satisfyingly

جمله های نمونه

1. It is an elegant procedure, producing satisfyingly concrete results when it works, which it did for us.
[ترجمه گوگل]این یک روش ظریف است، که نتایج ملموس رضایت بخشی را در هنگام کار ایجاد می کند، کاری که برای ما انجام داد
[ترجمه ترگمان]این یک روش ظریف است که باعث ایجاد نتایج واقعی در زمانی می شود که کار می کند، که برای ما انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It shatters satisfyingly when hammered, and it does so in a characteristic way.
[ترجمه گوگل]با چکش خوردن به طرز رضایت بخشی خرد می شود و این کار را به روشی مشخص انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]وقتی چکش خرد می شود خرد می شود، و این کار به شیوه ای خاص انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Most satisfyingly, of course, debt collectors made an enormous number of personal calls, sometimes international ones.
[ترجمه گوگل]البته رضایت‌بخش‌تر از همه، وصول بدهی‌ها تعداد زیادی تماس شخصی، گاه بین‌المللی داشت
[ترجمه ترگمان]البته اکثر collectors ها تعداد زیادی از تماس های شخصی و گاهی اوقات بین المللی را تشکیل می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ride is satisfyingly unpleasant, and we get our thrill.
[ترجمه گوگل]سواری به طرز رضایت بخشی ناخوشایند است و ما هیجان خود را دریافت می کنیم
[ترجمه ترگمان]این سواری خوشایند است و ما هیجان خود را به دست می آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The tuners are Jackson's own and feel satisfyingly smooth and efficient, with no unwanted backlash.
[ترجمه گوگل]تیونرها متعلق به جکسون هستند و به طور رضایت بخشی صاف و کارآمد هستند، بدون واکنش ناخواسته
[ترجمه ترگمان]این tuners متعلق به مایکل جکسون هستند و احساس راحتی و راحتی بیشتری دارند و واکنش ناخواسته آن ها هیچ گونه واکنشی ناخواسته را به خود جلب نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Crisp yellow leaves scrunched satisfyingly underfoot, giving off a sweet sad scent.
[ترجمه گوگل]برگ های زرد ترد به طرز رضایت بخشی در زیر پا خراشیده می شوند و عطر و بوی شیرین و غمگینی می دهند
[ترجمه ترگمان]برگ های زرد Crisp جا به جا می شد و بوی خوشی به مشام می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Backstage was satisfyingly mysterious and full of a tumultuous, different kind of life.
[ترجمه گوگل]پشت صحنه به طرز رضایت بخشی مرموز و پر از زندگی پر فراز و نشیب و متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]Backstage و full و پر جنب و جوش و tumultuous و از نوع متفاوت زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In fact, This system could satisfyingly meet the demands of many users' collecting and compiling the natural resources information in different places simultaneously.
[ترجمه گوگل]در واقع این سیستم می تواند به طور رضایت بخشی پاسخگوی خواسته های بسیاری از کاربران در جمع آوری و گردآوری اطلاعات منابع طبیعی در نقاط مختلف به طور همزمان باشد
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، این سیستم می تواند پاسخگوی نیازهای بسیاری از کاربران جمع آوری و گردآوری اطلاعات منابع طبیعی در نقاط مختلف به طور همزمان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is not detailed for show but is satisfyingly clean, and brightened up by chromed air filter rain guards and polished trim.
[ترجمه گوگل]برای نمایش دقیق نیست، اما به طور رضایت‌بخشی تمیز است و با محافظ‌های باران فیلتر هوای کرومی و تزئینات صیقلی، روشن‌تر می‌شود
[ترجمه ترگمان]این برنامه برای نمایش دقیق نیست اما تمیز و تمیز است، و با استفاده از فیلتر هوای آزاد و تمیز کردن جلا داده شده از طریق هوا روشن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The gun's satisfyingly solid pump action provides fast, fun firing.
[ترجمه گوگل]عملکرد پمپ جامد رضایت بخش اسلحه شلیک سریع و سرگرم کننده را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]عملیات پمپ سوخت جامد (gun)سریع، شروع به تیراندازی سریع و سرگرم کننده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Satisfyingly, this is a catwalk trend in menswear that is very practical indeed.
[ترجمه گوگل]رضایت بخش، این یک روند کت واک در لباس مردانه است که در واقع بسیار کاربردی است
[ترجمه ترگمان]satisfyingly، این یک گرایش پیاده رو در menswear است که در واقع بسیار عملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Working by torchlight, she located the bread and jam and made two satisfyingly thick rounds.
[ترجمه گوگل]او با نور مشعل، نان و مربا را پیدا کرد و دو دور ضخیم رضایت بخش درست کرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که زیر نور چراغ قوه کار می کرد، نان و مربا را در آن جمع کرد و دو راند از آن را دور زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No, manhood today is about us, about living our own lives as fully and satisfyingly as we can.
[ترجمه گوگل]نه، مردانگی امروز به ما مربوط می شود، یعنی زندگی خودمان را تا جایی که می توانیم کامل و رضایت بخش داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]نه، مردانگی امروز درباره ما است و زندگی خود را به همان اندازه که می توانیم زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. By the time that we got to the airport in Beijing though, Emily and I bee-lined it for Pizza Hut, then got our satisfyingly American burgers in LA.
[ترجمه گوگل]با این حال، زمانی که به فرودگاه پکن رسیدیم، من و امیلی آن را برای پیتزا هات آماده کردیم، سپس همبرگرهای رضایت بخش آمریکایی خود را در لس آنجلس گرفتیم
[ترجمه ترگمان]در آن زمان که ما به فرودگاه پکن رسیدیم، امیلی و من آن را برای پیتزا Hut lined تهیه کردیم و سپس satisfyingly burgers آمریکایی را در لس آنجلس گرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• gratifyingly, in a manner that satiates; in a manner that fulfills a desire or need

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : satisfy
✅️ اسم ( noun ) : satisfaction
✅️ صفت ( adjective ) : satisfactory / satisfying / satisfied
✅️ قید ( adverb ) : satisfactorily / satisfyingly
با رضایت کامل
خاطر جمع

بپرس