها یک تفکیک بین سیگار کشیدن و سیگار کشیدن در رستوران را فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We oppose segregation on religious grounds.
[ترجمه گوگل]ما با جداسازی به دلایل مذهبی مخالفیم
[ترجمه ترگمان]ما با تبعیض نژادی در زمین های مذهبی مخالفت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Supreme Court unanimously ruled that racial segregation in schools was unconstitutional.
[ترجمه گوگل]دیوان عالی به اتفاق آرا حکم داد که جداسازی نژادی در مدارس خلاف قانون اساسی است
[ترجمه ترگمان]دادگاه عالی به اتفاق آرا حکم داد که تبعیض نژادی در مدارس خلاف قانون اساسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The system of racial segregation that used to exist in South Africa was called apartheid.
[ترجمه گوگل]سیستم جداسازی نژادی که قبلاً در آفریقای جنوبی وجود داشت آپارتاید نام داشت
[ترجمه ترگمان]سیستم تفکیک نژادی که در آفریقای جنوبی وجود داشت آپارتاید نامیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The courts struck down local segregation laws because they violated the federal constitution.
[ترجمه گوگل]دادگاه ها قوانین محلی جداسازی را به دلیل نقض قانون اساسی فدرال لغو کردند
[ترجمه ترگمان]دادگاه ها به دلیل نقض قانون اساسی فدرال، به قوانین تفکیک محلی اعتراض کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Segregation of white and colored children in public schools has a detrimental effect upon the colored children.
[ترجمه گوگل]تفکیک کودکان سفیدپوست و رنگین پوست در مدارس دولتی تأثیر مخربی بر کودکان رنگین پوست دارد
[ترجمه ترگمان]تفکیک کودکان سفید و رنگین در مدارس دولتی تاثیر مضری بر کودکان رنگین دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Horizontal segregation: This is the separation of women into different occupations from men.
[ترجمه گوگل]تفکیک افقی: این جداسازی زنان به مشاغل مختلف از مردان است
[ترجمه ترگمان]تفکیک افقی: این جدایی زنان به مشاغل مختلف از مردان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The segregation of departments according to media, rather than along historical periods, has always been a hallmark of the Louvre.
[ترجمه گوگل]تفکیک بخش ها بر اساس رسانه ها، و نه در طول دوره های تاریخی، همیشه از ویژگی های لوور بوده است
[ترجمه ترگمان]تفکیک بخش های براساس رسانه به جای دوره های تاریخی، همواره مشخصه بارز لوور بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The segregation of school pupils who have disabilities or learning difficulties poses this question immediately.
[ترجمه گوگل]جداسازی دانش آموزان مدرسه ای که دارای معلولیت یا مشکلات یادگیری هستند بلافاصله این سوال را مطرح می کند
[ترجمه ترگمان]تفکیک دانش آموزانی که معلولیت یا مشکلات یادگیری دارند، فورا این سوال را مطرح می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Segregation on the basis of race is a denial of equal protection in violation of the Constitution. 38a.
[ترجمه گوگل]جداسازی بر اساس نژاد، نفی حمایت برابر و نقض قانون اساسی است 38a
[ترجمه ترگمان]تفکیک نژادی بر پایه نژاد رد حمایت برابر در تخطی از قانون اساسی است ۳۸ a
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Further gravitational segregation of the iron core means that denser material moves inwards displacing less dense material outwards.
[ترجمه گوگل]تفکیک بیشتر گرانشی هسته آهنی به این معنی است که مواد متراکم تر به سمت داخل حرکت می کنند و مواد چگال کمتری را به سمت بیرون جابجا می کنند
[ترجمه ترگمان]تفکیک گرانشی بیشتر هسته آهنی به این معنی است که مواد متراکم تر، به سمت داخل حرکت می کنند و ماده چگال کمتری را به سمت بیرون جابجا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Legal racial segregation has been outlawed; blacks have the vote; votes are pretty much equal in value.
[ترجمه گوگل]تفکیک نژادی قانونی غیرقانونی شده است سیاه پوستان رای دارند آرا از نظر ارزش تقریباً برابر است
[ترجمه ترگمان]تبعیض نژادی قانونی غیرقانونی اعلام شده است؛ سیاهان حق رای دارند؛ آرا تقریبا برابر با ارزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Segregation and control units have been used for difficult prisoners, especially in women's prisons.
[ترجمه گوگل]واحدهای تفکیک و کنترل برای زندانیان صعب العبور به ویژه در زندان های زنان استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]برای زندانیان دشوار، به ویژه در زندان های زنان، واحدهای control و مجزا مورد استفاده قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدایی (اسم)
abscission, separation, divorce, segregation, breakaway, rupture, dissociation, gulf, schism, divorcement, schismatism, disjunction, disunion, seclusion, sequestrum, severance

تفکیک (اسم)
detachment, disconnection, separation, segregation, dissociation, breakdown, differentiation, breaking, separatism, disjunction, severance

افتراق (اسم)
segregation, dissociation

تبعیض نژادی (اسم)
segregation, racism

تخصصی

[شیمی] جدانشینی
[عمران و معماری] جداشدگی - جدا شدن - جدا شدن از یکدیگر - جدا شدن دانه ها - جدایی - جدایی دانه ها - پخشیدگی - تفکیک
[زمین شناسی] جدایی، جدایش
[ریاضیات] تجمع ناخالصی ها، جدایش، قطعه بندی، انفکاک، تفرق
[آمار] جدا شدگی

انگلیسی به انگلیسی

• division, separation, differentiation; state of being divided, state of being separated, state of being differentiated; practice of maintaining separation between members of different races
segregation is the practice of keeping apart people of different sexes, races, or religious groups.

پیشنهاد کاربران

انفکاک
سَوایِش: عمل جدا کردن
سَواییدن: فعل جدا کردن
تجزیه طلبی
افتراقی
جدا سازی
segregation ( خوردگی )
واژه مصوب: جدانشینی
تعریف: جدا شدن بعضی عناصر از آلیاژ و تجمع آنها در نواحی خاصی از فلز
قانون جداسازی سیاه پوستان از سفید پوستان امریکا که بیشتر در ایالتهای جنوبی رواج داشت.
به عنوان مثال توالت سیاه پوستان جدا بود. درب رفت و آمدشان در فروشگاهها جدا بود. در اتوبوس هم سیاهها در آخر مینشستند و از در عقبی سوار و پیاده میشدند
SEGREGATION LAWS قوانین جداسازی
Gender Segregation : تفکیک جنسیتی
Segregation معنی جدایی و تفکیک و بخش کردن میده ولی اکثرا همراه با جداسازی مردم با دین و جنسیت و حتی عقیده میاد. جدایی مولکول ها از همو نمیگن اون با separation میاد
البته گفتینم گفتین اشتباه نیست
در زندان ( انفرادی )
the phase segregation
جداسازی فاز
تفکیک نژادی

بپرس