satiation

/ˈseɪʃieɪʃn̩//ˈseɪʃieɪʃn̩/

معنی: سیری، اشباع
معانی دیگر: اقناع

جمله های نمونه

1. SATIATION - Numbs them out, they feel nurtured by the numbing experience.
[ترجمه گوگل]سیری - آنها را بی حس می کند، آنها احساس می کنند با تجربه بی حسی تغذیه شده اند
[ترجمه ترگمان]با استفاده از تجربه numbing، آن ها را پرورش داده و آن ها را پرورش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fire satiation of major districts in Chongqing is discussed, based on data form 1997 to 200
[ترجمه گوگل]اشباع آتش مناطق اصلی در چونگ کینگ، بر اساس فرم داده های 1997 تا 200 مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]satiation از مناطق مهم شهر چانگ کینگ، براساس داده های مربوط به فرم داده ۱۹۹۷ تا ۲۰۰ مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. SATIATION - Numbs them out, they feel nurtured by the numbing experience. Underlying emotional issue: unresolved pain.
[ترجمه گوگل]سیری - آنها را بی حس می کند، آنها احساس می کنند با تجربه بی حسی تغذیه شده اند موضوع عاطفی زیربنایی: درد حل نشده
[ترجمه ترگمان]با استفاده از تجربه numbing، آن ها را پرورش داده و آن ها را پرورش می دهند مساله اصلی احساسی: درد حل نشده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The film is satiation, hard, gloss. The application is convenience.
[ترجمه گوگل]فیلم اشباع، سخت، براق است نرم افزار راحتی است
[ترجمه ترگمان]این فیلم satiation، سفت و سخت است این برنامه راحتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A new excitement is only an additional satiation.
[ترجمه گوگل]یک هیجان جدید فقط یک سیری اضافی است
[ترجمه ترگمان]یک هیجان جدید فقط یک satiation اضافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Measurement for controlling fire satiation is discussed And the following problems are presented.
[ترجمه گوگل]اندازه گیری برای کنترل اشباع آتش مورد بحث قرار گرفته و مشکلات زیر ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری برای کنترل satiation آتش مورد بحث و بررسی قرار می گیرد و مشکلات زیر ارایه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If so, satiation is said to exist.
[ترجمه مهدی سلطانی] اگر اینطورشد، لبریز ( اشباع ) شده است.
|
[ترجمه گوگل]اگر چنین است، می گویند سیری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اگر اینطور است، گفته می شود که satiation وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The meal was consumed as rapidly as was comfortable within 15 minutes or stopped when satiation occurred.
[ترجمه گوگل]وعده غذایی به همان سرعتی که راحت بود در عرض 15 دقیقه مصرف شد یا در صورت بروز سیری متوقف شد
[ترجمه ترگمان]غذا به همان سرعتی که در عرض ۱۵ دقیقه راحت بود مصرف می شد یا زمانی که satiation رخ داد توقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Description: Traditional wine making method, has nature smell from vinery, wine's body is satiation and long time memorable in the mouth.
[ترجمه گوگل]توضیحات: شراب سازی به روش سنتی، بوی طبیعت از درخت انگور دارد، بدن شراب سیر کننده است و مدت ها در دهان به یاد ماندنی است
[ترجمه ترگمان]شرح: روش تولید شراب سنتی، بوی طبیعت از vinery، بدنه شراب satiation و مدت طولانی به یاد ماندنی در دهان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Usually, trichome density is big, the growth condition is good and the trichome secretion quantity is big that leaf fragrance is full-bodied and satiation.
[ترجمه گوگل]معمولاً تراکم تریکوم زیاد است، شرایط رشد خوب است و مقدار ترشح تریکوم زیاد است که عطر برگ پر تن و سیر می شود
[ترجمه ترگمان]معمولا، چگالی trichome بزرگ است، شرایط رشد خوب است و مقدار ترشح trichome، بزرگ است که عطر برگ کامل و سالم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hunting is usually initiated by hunger and stopped by satiation.
[ترجمه گوگل]شکار معمولاً با گرسنگی آغاز می شود و با سیری متوقف می شود
[ترجمه ترگمان]شکار معمولا توسط گرسنگی آغاز می شود و توسط satiation متوقف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Practice portion control and eat slowly to the point of satiation, not fullness.
[ترجمه مهدی سلطانی] کنترل وعده های غذایی را تمرین کنید و به آرامی تاحد سیری غذابخورید ، نه پرکردن ( شکم ) .
|
[ترجمه گوگل]کنترل وعده غذایی را تمرین کنید و به آرامی تا حد سیری غذا بخورید نه سیری
[ترجمه ترگمان]کنترل بخش را تمرین کنید و به آرامی تا نقطه اوج مصرف کنید، نه کامل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. MAIN OUTCOME MEASURES: Occurrence of branches of hepatic portal vein; clearness and satiation of the vessel wall.
[ترجمه گوگل]معیارهای نتیجه اصلی: وقوع شاخه های ورید پورتال کبدی شفافیت و اشباع شدن دیواره عروق
[ترجمه ترگمان]از لا ید گیت measures: Occurrence از شاخه های سیاه رگ کبد، صراحت و satiation از دیواره کشتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Eating slowly will help ensure that you can hear your body's satiation signals.
[ترجمه گوگل]آهسته غذا خوردن به شما کمک می کند که سیگنال های سیری بدن خود را بشنوید
[ترجمه ترگمان]خوردن به آرامی به شما کمک خواهد کرد تا مطمئن شوید که می توانید سیگنال های satiation را بشنوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیری (اسم)
intensity, density, bellyful, satiety, fullness, satiation, intension, depth, tint

اشباع (اسم)
imbibition, glut, satiation, suffusion, impregnation, saturation

انگلیسی به انگلیسی

• complete satisfaction, repletion; excessive gratification, state of being overly full or gratified, surfeit

پیشنهاد کاربران

احساس سیری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : satiate / sate
✅️ اسم ( noun ) : satiety / satiation
✅️ صفت ( adjective ) : satiable / satiated
✅️ قید ( adverb ) : _
دلزدگی
fullness
لبریز
پرشده

بپرس