scoutmaster

/ˈskaʊtˌmæstər//ˈskaʊtmɑːstə/

(مرد) سرپرست پیشاهنگان (پسر)، در پیشاهنگی :سررسد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the adult in charge of a Boy Scout troop.

جمله های نمونه

1. Sculley assumed the role of scoutmaster.
[ترجمه گوگل]اسکالی نقش پیشاهنگ را بر عهده گرفت
[ترجمه ترگمان]اسکالی نقش of را به عهده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Served as a scoutmaster in Greenwich and Dallas.
[ترجمه گوگل]به عنوان پیشاهنگ در گرینویچ و دالاس خدمت کرد
[ترجمه ترگمان]در گرینویچ و دالاس به عنوان a خدمت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The more responsibility the Scoutmaster gives his patrol leaders, the more they will respond.
[ترجمه گوگل]هرچه Scoutmaster به رهبران گشت خود مسئولیت بیشتری بدهد، آنها بیشتر پاسخ خواهند داد
[ترجمه ترگمان]هر چه مسئولیت بیشتری به رهبران گشت او محول شود، آن ها بیشتر واکنش نشان خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Scoutmaster said that it was just a short haul to the lake.
[ترجمه گوگل]استاد پیشاهنگ گفت که فاصله کمی تا دریاچه است
[ترجمه ترگمان]The گفت که این فقط یک حرکت کوتاه به سمت دریاچه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was scoutmaster of Bill Sr. 's Boy Scout troop, leading the boys on hikes through the Olympic Mountains and driving them in a beat-up bus to Yellowstone and Glacier National Parks.
[ترجمه گوگل]او پیشاهنگ نیروهای پیشاهنگی بیل پدر بود و پسران را در کوه‌های المپیک هدایت می‌کرد و آن‌ها را با اتوبوس به پارک‌های ملی یلواستون و گلاسیر هدایت می‌کرد
[ترجمه ترگمان]او یکی از اعضای گروه بیل پسر بود که پسران را از طریق کوهستان المپیک هدایت می کرد و آن ها را با اتوبوس به سمت Yellowstone و پارک های ملی Glacier هدایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My scoutmaster had an influence on the way I view the world.
[ترجمه گوگل]استاد پیشاهنگ من بر نحوه نگرش من به جهان تأثیر داشت
[ترجمه ترگمان]scoutmaster من تاثیری بر روشی که من دنیا را دیدم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Scoutmaster guides the boy in the spirit of another brother.
[ترجمه گوگل]استاد پیشاهنگ پسر را با روحیه برادر دیگر هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]رئیس، پسر را به صورت یک برادر دیگر هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Three scouts reported to their scoutmaster that they had done a good deed that day.
[ترجمه گوگل]سه پیشاهنگ به پیشاهنگ خود گزارش دادند که در آن روز کار خیری انجام داده اند
[ترجمه ترگمان]سه نفر پیش از آن ها به scoutmaster اطلاع دادند که آن روز کار خوبی انجام داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We told the scoutmaster what had happened in the evening.
[ترجمه گوگل]اتفاقی که عصر افتاده بود را به استاد پیشاهنگ گفتیم
[ترجمه ترگمان]ما به the گفتیم که در آن شب چه اتفاقی افتاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The scoutmaster said that it was just a short haul to the lake.
[ترجمه گوگل]پیشاهنگ گفت که فاصله کمی تا دریاچه است
[ترجمه ترگمان]The گفت که این فقط یک حرکت کوتاه به سمت دریاچه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The occupant of the Oval Office had to be “a combination of scoutmaster, Delphic oracle, hero of the silver screen and father of the multitudes,” he said.
[ترجمه گوگل]او گفت که ساکن دفتر بیضی باید «ترکیبی از پیشاهنگ، اوراکل دلفی، قهرمان پرده نقره‌ای و پدر خیل عظیم» باشد
[ترجمه ترگمان]او گفت: \"ساکن اتاق بیضی شکل باید\" ترکیبی از scoutmaster، غیب گوی، قهرمان صفحه نقره ای و پدر گروه انبوه باشد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• leader of a boy scout troop
a scoutmaster is a man who is in charge of a troop of boy scouts.

پیشنهاد کاربران

بپرس